مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت
گزارشی از دویست و نود و پنجمین شب از شب‌های بخارا با حضور اندیشوران و فرهیختگان

عصر سه شنبه، بیست و سوم خرداد ماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش، دویست و نود و پنجمین شب از مجموعه شب‌های بخارا با همراهی مرکز نشر علوم انسانی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، نشر ادبیات به شب «ترجمه های فارسی نهج البلاغه» اختصاص یافت. این جلسه به مناسبات انتشار کتاب «نهج‌البلاغه» ترجمۀ علی اصغر فقیهی برگزار شد.
در بخشی از این مجلس از کتاب «نهج البلاغه» با ترجمۀ علی اصغر فقیهی و انتشار آن توسط نشر ادبیات، با حضور سخنرانان رونمایی شد. آیت‌ﷲ سید مصطفی محقق داماد و حجج الاسلام و المسلمین عبدالمجید معادیخواه و محمدعلی مهدوی راد به سخنرانی پرداختند.

سید مصطفی محقق داماد

امروز جای  مرحوم استاد سید جعفر شهیدی را خالی می‌بینم؛ ایشان یکی از مترجمان نهج‌‌البلاغه بود. خوشبختانه در جلسه‌ی ما یکی از بهترین مترجمین نهج‌البلاغه، جناب استاد عبدالمجید معادیخواه حضور دارند که معتقدم در حق آثار ایشان مقداری بی‌لطفی شده است. ایشان در یک مجموعه‌ی ده‌جلدی با نام «فرهنگ آفتاب» بر روی نهج‌البلاغه کار کرده‌اند و یک ترجمه هم از نهج‌البلاغه با نام «خورشید بی غروب» دارند. به روانی قلم ترجمه‌ی ایشان، کمتر مترجمی دیده‌ام!  در کنار این ترجمه، ترجمه‌ی مرحوم فقیهی است. ایشان دبیر من در قم بودند. در کنار این سِمت، کارهای بسیار مهمی کرده‌اند. ترجمه امروز ایشان بسیار وزین و ارزشمند است.

برای از بین بردن نام حضرت علی(ع) از همان روزهای نخستین هزینه‌های بسیاری صرف شده است. معاویه برای از بین بردن نام ایشان پول کلانی خرج کرد. این کار تا به آن‌جا رسید که به ائمه جمعه‌ی خود دستور داد تا در نمازهای جمعه لعن علی(ع) را رایج کنند و لعن ایشان را یک کار اداری دفتری کرد. جاحظ به نقل این موضوع پرداخته و ابن ابی‌الحدید از جاحظ این نقل‌ها را بیان داشته است. علی‌رغم تمام این هزینه‌ها، ترور امیرالمؤمنین به دست افرادی انجام نشد که تحت تأثیر این بدگویی‌ها و تخریب‌های دولت وقت قرار گرفته باشند؛ بلکه این ترور به خاطر جهل مقدس بود. یک جاهل مقدس این کار را در راه خدا انجام داد و این واقعه یک حماقت دینی بود.

علی(ع) دشمنان بسیاری داشته است؛ اما آن‌چه همگان بر آن بودند و اختلاف نظری وجود نداشته است، مسأله‌ی بلاغت و بُعد سخنوری ایشان است. البته کاری که امروز نزد شماست به قرن پنجم بازمی‌گردد. در گذشته بر روی بُعد بلاغت جمله‌ها کار کرده‌اند. بحث ادبیِ عبارت بیشتر از محتوا مدنظر بوده و به‌صورت نقل حدیثی نبوده است؛ زیرا اگر بُعد حدیثی مدنظر بود راویان را نیز می‌آوردند. در قرن‌های چهارم، پنجم و ششم روی این موضوع کارهای بسیاری شده است که یکی «شریف رضی» است. شخص دیگر «آمِدی» است که در قرن‌های پنج و شش می‌زیسته است. وی در «غررالحکم و درر الکلم» روش گردآوری و تدوین خود را بر اساس ترتیب حروف بیست و نه گانه قرار داده است. غرر الحکم یعنی سپیده‌های درختان حکمت و درر الکلم یعنی کلماتی همچون دُر. یکی هم ترجمه مرحوم فقیهی و ترجمه‌های مرحوم شهیدی و بسیار ترجمه‌های دیگری است که من با این‌ها مأنوس بوده‌ام و این‌ها ترجمه‌های بسیار خوبی هستند؛ این‌ها از نظر تاریخی مقارن قرن‌های چهار و پنج هستند؛ اما از نظر تاریخی در قرن دوم ـ یعنی معاصر ائمه ـ مردی ادیب و متکلم به نام جاحظ (متولد ۱۵۵ق) صد کلام از حضرت علی(ع) تحت عنوان «مأة الکلمة» جمع آوری نمود. این کار را از زمان خود حضرت آغاز کردند؛ اما در دسترس ما نیست. گرچه در گذشته‌ها نیز یاران علی(ع) به جمع‌آوری سخنان ایشان می‌پرداختند.

مصطفی محقق داماد: ترور امیرالمؤمنین به دست افرادی انجام نشد که تحت تأثیر بدگویی‌ها و تخریب‌های دولت وقت قرار گرفته باشند؛ بلکه این ترور به خاطر جهل مقدس بود. یک جاهل مقدس این کار را در راه خدا انجام داد و این واقعه یک حماقت دینی بود.

اثر جاحظ چندین شرح دارد. بیشتر این شروح عربی است. یکی «کمال‌الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی» که شرح فلسفی و کلامی بر آن داشته است. چندین رساله‌ی عربی هم موجود است که از این مجموعه می‌توان به شرح جالبی در قرن ششم (معاصر سعدی) به کوشش شخصی با نام «رشیدالدین  وطواط» شاعر پارسی‌گوی و ادیب عرب  اشاره کرد.

مرحوم ملک الشعرای بهار در کتاب سبک‌شناسی خود بخشی را به نظر جاحظ درباره‌ی ایرانی‌ها و ایران اختصاص داده است که شیرین‌زبان‌ترین انسان‌های روزگار ایرانی‌ها هستند؛ شیرین‌زبان‌ترین و سخندان‌ترین مردم دنیا ایرانیان هستند؛ و از میان آن‌ها پارسیان اهل فارس خطیب‌ترین مردم این کشور هستند؛ شیرین‌زبان‌تر و خوش‌اداتر و بامحبت‌تر و در دوستی پایدارتر. اما از آن‌ها پایدارتر در دوستی مردم مرو هستند و خراسانی‌ها و در لغت فارسی دَری از همه فصیح‌تر ایشان‌اند؛ چنان‌که مردم اهواز در لغت پهلوی فصیح‌ترین ایرانیان هستند. این مرد ایران‌دوست در قرن دوم این کار را انجام داده است و حال در قرن ششم رشیدالدین وطواط، شاعر و ادیب، شرحی بر «صد کلمه» با عنوان «مطلوب کل طالب» (گمشده‌ی هر جوینده) نگاشته است.

در این اثر سه روش مد نظر بوده است: یک این‌که متن کلمات را نقل کرده و سپس خود یک ترجمه‌ی فارسی معاصر سعدی بر او داشته و بعد از آن سه خط شرح عربی بر آن کلمات نوشته و چهار خط فارسی و سر آخر جملات امیرالمؤمنین را به صورت چند خط شعر سروده است. انشاءﷲ این کتاب را با ویرایش جدید و مقدمه‌ای که بر آن خواهم نوشت تجدید چاپ خواهیم کرد.

عبدالمجید معادیخواه

با تشکر از حضاری که وقت خود را در اختیار بنده قرار دادند و تشکر ویژه از دکتر محقق داماد. (اشاره به شهادت حضرت امیر) همان‌طور که آقای محقق داماد فرمودند یک فرد شبیه همین داعشی‌ها، این جنایت را انجام داد. معاویه به لحاظ هوش و نبوغ سیاسی در تاریخ کم‌نظیر است. اگر به رابطه معاویه و امیرالمؤمنین بنگریم دوگانگی عجیبی میبینیم. معاویه، هم بزرگترین آرزویش این بود که با علی علیه السلام دربیفتد و هم وحشت داشت از این تقابل؛ این دوگانگی در جاهای مختلف ظهور کرد. در ترور امام، دست خود معاویه در کار بود و این را طوری طراحی کرده بود که خودش و عمروعاص هم آسیب ببینند. البته عمروعاص را میخواست ترور کند؛ چون تاریخ مصرف عمروعاص تمام شده بود. در هرصورت طوری این کار را انجام داد که همه باورکردند که خودش نیز ضربه خورده. در مقطعی کسی که کارگردان این ترور بود خود را به معاویه در زمان یکه‌تازی معاویه در عراق رساند تا اجر خود را بگیرد؛ وقتی خود را معرفی کرد، معاویه از جا پرید و به او گفت از این‌جا برو و اگر این اطراف پیدایت شود خودت و قبیله‌ات را از بین میبرم! در هر صورت معمولاً مقدسین ابزار همین شیاطین می‌شوند. این مسأله‌ای طبیعی است در تاریخ.

چون مجلس به‌نام نهج‌البلاغه و امیرالمؤمنین است به برخی فضایل آن حضرت از زبان سید محسن امین اشاره می‌کنم:

۱. تربیت علی بن ابی طالب در دامان پیامبر؛ ۲. پیشتازی در اسلام؛ ۳. داستان «یوم الدار» و مدالی که آن روز از پیامبر گرفت؛ ۴. فداکاری «لیلة المبیت»؛ که به‌جای پیامبر در بستر ایشان خوابید و خود را سپر بلای حضرت رسول کرد؛ ۵. اعتمادی که پیامبر به علی بن ابی طالب در پرداخت دیون خود داشت؛ ۶. پیمان اخوت با رسول خدا؛ در آن روزی که پیامبر برای برداشتن شکاف میان دو گروه مهاجر و انصار اعلام برادری کردند، هیچ‌کس پیام ایشان را نپذیرفت و تنها علی بود که با آن حضرت پیمان برادری بست؛ ۷. صاحب الرایه؛ یعنی پرچم‌دار اسلام در بخش‌های مختلف؛ ۸. خطرپذیری علی بن ابی طالب که در واقع به تعابیر مختلفی همچون شهامت و شجاعت مثال‌زدنی از آن یاد شده است؛ ۹. قوت بازو که نماد معروفش درِ خیبر  است؛ ۱۰. حضور در میدان‌های جهاد؛ ۱۱. حلم و بزرگواری و چشم‌پوشی از دشمن و عفو عمومی (مثلاً بعد از جنگ جَمل) با وجود تمام قاطعیتی که در مسأله‌ی تأمین امنیت داشت؛ ۱۲. فصاحت و بلاغتی است که جناب محقق داماد از آن نام بردند؛ ۱۳. همان سخن مشهوری که پیامبر درباره‌ی دانش علی فرمود: «أنا مدینة العلم و علی بابها»؛ ۱۴. تبحر و کاردانی امیرالمؤمنین در قضاوت. این بخش دارای ابعاد بسیاری است. اگر کسی بداند که قضاوت در چه جایگاهی است و قضاوت نادرست چه آسیبی به جامعه و نظام خواهد زد؛ آن‌وقت ارزش این مدال و افتخار را خواهد دید؛ ۱۵. هنر شنیدن؛ شان نزول آیه‌ی شریفه‌ی  «وَ تَعِیَها اُذُنٌ واعِیَه» خود حضرت است؛ ۱۶. زهد علی؛ که نیازی به بحث ندارد؛ اما دارای ابعاد وسیعی است؛ ۱۷. حسن خلق؛ ۱۸. تدبیر در ادارۀ امور؛ ۱۹. قاطعیت در کارها و تصمیم‌گیری‌ها؛ ۲۰. معیت با قرآن که یک رابطه‌ی طولی نیست؛ ۲۱. ازدواج با حضرت فاطمه؛ ۲۲. تمثیل علی به مسیح و عیسی در کلمات پیامبر اکرم که البته این قسمت نیاز به بحث تاریخی دارد.

سید محسن امین ذیل هر کدام از این فضایل، تفسیری طولانی آورده است. در مورد تربیت علی و رشد او در دامان پیامبر از زبان حضرت علی آمده است: هر روز پیامبر پرچم جدیدی برای تربیت اخلاقی من بلند می‌کرد و من باید در این میدان کار می‌کردم. شاید منظور از این «روز» هر لحظه نباشد؛ اما روزگار و فتوحات بسیار در سایه‌ی تربیت رسول خدا گذرانده است. به هر حال حقیقتاً فصاحت و بلاغت از برجستگی‌های کم‌نظیر علی است و چه حسن سلیقه‌ای سید رضی به خرج داده است که با این کارت سبز، نهج‌البلاغه را به جهان اسلام وارد کرده است؛ نام بسیار دلپذیر، مؤثر و کارآمدی است؛ اما فهرست‌کردن فضایل علی(ع) بسیار دشوار است.

محمدعلی مهدوی راد

اولا پیشینۀ گردآوری کلام مولا خیلی کهن است؛ «زید بن وهب الجهنی» قدیمی‌ترین کسی است که کتاب «خطب امیرالمؤمنین علی المنابر فی الجُمَع و الأعیاد و غیرها» را نگاشته است که البته خود کتاب از بین رفته؛ اما اخیراً فردی کتاب او را بازسازی و جمع آوری کرده است.

در آن روزگاران زبان در اوج بود و به همین جهت هم معجزه‌ی اسلام قرآن است. اشخاصی چون جاحظ بودند؛ وی انسان عجیبی بود؛ می‌گویند که به حدی کتاب داشت که دلیل مرگش آوارشدن کتاب‌ها بر سرش بوده است! وقتی می‌خواهد زبان و سخن‌وری را در دوره‌ی جاهلیت و هنگامه‌ی نزول قرآن بیان دارد از اصطلاح «در سینه‌ی این‌ها می‌جوشید؛ مثل این‌که آب در دیگ می‌جوشد» استفاده می‌کند. بنابراین سه چیز در ادبیات جاهلی مورد توجه بوده است: خطبه‌ها، شعرها و نامه‌ها. لذا شما امروز مجموعه‌ی زکی صفوت را دارید که در آن بخشی از خطبه های علی(ع) را آورده است.

پس به طور طبیعی آن قلم و سخنی که امیرالمؤمنین داشت در اوج بود و بی‌نظیر. گرچه ابن خلکان گفته است که این نوشته ها را رضی ساخته است؛ ولی با خواندن این متون و سخنان متوجه می‌شویم که اصلاً این امکان وجود ندارد و همگی متعلق به حضرت علی است. از طرفی سید رضی «نقیب النقبا» است. نقابت در آن روزگار یعنی دولت در دولت. حالا عباسیان چرا دیوان نقابت را پذیرفتند، این موضوع خود زمینه‌ی تاریخی دارد. اولین نقیب النقبا پدر رضی بود و دومی سید رضی است. رضی به شدت با خلافت عباسی مخالف بود  و در دیوان خود، چهار قصیده‌ی بسیار بلند در نقد خلافت و تندی بر خلافت سروده است. از داستان‌های این مخالفت‌ها و اتفاقاتی که رخ داده می‌توان چنین نتیجه گرفت که نهج‌البلاغه آیین‌نامه‌ی حاکمیت و حکومت است و سید رضی نهج البلاغه را به‌عنوان مرام‌نامه‌ی حکومت نوشته است؛ هر چه که سیاسی است و بعد حاکمیتی است؛ اما سید گزینش نکرده است.

خطبۀ «قاصعه» طولانی‌ترین خطبه است و بزرگ‌ترین متن برای شناخت نفسانیتی است که از فطرت به استکبار می رود و در خاتمه به شکست جامعه منتهی می‌شود. «نامه‌ی مالک اشتر» یک مرام‌نامه‌ی حاکمیت است که به‌طور کامل آمده. نامه ۳۱ که ظاهر نامه خطاب به امام حسن است، اما حضرت در اول نامه نوشته که به تو وصیت می‌کنم و هر کسی که بعد از تو خواهد آمد یا خواهد خواند. همه‌ی این‌ها را در کنار هم بگذاریم با مطالب عمقی و دیوان نقابت، با تمام این توصیفات گمان می‌کنم که سید رضی به مرگ طبیعی از بین نرفت بلکه کشته شد! از طرفی سید مرتضی (برادرش) در تشییع سید رضی شرکت نکرد و گفتند که اندوه مرگ برادر باعث شد؛ اما او شخص بزرگی بود. در خانه هم ننشست و به حرم امام در کاظمین رفت و گوشه نشست و ظاهراً این حالت نشان اعتراض او بود.

محمدعلی مهدوی راد: خوشبختانه ما ترجمه‌های زیادی از نهج‌البلاغه داریم؛ ولی حقاً اگر مجموعه‌ی امتیازها را روی هم بگذاریم، ترجمه‌ی آقای فقیهی بی‌نظیر است. کلام علی به‌گونه‌ای است که هیچ مترجمی نتوانسته بدون پرانتز این اثر را ترجمه کند. استاد فقیهی هشت سال طول کشیده تا این اثر را ترجمه کرده‌اند و تأمل‌ها و دقت‌های بسیار خوبی دارند. در ترجمه‌ی از عربی به فارسی، گاهی ذهنیت فارسی ما رهزنی می‌کند؛ اما در این اثر به این مسائل دقت شده است.

نخستین شخصی که به احتمال قتل سید رضی پرداخته است، سید علی اکبر برقعی است. وی در کتاب «کاخ دلاویز» این مسأله را مورد تحلیل قرار داده است. این‌که سمت و سویی که قصیده‌های رضی دارند نشان می‌دهد که در ظاهر، خلافت با دیوان نقابت کنار می‌آمد، ولی در باطن رضی می‌دانست که اوضاع به‌هم می‌ریزد. مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در متون دینی هوش بسیار عجیبی داشت. ایشان نیز در سخنرانی خود در اولین کنگره‌ی نهج‌البلاغه، قرائتی از دیوان رضی داشتند که بر مبنای اشعاری از این دیوان، احتمال می‌دهند که درگیری بسیار شدیدی میان سید رضی و حاکمیت بوده است و دشواری‌هایی برای او ایجاد کرده بودند. از این زاویه نهج البلاغه قابل توجه هست.

درباره‌ی ترجمه‌ی علی‌اصغر فقیهی

اما درباره‌ی ترجمه‌ی علی‌اصغر فقهی از نهج‌البلاغه؛ حقش بود که نهج البلاغه خیلی زودتر از این ها در جامعه‌ی ما مطرح شود. خوشبختانه خراسانی‌های ما با فاصله‌ی هفتاد و دو سه سال این کتاب را در دست گرفتند. «احمد بن محمد بن وَبری خوارزمی» در نیشابور نهج‌البلاغه را تدریس می‌کرد و شرح بزرگی بر آن نوشت. حدود ۹۵ سال بعد، بیهقی در «معارج نهج البلاغه» نود مورد از وَبری نقل می‌کند. بر اساس فهرستی که آقای دانش‌پژوه شمرده است، ۹۴ مورد معارج نهج‌البلاغه وجود دارد.

خوشبختانه ما ترجمه‌های زیادی از نهج‌البلاغه داریم؛ ولی حقاً اگر مجموعه‌ی امتیازها را روی هم بگذاریم، ترجمه‌ی آقای فقیهی بی‌نظیر است. از ویژگی‌های ترجمه خوب این است که باید فهمیدنی و فهمیدنی‌بودنش عام باشد؛ باید دقیق و ادیبانه و استوار باشد. کلام علی به‌گونه‌ای است که هیچ مترجمی نتوانسته بدون پرانتز این اثر را ترجمه کند. استاد فقیهی هشت سال طول کشیده تا این اثر را ترجمه کرده‌اند و چهار سال باقی را به تصحیح کلمه‌به‌کلمه‌ی آن پرداخته‌اند. تأمل‌ها و دقت‌های بسیار خوبی دارند. یکی از راهزنی‌هایی که در ترجمه داریم این است که وقتی از عربی به فارسی ترجمه می‌کنیم، گاهی ذهنیت فارسی ما رهزنی می‌کند؛ اما در این اثر به این مسائل دقت شده است.

نکته‌ای درباره‌ لیلة المبیت

نویسنده بسیار بزرگ مصری وقتی درباره لیلة المبیت نوشته ـ در کتابی به‌نام علی بن ابی طالب ـ می‌گوید من تعجب می‌کنم که چرا شیعه‌ها به این آیه استناد نمی‌کنند برای امامت بلافصل (شیعه‌ها که استناد هم کردند)؛ آیه این است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ». وقتی شخصی در وحشتناک‌ترین و سخت‌ترین و حادثه‌انگیزترین شرایط شخصی را به جای خود می‌گذارد، نشان می‌دهد که بعداً نیز همان شخص را جایگزین خود می‌کند.

چیزی که من را به تعجب واداشت و به هر کدام از فضلا و علما گفتم تعجب کردند این است که من زمانی همه تحریرهای «موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام ، فی الکتاب والسنة و التاریخ» را در دانشکده حدیث نوشتم. متن ها را می‌دادند به بنده و من تحریرها را می‌نوشتم. این کتاب برای شناخت امیرالمؤمنین بهترین منبع هست. وقتی که فضایل مولا را دادند برای تحریر، به این آیه که رسیدم، دیدم که در این نقل‌ها نقلی هست که آن شبی که رفتند بت‌ها را شکاندند، لیلة المبیت بوده است (چیزی که ما در ذهنمان هست فتح مکه است)؛ در آن‌جا که دشمن رفته بود در لانه‌اش و بیرون نمی‌آمد و پیامبر در اوج قدرت وارد مکه شد و کعبه را از بت‌ها خالی کرد. وقتی این نقل را دیدم خیلی تعجب کردم؛ این‌که گفته‌اند چهل قبیله جمع شدند، تسامح است؛ چهل قبیله نبود؛ چهل نفر جمع و هم‌قسم شدند که پیامبر را بکشند و حالا که نیت پیامبر این است که شبانه فرار کند، باید ابتدا بت‌هایی که به‌خاطر آن نیت کردند که پیامبر را بکشند، بشکند.  وقتی این نقل‌ها را دیدم زنگ زدم به یکی از علما که در این زمینه تحقیقات زیادی داشتند؛ ایشان هم تعجب کردند و بعد که تحقیقات زیادی داشتم و نقل‌ها را مطالعه کردم به این نتیجه رسیدم که هم اسناد روایات صحیح‌تر و قوی‌تر از روایات فتح مکه است و هم قرائنی دارد که نمی‌شود آن را به فتح مکه ربط داد؛ مثلاً علی می‌گوید وقتی داشتم پتک‌ها را به بت‌ها می‌زدم پیامبر می‌گفت؛ «آرام؛ صدایش را می‌شنوند؛ صدایش را می‌شنوند و می‌آیند». خب در فتح مکه بیایند؛ چه می‌شود مگر؟ یا این‌که حضرت می‌گوید: وقتی داشتیم برمی‌گشتیم ماه بالا آمده بود و پیامبر به من گفت: «بیا از سایه دیوار رد بشویم تا سایه ما را نبینند و ما را شناسایی نکنند». یا این‌که حضرت می‌گوید نزدیک‌های غروب بود که پیامبر آمد درب خانه ما و فرمود هوا که تاریک شد دو تا کار مهم داریم؛ رفتیم ابتدا بت‌ها را شکستیم و سپس گفت که من می‌خواهم بروم. مجلسی در بحار الانوار می‌گوید در فاصله ده‌ساله، دوباره بت‌ها را ساختند تا فتح مکه اتفاق افتاد.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید