مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

نشست علمی «حوزه و بایسته‌های دیپلماسی مذهبی» به همت پژوهشکده مهدویت و آینده‌اندیشی مسجد مقدس جمکران با حضور اساتید، طلاب و فضلای حوزوی و دانشگاهی برگزار گردید. در این نشست علمی که عصر روز چهارشنبه برگزار گردید، آیت‌ﷲ علیدوست و حجج اسلام آقایان ابوالحسن نواب و دکتر احمد رهدار به ارائه بحث پرداختند. همچنین در این نشست ضمن بررسی موضوع اصلی، کتاب جریان‌ساز اطلس رهبران (اهل سنت) نیز مورد نقد و بررسی اساتید قرار گرفت.

مقدمه

کتاب اطلس رهبران که در شش بخش و یک پیوست نوشته شده است به معرفی شش جریان: جریان سنتی، جریان نوسلفی، جریان سلفی، جریان جهادی، جریان صوفیه و جریان نومبلغان پرداخته است. در این کتاب که به معرفی شخصیت‌هایی چون «احمد الطیب؛ شیخ الازهر»، «فتح‌ﷲ گولن؛ رهبر جنبش هزمیت»، «ابوبکر البغدادی؛ امیر دولت اسلامی عراق و شام»، «عمرو خالد؛ پیشکسوت مبلغان» و چهره‌های دیگری پرداخته، تلاش شده است، علاوه بر جریان‌شناسی فکری آن‌ها، اطلاعات تأثیرگذاری در مورد برآورد میزان نفوذ و همچنین راهبردهای هر یک از این چهره‌ها برای توسعه‌ی نفوذ جریان مربوط به خود ارائه شود. این کتاب توسط جمعی از پژوهشگران اندیشکده مرصاد (زیر نظر پژوهشکده تمدّن توحیدی قم) تهیه شده است. نویسندگان این کتاب در توضیح دغدغه خود برای نگارش کتاب آورده‌اند: در گذر از قرائت‌های متداول و سنتی ایرانیان از اوضاع همسایگان اعتقادی خویش، چه در ابعاد سیاسی و تمدنی و چه در لایه‌های فکری و معنوی، نادیده‌های کوچک، بزرگ و گاه «بسیار بزرگی» به‌چشم می‌ آید که نادیده‌ماندنشان می‌رود تا حتی درون قلمرو فرهنگی انقلاب اسلامی بحران‌آفرین شود. قاطبه‌ی جریان‌های اهل‌سنت، با وجود اختلافات شدید و گاه خونین، شرق تا غرب زیست‌بوم اسلامی را در دهکده‌ای گنجانده‌اند تا روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی‌شان به دغدغه‌ای جدی برای سیاست‌سازان جهان بدل شود.

در ابتدای این نشست حجت‌الاسلام موسوی یکی از نویسندگان کتاب بیان داشت: کتاب اطلس رهبران که گزارشی از وضعیت رهبران جریان‌های اهل سنت است، مورد تقدیر و توصیه مقام معظم رهبری قرار گرفته است. اندیشه‌ای که باعث شد این کتاب بر اساس آن به‌عنوان یک پروژه در پژوهشکده تمدن توحیدی تهیه شود، به اندازه تاریخ اسلام قدمت و عمق دارد. امروزه برخلاف همه تلاش‌های اهل بیت(ع) در جامعه شیعی به‌ویژه تلاش‌های امام صادق(ع) به‌عنوان ولی نعمت حوزه شیعه برای این‌که مرزهای شیعه و اهل سنت تبدیل به دیواری بلند نشود، متأسفانه در حال تبدیل به خاکریز شدن است. شاید مسأله اساساً از نشناختن دو طرف حاصل می شود. این کتاب حاصل تلاش عده‌ای از طلاب حوزه با بضاعت و امکانات بسیار کم در اندیشکده مرصاد است که مخاطب اول آن هم حوزویان هستند.

حجت‌الاسلام والمسلمین علیدوست

من کتاب را با دقت خوانده‌ام. محتوای کتاب تصویری از صحنه رقابت داعیان مذهب در جهان اهل سنت است. البته صحنه رقابت نیست؛ بلکه صحنه تلاش است که ممکن است این تلاش رقابتی داشته باشد؛ اما اصالت با تلاش است. این کتاب شش جریان را مورد بررسی قرار داده است؛ هر جریان نیز چهره‌های اصلی و فرعی ساخته است. کتاب عمدتاً گزارش و توصیف است. هرچند اگر کسی با دقت بخواند – غیرمستقیم – به تحلیل نیز می‌رسد؛ اما مستقیماً دست به تحلیل نزده است. کسی که کتاب را می‌خواند متوجه می‌شود شش جریان و شخصیت‌ها، عمدتاً از دو مؤلفه استفاده کرده‌اند که این دو مؤلفه ۱۸۰ درجه مقابل هم هستند. اگر یکی تز باشد دیگری آنتی‌تز است. یکی جریانی است که بر اساس تساهل و تسامح و انگشت نهادن روی توسعه، سهولت، اسلام خندان و… می‌باشد؛ بسیاری از شخصیت‌هایی که کار و تلاش آن‌ها دیده می‌شود بر اساس این مؤلفه است؛ مشابه همان اسلام رحمانی که گفته می‌شود. جریان دیگر که دقیقاً برعکس جریان اول براساس خلافت اسلامی، جهاد، برگشت به سلف – آن هم بر اساس تعبیری که خودشان دارند – می‌باشد.

در بحث حوزه و بایسته‌های دیپلماسی مذهبی باید متوجه باشیم که یک وقت مخاطب ما دانشگاهیان و رسانه‌ها و حاکمیت به معنای عامش (نه فقط دولت و قوه مجریه) هستند؛ که در این صورت مواجهه تمدنی با آن‌ها و صحبت درباره بایسته‌ها فرق می‌کند. البته من مخاطب را آن‌ها نمی دانم؛ بلکه مخاطب حوزویان هستند.

حجت‌الاسلام علیدوست: وقتی هدفی به‌عنوان مواجهه تمدنی تعریف می‌شود، باید اصول فقه را ترمیم کرد و فقه را در آن‌چه مربوط به مواجهه تمدنی مربوط می‌شود تکان داد؛ باید فقه را از فقه تقابل به فقه تعامل کشاند. این، هم وظیفه‌ی مراجع و فقهاست و هم وظیفه‌‌ی طلاب.

در بحث توجه به بایسته‌ها نیز یک وقت صحبت از مسئولان حوزه و تصمیم‌گیران و شورای عالی و مدیران حوزه است که این بایسته‌های حوزه و دیپلماسی آن بحث خاصی دارد و فرض ما این نیز نیست؛ بلکه وقتی می‌گوییم حوزه، مراد مسئولان علمی، مراجع، اساتید، فقیهان و طلابی است که سطحی از حوزه را گذرانده‌اند و این پیش‌انگاره بنده هست. حال این حوزه با این عنوان، چه بایسته‌هایی باید برای دیپلماسی مذهبی موفق و مواجهه تمدنی با جریان‌های اهل سنت داشته باشد؟ بنده به سه بایسته اشاره می‌کنم، که این سه بایسته به‌طور مفصل در بحث‌های بنده وجود دارد:

  1.  یک اصول فقه و فقهی در قامت مواجهه تمدنی و قادر بر ارتباط و تعامل در حوزه داشته باشیم. بنده به دنبال این نیستم که آن‌چه را داریم تضعیف کنیم؛ بلکه ما تراث بسیار خوبی داریم و نباید خودزنی کنیم؛ ولی وقتی هدفی به‌عنوان مواجهه تمدنی – که می‌تواند ارتباط با جریانات برقرار کند و حتماً تفوق نیز پیدا کند و از ارزش‌های آن‌ها برخوردار باشد و ضمناً از آسیب‌های آن‌ها تهی باشد – تعریف می‌شود، باید اصول فقه را ترمیم کرد و فقه را در آن‌چه مربوط به مواجهه تمدنی مربوط می‌شود تکان داد باید فقه را از فقه تقابل به فقه تعامل کشاند. این، هم وظیفه‌ی مراجع و فقهاست و هم وظیفه‌‌ی طلاب.
  2. معارف دین را تقسیم بندی کنیم. معارف دین در تقسیم کلان (اسلام، تشیع) سه تقسیم‌بندی دارد: معارف و مسائلی که مذهبی است؛ معارفی که اسلامی و دینی است؛ و در نهایت معارفی که معارف انسانی است؛ معارفی که من الاسلام است و لِاسلام فقط نیست؛ اگرچه ولید الاسلام است ولکن برای انسان است. بر این محورها می‌‌توانیم تکیه کنیم و دیپلماسی مذهبی – نه‌تنها با اهل سنت بلکه با انسان – داشته باشیم. بنابراین معارف جهانی و انسانی اسلامی تعریف و شکوفا شود و البته در دنیا منتشر شود و نسل آینده آن را فهم کند. بنابراین شکوفایی معارف اسلامی نهادینه شده در تراث، بایسته دوم است.
  3. آماده‌کردن ابزاری برای تبلیغ این‌ها. گاهی وقت‌ها ما تولید نظریه می‌کنیم؛ اما مشکل عدم عرضه تولید‌شده‌هاست. ما مشکل تولید نداریم و یا کم داریم؛ اما تولیدها یا عرضه نمی‌شود یا کم‌تر عرضه می‌شود.

حجت‌الاسلام والمسلمین نواب

بنده نزدیک به ۳۹ سال در زمینه بین‌المللی تلاش کرده‌ام و سفرهای متعددی به کشورهای مختلف داشته‌ام. با دیدن این کتاب احساس غرور کردم. انتشار این کتاب که رویش جوانان حوزوی است که بسیار خوب مسیر ما را دنبال می‌کنند، باعث خوشحالی ما و حوزه علمیه شده است. حوزه باید بین‌المللی شود و طلبه‌های ایرانی همه را بشناسند. اکنون چه میزان از حوزویان در زمینه فقه‌های مضاف – به‌جز معدودی از افراد که کار کرده‌اند – فعالیت دارند؟ البته اطلس رهبران جهان اگر بخواهد عمیق کار شود، بیست الی سی جلد می‌شود؛ اما به‌عنوان کتابی مختصر بسیار خوب است. این کتاب اگر ریشه‌یابی آن جریاناتی‌تر بود و مباحث شاخه‌وارتر بررسی می‌شد (مثلاً جریانات جهان عرب و اسلام مانند جریان اخوان که هیچ جای جهان اسلام از وجود آن خالی نیست؛ اگرچه اسم آن متفاوت است در برخی جاها) بهتر می‌بود. نکته دیگر این‌که جریانات روشنفکری جهان عرب نیز مطرح نشده است. جریان‌‌های القاعده، سلفی و داعش پاسخی به جریان روشنفکری و سکولار در جهان عرب هستند. در جریان صوفیه جریان‌های اصلی آن بررسی نشده است و اگر ابتدا جریان اصلی مطرح می‌شد و بعد فروعات، بهتر بود.

حجت‌الاسلام نواب: دیپلماسی مردمی بسیار تأثیرگذار است و حتی همین روابط ایران و عراق در حال حاضر توسط مردم به این‌جا رسیده است. و این هم ریشه دینی دارد که مردم از جرم و گناه و تقصیر مردم عراق گذشتند و اکنون شاهد پذیرایی دو طرف از یکدیگر هستیم.

نکته دیگر درباره کتاب این‌که مقداری از سرفصل‌هایی که انتخاب شده کلی است و با افراد معرفی‌شده نمی‌خواند. همچنین وزن اجتماعی این جریانات مشخص نشده است. این‌که کدامشان وضع مبنایی و زیربنایی دارند و کدام روبنایی نیز معین نشده است. نکته پایانی این‌که کتاب در جاهایی بیش از حد به منابع غربی‌ها اعتماد کرده است.
البته این اشکالات در مقابل این کار بزرگ، مهم نیست.

در ارتباط با بحث حوزه و بایسته‌های دیپلماسی مذهبی نیز باید عرض کنم که دیپلماسی مذهبی همان دیپلماسی مردمی است که اساس کار سیاست خارجی است. دیپلماسی دینی یعنی برقراری ارتباط با دیگران از طریق اساسی‌ترین مسأله که دین مردم است. اگر با دین مردم ارتباط برقرار کنیم، هم اثرات تبلیغی دارد و هم اثرات فکری فرهنگی و ارتباطی؛ کاری که حضرت امام(ره) انجام داد.

مثلاً در مسأله بوسنی؛ ما این‌قدر با بوسنی نزدیک بودیم و رفت و آمدها بر اساس دین شکل گرفته است. بوسنی به‌عنوان یکی از جمهوری‌های یوگسلاوی سابق، مردمش اسم دین داشتند و معدود افرادی مسلمان مانده بودند. کمونیست‌ها هفتاد سال در آن‌جا بودند؛ اما ما به اسم دین از مردم آن‌جا دفاع کردیم و کارهای عقیدنی سیاسی انجام دادیم. کمک‌های ما تأثیرگذار بود و مردم تغییر کردند. این دیپلماسی دینی است که اکنون نیز اگر به دورافتاده‌ترین روستاهای بوسنی برویم به ایرانی‌ها دلبسته و علاقه‌مند هستند.

بنابراین دیپلماسی مردمی بسیار تأثیرگذار است و حتی همین روابط ایران و عراق در حال حاضر توسط مردم به این‌جا رسیده است. و این هم ریشه دینی دارد که مردم از جرم و گناه و تقصیر مردم عراق گذشتند و اکنون شاهد پذیرایی دو طرف از یکدیگر هستیم. بنابراین ماندگارترین و اصیل‌ترین دیپلماسی برقراری ارتباطات مردمی با ریشه‌های دینی و مذهبی است. اگر این‌گونه عمل کنیم، این دیپلماسی ماندگار می‌شود.

حجت‌الاسلام والمسلمین رهدار

نگارش کتاب اطلس رهبران یک ابتکار و خلاقیت بود و هرکس با کتاب روبه‌رو شده به وجد آمده و به نقد کتاب پرداخته است. در نقد کتاب مواردی به ذهن می‌رسد که عرض می‌کنم.

مبنای نویسندگان در مواجهه با جهان سنی مشخص نیست. جهان سنی بسیار پهناور است؛ واضح است که انتخاب چندین شخصیت نمی‌تواند کارگشا باشد؛ به‌ویژه که نویسندگان دغدغه جریان‌شناسی داشتند. البته بنده نیز عرض می‌کنم ای کاش به درخت‌واره جریانات اهل سنت اشاره می‌شد و بعد با توجه به مسأله‌مان نتیجه‌گیری می‌شد؛ البته کتاب نتیجه‌گیری نیز ندارد.

بنده اگر قرار بود یک تقسیم‌بندی از این جریانات ارائه دهم، جریان‌های اسلام‌گرا در جهان را با دو الگوی اسلام سیاسی و اسلام مدنی تقسیم‌بندی می‌کردم.

اسلام سیاسی بر این باور است که اسلام قادر به اداره جوامع حتی در عصر مدرن هست؛ این الگو – که الگویی جامع است – استلزاماتی دارد؛ از جمله اقامه حکومت اسلامی؛ ضمناً حکومت را شرط واجب می‌داند نه شرط وجوب. شکل این الگو از بالا به پایین است. نماینده شاخص این الگو، ایران پساانقلاب است. البته با قطع نظر از غرض غربی‌ها و حساسیت‌ها، الگوی اسلام سیاسی که شاخص آن الگوی اسلام ایرانی است، مثال خوبی در این زمینه است. البته غربی‌ها برای این‌که نقدهایشان را به الگوی ما حداکثری بکنند، الگوهای ضعیف‌تر را نیز در کنار الگوی اصلی نقد می‌کنند و همه را به یک چوب می‌رانند.

الگوی دوم که الگوی اسلام مدنی است، نه‌تنها داعیه اقامه حکومت اسلامی ندارد، بلکه آگاهانه بر این باور است که اسلام را از قاعده هرم اجتماع صرفاً به جایی ببرد که اخلاق اسلامی وجود داشته باشد. نماینده شاخص این الگو ترکیه است. این الگو، برخلاف الگوی اسلام سیاسی از پایین به بالاست. راشد غنوشی صریحاً می‌گوید بنده خمینی نیستم و نمی‌خواهم باشم. البته بنده در یک محفل دانشگاهی در خارج از کشور تقریری از این جمله داشتم که خمینی برآیند چندین نهضت چند‌دهه‌ای در ایران است و الغنوشی به نیکی می‌دانسته که نمی‌توانسته جای امام باشد.

حجت‌الاسلام رهدار: بنده زمانی به آیت‌ﷲ سبحانی عرض کردم، آیا از هزاران طلبه‌ای که از مؤسسه شما فارغ‌التحصیل می‌شوند چند پایان‌نامه الهیات عملی (practical) از آن خارج می شود و تا کی ما باید به بحث اشاعره و معتزله بپردازیم.

آنچه ذکر آن ضروری است این است که جهان اسلام سنی بیش‌تر متمایل به جهان اسلام مدنی شده است. اگر نویسندگان چنین طرح بحثی می‌کردند و مأموریت آن‌ها این می‌شد که اسلام مدنی سنی را به بحث می‌گذاشتند و طبقه‌بندی می‌کردند و در انتها نتایج آن را با اسلام سیاسی مقایسه می‌کردند، قطعاً بحث مطلوب‌تر می‌شد.

اما در ارتباط با بحث حوزه و بایسته‌های دیپلماسی مذهبی عرض می‌شود که ما یک دیپماسی رسمی داریم و یک دیپلماسی عمومی. در دیپلماسی رسمی که نماینده آن در همه کشورها سفارت‌ها هستند، هر کشور اندیشه و عمل کشور متبوع خودش را نمایندگی می‌کند و از نهاد رسمی به‌عنوان حکومت اشراب می‌شود و پروتکل‌ها و ظرفیت‌هایی دارد که نمی‌توان انکار کرد. اما همزمان ضعفی که دارد این است که پروتکل‌های حاکم، نتیجه و خروجی را حداقلی می‌کند. بنابراین در این دیپلماسی ورودی حداکثری، اما خروجی حداقلی است. به دلیل محدودیت‌های دیپلماسی رسمی، چند دهه‌ای است که بازیگران بین‌المللی به این فکر افتاده‌اند که باید یک نوع دیپلماسی عمومی داشته باشند که مهم‌ترین ویژگی آن غیررسمی بودن آن است.

با توجه به این مقدمه، یک وقت حوزه می‌خواهد از کانال رسمی کارهایی بکند که این، بایسته‌هایی دارد و یک وقت می‌خواهد از کانال غیر رسمی اقداماتی انجام دهد، که در این صورت نیز بایسته‌هایی دارد. همچنین تمام آثار و لوازم آن نیز متفاوت می‌شود؛ از جمله این‌که بایسته‌های دول اسلامی با دول غیر اسلامی متفاوت است؛ بایسته‌های جریانات مسلمانان با غیرمسلمانان و… .

در حوزه دیپلماسی عمومی باید کانتکس‌محور (زمینه‌محور) و صحنه‌محور بود؛ در این صورت هر چیزی اقتضائات خاص خودش را دارد. ما فقهی می‌خواهیم که در صحنه باشد و نه فقهی که در قم باشد. ما فقه انضمامی نیاز داریم. بنده از آقای علیدوست سال‌ها پیش درخواست کردم که ایشان فقه تمدن بنویسند. نگاه حوزه باید جهانی شود و در این صورت کلام ما عوض می‌شود. تحلیل ما از آینده حوزه این است که در ده سال آینده اگر طلبه چند زبان نداند حوزه در همین قم می‌میرد. هر طلبه‌ای که وارد حوزه می‌شود باید بعد از پنج سال چندین زبان بداند. بیداری اسلامی که مصادره شد به علت این بود که حوزه علمیه قم زبان عربی بلد نبود. این بیداری بزرگ‌ترین ظرفی بود که ما کم‌ترین مظروف را در آن ریختیم. بزرگترین علمای مصر را آوردیم اما از زبان ترجمه وارد شدیم که نتیجه نمی‌داد. ذهن ما در مقام آموزش در حوزه باید جهانی شود. ما اکنون یک کتاب راجع به الهیات سیاسی نداریم و تمام کتاب‌های داخل کشور ترجمه هست. بنده زمانی به آیت‌ﷲ سبحانی عرض کردم، آیا از هزاران طلبه‌ای که از مؤسسه شما فارغ‌التحصیل می‌شوند چند پایان‌نامه الهیات عملی (practical) از آن خارج می شود و تا کی ما باید به بحث اشاعره و معتزله بپردازیم.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید