مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

ارزش‌هاو هنجارها می‌توانند در قالب نمادهایی تجسم عینی بیابند. این نمادها در دلالت نخست خود تنها به همان ارزش یا هنجاری که از آن برآمده‌اند دلالت دارند؛ اما در مناسبات ساختاری با دیگر مؤلفه‌های اجتماعی می‌توانند دلالت‌های ثانویه‌ای بیابند و در شرایطی مدلول دوم جایگزین مدلول نخست می‌شود. روسری‌هایی که زنان ایرانی برای رعایت حجاب قانونی بر سر کرده و می‌کنند، مثالی برای این دلالت‌های نمادین است. این نماد اگرچه در دلالت نخست خود به حجاب شرعی اشاره دارد، ولی به دالّی برای اقتدار فرهنگی جمهوری اسلامی بدل شد و در حال حاضر هرگونه کنش اجتماعی درباره آن، بیش از آن‌که ناظر به مدلول نخست باشد، شاخصی برای سطح اقتدار سیاسی جمهوری اسلامی است. بازاندیشی در این دلالت نمادین را به پایان این نوشتار وامی‌گذاریم.

برای نگارنده که فرآیند تثبیت و نهادینه‌شدن عملی پوشش قانونی را در کودکی نظاره‌گر بودم، اقدام به استفاده از پوشش روسری ولو در شکل ناقص آن، نماد تمکین اجتماعی زنانی بود که در زیست فردی‌شان با شریعت همدل نبودند و تا آن مقطع ـ سال ۱۳۶۰ـ همچنان بر الگوی زیست دوران پهلوی اصرار می‌ورزیدند. بی‌تردید خط‌مشی الزام به حجاب در عرصه عمومی در گام نخست موفقیت‌هایی به همراه داشت. در آن مقطع فرهنگ عمومی از مداخله قانونی در پوشش زنان در عرصه عمومی و الزام به رعایت حجاب شرعی حمایت می‌کرد و این خط‌‌مشی توانست ترازی از پوشش را به‌عنوان هنجار در جامعه تثبیت نماید. نتیجه این خط‌مشی چنان بود که بسیاری از زنان ناملتزم به حجاب شرعی، در مجالس خانوادگی که با مشارکت خانواده‌های ملتزم به حجاب برگزار می‌شد، درجه‌ای از پوشش را رعایت می‌کردند. همین زنان به تدریج روسری را به‌عنوان جزو لاینفک پوشش در حوزه عمومی پذیرفتند.

بازار مصرف فرهنگی جامعه ایرانی در دو دهه اخیر گسترش فزاینده‌ای یافته و سهم محصولات فرهنگی غیرایرانی در آن افزایش یافته است. این تغییرات از جمله عوامل تأثیرگذار بر هنجارهای پوشش جامعه به‌ویژه جوانان و نوجوانان بوده است. لذا اگر ارزش‌های پوشش اسلامی در جامعه، با تراز مطلوب فاصله دارد ـ بلکه روند فاصله‌گیری در آن مشهود است ـ دلیل کافی برای نادرستی الزام به حجاب نیست؛ اما می‌تواند ناتمامیت این خط‌مشی برای تحقق اهداف آن را آشکار سازد.

این موفقیت اولیه چند دستاورد دیگر به ارمغان آورد؛ خانواده‌های مذهبی و دختران‌شان توانستند در محیط‌های گوناگون اجتماعی بی‌دغدغه حضور یابند. حضور دختران باحجاب در محیط‌هایی که پیش از آن به‌جهت اختلاط جنسی و فضای شهوانی برای‌شان ممنوع‌الورود بود، از جمله این دستاوردهاست؛ مانند سالن‌های سینما و سواحل‌ دریا. لذا باید اذعان کرد خط‌مشی الزام به حجاب قانونی، موفقیت‌هایی دربر داشته است. این خط‌مشی را می‌توان تلاش برای اصلاح و صیانت فرهنگ، مطابق ارزش‌های شرعی و با استفاده از اقتدار رسمی و مشروع حاکمیت دانست. حاکمیت در مداخله رسمی خود می‌تواند رفتارها را ضابطه‌مند سازد و به تبع آن هنجارها و ارزش‌هایی را حفظ نماید یا تغییر دهد. برای ارزیابی موفقیت این خط‌مشی در حفظ ارزش و هنجار پوشش اسلامی میان جامعه متدینین و بهبود آن در میان جامعه ناملتزم به شریعت، لازم است تأثیر دیگر عوامل مؤثر براین اهداف را نیز در نظر آوریم. بررسی تغییرات ارزش‌ها و هنجارها در عرصه حجاب و پوشش اجتماعی بدون لحاظ تأثیرات دیگر عوامل تاثیرگذار فرهنگی، و اسناد آن‌ها به خط‌مشی حجاب الزامی، غیرمنطقی و تبلیغاتی به‌نظر می‌رسد.

بازار مصرف فرهنگی جامعه ایرانی در دو دهه اخیر گسترش فزاینده‌ای یافته و سهم محصولات فرهنگی غیرایرانی در آن افزایش یافته است. این تغییرات از جمله عوامل تأثیرگذار بر هنجارهای پوشش جامعه به‌ویژه جوانان و نوجوانان بوده است. لذا اگر ارزش‌های پوشش اسلامی در جامعه، با تراز مطلوب فاصله دارد ـ بلکه روند فاصله‌گیری در آن مشهود است ـ دلیل کافی برای نادرستی الزام به حجاب نیست؛ اما می‌تواند ناتمامیت این خط‌مشی برای تحقق اهداف آن را آشکار سازد.

الزام به حجاب قانونی در مرحله شکل‌گیری اولیه با وجود کاستی‌های حقوقی، فقهی و اجرایی، توانست موفقیت‌هایی را در ارتقای ارزش و هنجار پوشش اسلامی تحصیل نماید؛ اما بی‌توجهی به تغییرات ساختاری در حوزه فرهنگ عمومی و بسنده‌کردن به اجرای همان خط‌مشی در قالبی عمدتاً انتظامی، آن دستاوردها را در معرض آسیب قرار داده است. جمهوری اسلامی می‌بایست سازوکار مناسبی برای ارزیابی مستمر خط‌مشی‌های فرهنگی و اجتماعی براساس اهداف آن‌ها طرح‌ریزی نماید، تا اجرای آن‌ها در قالب‌ها و زمان‌های نامناسب به تضعیف ارزش‌ها و اهداف متوقع از آن خط‌مشی‌ها نیانجامد.

خط‌مشی الزام به حجاب قانونی از جمله مواردی است که بر اساس بازخوردها نیازمند بازنگری، اصلاح و تکمیل است. نگارنده در سال جاری مشارکت فعالی را برای تبیین «عقلانیت الزام به حجاب اجتماعی» در میان جامعه دانشگاهی تجربه کرده‌ام و بدین باور رسیده‌ام که حتی در میان بخش قابل توجهی از جامعه متدین و متشرع نیز الزام به حجاب در جامعه، قانونی غیرعقلایی و تعبدی قلمداد شده، در نتیجه اجرای آن به امری غیرفرهنگی و برخاسته از اراده سیاسی تبدیل شده است. در چنین فضایی مدافعان حجاب قانونی بیش از آن‌که به ابعاد فرهنگی  و اجتماعی آن توجه داشته باشند، دفاع از آن را به مثابه‌ی کنشی سیاسی و با هدف دفاع از اقتدار نظام اسلامی پی‌گیری می‌نمایند. از سوی دیگر، شکاف ارزشی بخشی از جامعه با حاکمیت در موضوع حجاب، دستمایه‌ی کنش‌گری مخالفان برای کاهش اقتدار اجتماعی و سیاسی حاکمیت شده است.

در بازگشت به فراز آغازین نوشتار، به باور نویسنده مسأله امروز جامعه ایرانی «دوگانه‌ی حجاب اجباری و حجاب اختیاری» نیست؛ بلکه سیاسی‌شدن حجاب در عرصه اجتماعی است که تا این حد مسأله‌ساز شده است. در این شرایط به‌نظر می‌رسد حاکمیت و مردم هر دو در «سیاست‌زدایی از حجاب و پوشش اجتماعی» همدل و هم‌داستان باشند. بازنگری در خط‌مشی حجاب می‌‎تواند دلالت ثانویه‌ی آن را که به امر سیاسی معطوف بود کاهش دهد و پوشش اجتماعی را از نماد سیاسی به نماد فرهنگی بازگرداند.

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. ناشناس 

    تنها یک نفر به شکل بسیار ارام در حال سیاست زدایی از مساله حجاب بود و او احمدی نژاد بود. او بدون غوغا داشت کاری میکرد که هم الزام قانونی وجود داشته باشد و هم برخورد قانونی نباشد ولی دو جناح دیگر در مساله بودن حجاب منافع داشتند پس هر کدام با او به نوعی مخالفت کردند برخی او را ضد اسلام و حوزه خواندند و برخی او را افراطی و اهل گشت ارشاد

    1. حاج سید جوادی 

      اینکه مساله حجاب را به یک چالش سیاسی میان احمدی نژاد و دیگران تبدیل کنیم، خلاف روح این نوشته است.
      مساله حجاب باید از عرصه قدرا رسمی به عرصه اجتماعی منتقل شود و مداخلات حاکمیتی در آن کاهش یابد.

  2. ابزار وبلاگ 

    مرسی از اطلاع رسانی دقیق و خوپتون

پاسخ دهید