مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

شاید اوج همدلی و هماهنگی مراجع عظام تقلید را در وقایع پیش از انقلاب، بتوان در ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ شاهد بود. غالب فقیهان به این وقایع واکنش نشان دادند. گفته می­‌شود که آیت‌ﷲ مرعشی نجفی اولین عالِمی بود که به اجتماع‌کنندگان و معترضین پیوست.‏[۱]‎ پس از ایشان هم اما بیانیه­‌ها و اعتراضات از جانب مرجعیت بالا گرفت.

آیت‌ﷲ سید محسن حکیم که در نجف حضور داشت، پس از وقایع ۱۵ خرداد، نامه‌­ای به علمای ایران نوشت و از آن‌ها خواست تا خاک ایران را به نشانه‌­ی اعتراض ترک کرده و به نجف مهاجرت کنند. وی تلگرافی به ۳۲ تن از علمای ایران نوشت و این‌گونه اعلام کرد: «حوادث مؤلمه پی‌درپی و فجایع محزنه به ساحت علمای اعلام و روحانیتِ قم، قلوب مؤمنین را جریحه‌دار و موجب تأثر شدید این جانب گردیده است. وَ سَیَعلَمُ الذینَ ظَلَموا ایّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبون؛ امید است حضرات علما دسته‌جمعی مهاجرت به عتبات عالیات بنمایند تا بتوانیم رأی خود را درباره دولت صادر کنیم».‏[۲]‎ حکومت پهلوی از این رأی آیت‌ﷲ حکیم استقبال کرد. پس از این نامه، رئیس شهربانی و ساواک قم مأمور می‌شوند تا پیشاپیش موافقت دولت را با این مهاجرت به علما اطلاع دهند.‏[۳]‎ این پیشنهاد در وهله نخست مورد توجه بسیاری از علما قرار گرفت. علمای قم جلسه‌ای گرفتند تا موضوع مهاجرت را بررسی کنند.‏[۴]‎ امام خمینی و آیت‌ﷲ گلپایگانی با این پیشنهاد مخالفت کردند. مرحوم گلپایگانی گفته بود که این کار درست نیست و علما نباید حوزه‌های علمیه قم را خالی کرده و به نجف بروند.‏[۵]‎ امام خمینی نامه‌ای به مرحوم حکیم نوشت و اذعان داشت که «ما می‌دانیم با هجرت مراجع و علمای اعلام ـ اعلی ﷲ کلمتهم ـ مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده خواهد شد…. ما عجالتاً در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع می‌کنیم و تا سر حد امکان مراکز روحانیت را حفظ نموده، امر به آرامش و سکوت می‌نماییم».‏[۶]‎

آیت‌ﷲ سید محسن حکیم که در نجف حضور داشت، پس از وقایع ۱۵ خرداد، نامه‌­ای به علمای ایران نوشت و از آن‌ها خواست تا خاک ایران را به نشانه‌­ی اعتراض ترک کرده و به نجف مهاجرت کنند.

آیت‌ﷲ مسلم ملکوتی پس از اعلام مخالفت امام با این درخواست، به نزد سید محسن حکیم می‌رود و می‌گوید: این چه پیشنهادی است که فرموده‌اید که همه علما به‌عنوان اعتراض به نجف اشرف مهاجرت کنند. آیت‌ﷲ حکیم در پاسخ می‌گوید: منظورم این نبود که همگی به عراق مهاجرت کنند؛ غرض من از اقدام به ترک علما، تأدیب رژیم پهلوی بود و نه چیز دیگر.‏[۷]‎ حجت‌الاسلام سید محمد آل طه نیز به نزد حکیم می‌رود و اعتراض می‌کند. آیت‌ﷲ حکیم بعدها از رفتار محمد آل طه نزد شهاب‌الدین اشراقی گلایه کرده بود.‏[۸]‎ مرحوم حکیم یک سال پس از این هم، نامه‌ای به آیت‌ﷲ مرعشی نجفی نوشته و گلایه کرده بود که «یک سال و نیم قبل به آقایان علما تلگراف نموده که به عتبات عالیات مشرّف شوند تا با هم کاری از پیش ببریم، … متأسفانه تلقی به قبول نشد و وقع ما وقع؛ انا لله و انا الیه الراجعون».‏[۹]‎

در پی وقایع ۱۵ خرداد اما آیت‌ﷲ سید احمد خوانساری نیز اعلامیه‌ای منتشر کرد. متن بیانیه این‌گونه بود: «حقیر در این موقع حساس لازم می‌دانم اولیای امور را متذکر سازم انجام این‌گونه اعمال ضد انسانی نسبت به حضرات علمای اعلام و قتل و جرح مردم بی‌پناه، نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود، بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه و وخامت اوضاع اثر دیگری نخواهد داشت. موجب کمال تأسف است که باید حریم مقدس اسلام و روحانیت از طرف اولیای امور این‌چنین مورد تجاوز قرار گیرد».‏[۱۰]‎ در این نامه بی‌حرمتی بر روحانیون مورد اعتراض آیت‌ﷲ قرار گرفته بود.

آیت‌ﷲ مرعشی نجفی که خود در تجمعات نیز حضوری فعال داشت، در پی حوادث ۱۵ خرداد، به همراه تعدادی دیگر از علما به تهران مهاجرت می­‌کنند. ایشان را اما پس از چند روز به قم بازگرداندند.‏[۱۱]‎ آیت‌ﷲ از نحوه برخور مأموران گلایه کرده و گفته بود که به وضع ناشایستی او را سوار بر اتومبیلی کردند و به قم بازگرداندند. وی گفته بود مرا عقب ماشین نشاندند و اصرار می‌کردند که سرت را پایین بیاور تا کسی شما را نبیند.‏[۱۲]‎ آیت‌ﷲ پس از این واقعه نیز اعلامیه‌ای صادر کرد و اذعان داشت که «هیئت حاکمه بداند تهدید و زور و وادار به متفرق نمودن علمای اعلام از تهران به شهرستان‌ها و از تاریکی شب استفاده‌نمودن و به زور و جبر به قم و مشهد سوق دادن، موجب سستی و کوچک‌ترین خللی در اراده و اصل مبارزه آن‌ها نخواهد بود».‏[۱۳]‎ آیت‌ﷲ مرعشی در مراسم چهلم شهدای ۱۵ خرداد نیز اعلامیه شدیداللحنی صادر کرد: «حادثه خونین کربلا صحنه رقّت بار نینوا بار دیگر پس از هزار و سیصد سال به دست حکومت جابرانه وقت تکرار گردید. عمال یزید با اسلحه گرم به وسیله تانک و مسلسل و زره پوش ۶۲۰۰ نفر از فرزندان غیور و با شهامت کشور را در روز روشن در برابر چشم میلیون‌ها افراد .. به خاک و خون کشید… دستگاه جبار خون‌خوار و دست‌نشانده بیگانه و هم‌پیمان دولت پوشالی اسرائیل تصور می‌کند که با فشردن گلوی مردان آزادیخواه و کشتن جوانان کشور و زجر و حبس رجال علم و دانش می‌تواند به مقاصد شوم خود برسد؛ ولی زهی تصور باطل زهی خیال محال».‏[۱۴]‎

در ۳۰ خرداد ۴۲ که تعدادی از علما به  نشانه‌ی اعتراض، به تهران مهاجرت کردند، آیت‌ﷲ گلپایگانی حضور نیافت. روایت‌های مختلفی از این عدم همراهی نقل شد. آیت‌ﷲ گلپایگانی خود در جایی گفته بود که «بعد از آن‌که حاج‌آقا روح‌ﷲ را تبعید کردند، من برای حفظ حوزه قم ماندم و تهران نرفتم. بعد دولتی‌ها طمع کردند و خیال کردند من با آن‌ها موافق هستم و اهل سازش می‌باشم و به خیال بودند از ما انتفاعی ببرند و بعد دیدند از ما آبی گرم نمی‌شود».

آیت‌ﷲ گلپایگانی نیز از معترضان به وقایع ۱۵ خرداد بود. او نیز بیانیه‌ای با این تعابیر صادر کرد: «مصادر امور مطمئن باشند که اگر به بازداشت جمعی علما و مراجع هم اقدام کنند فتاوا و احکام آنان همچنان نافذ و بر هر مسلمانی واجب الاتباع است و حریم احکام شرعیه مقامی نیست که بتوان با زور و تهدید در آن نفوذ کرد».‏[۱۵]‎ در ۳۰ خرداد ۴۲ که تعدادی از علما به  نشانه‌ی اعتراض، به تهران مهاجرت کردند اما آیت‌ﷲ گلپایگانی حضور نیافت. روایت‌های مختلفی از این عدم همراهی نقل شد. آیت‌ﷲ گلپایگانی خود در جایی گفته بود که «بعد از آن‌که حاج‌آقا روح‌ﷲ را تبعید کردند، من برای حفظ حوزه قم ماندم و تهران نرفتم. بعد دولتی‌ها طمع کردند و خیال کردند من با آن‌ها موافق هستم و اهل سازش می‌باشم و به خیال بودند از ما انتفاعی ببرند و بعد دیدند از ما آبی گرم نمی‌شود».‏[۱۶]‎ آیت‌ﷲ صابری همدانی که از درس‌آموزان محفل گلپایگانی بود به نزد ایشان می‌رود و علت عدم مهاجرت را جویا می‌شود؛ «ایشان جواب داد آن روز قرار بود من و آقای شریعتمداری سر ساعت ۸ با هم به تهران برویم. رأس ساعت ۸ در حالی که بنده آماده و مهیا و منتظر آقای شریعتمداری بودم، خبری از ایشان نشد. پس از دقایقی که گذشت و آقای شریعتمداری نیامد، گفتم که با منزل ایشان تماس بگیرند و بپرسند ایشان کجاست و چرا هنوز نیامده است؟ که جواب دادند ایشان ساعت هفت صبح به طرف تهران حرکت نموده است. این کار آقای شریعتمداری که قول و قرارمان را بر هم زد و بدون اطلاع من و تنهایی به تهران رفت، خیلی به من برخورد و متوجه شدم در دوستی و رفاقتی که با فریب و نیرنگ همراه باشد، طبعاً اخلاص نیست. هم‌چنان که با وضعیت پیش‌آمده شرکت و حضور من در جمع آقایان علما خالصانه و خالی از شائبه نخواهد بود. ضمن این که اگر می‌رفتم می‌بایست درباره‌ی این قضیه با آقای شریعتمداری بگو مگو کنم که شایسته نبود؛ لذا صلاح را در این دیدم که اصلاً در آن تحصن شرکت نکنم».‏[۱۷]‎ آن‌گونه که صابری همدانی ادعا کرده است، آیت‌ﷲ گلپایگانی بر اثر دلخوری از مرحوم شریعتمداری به تهران نرفته و از این سفر خودداری کرده است. آیت‌ﷲ شریعتمداری اما به مرحوم منتظری گفته بود «من حرکت خودم را به ایشان (گلپایگانی) اطلاع دادم، با هم بیاییم یعنی در یک ماشین بنشینیم؟!».‏[۱۸]‎

آیت‌ﷲ خویی که آن زمان در نجف حضور داشت نیز نسبت به وقایع ۱۵ خرداد اعلام موضع کرد. وی زبان به اعتراض گشود و این‌چنین حکم کرد که «بر هر فردی از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامی که باشند واجب است که از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند».‏[۱۹]‎ در پی این وقایع حتی آیت‌ﷲ خویی در نجف اشرف اعلامیه‌ای صادر کرد و استفاده از قند و شکر را به جهت این که در انحصار دولت بود، تحریم کرد. ایشان با این وسیله می‌کوشید تا ضربه‌ای به اقتصاد دولت وارد کند. گفته می‌شود به سبب حکم آیت‌ﷲ خویی در بیت امام خمینی نیز چای و شربت داده نمی‌شده و از واردین با سرکه شیره پذیرایی می‌کرده‌اند.‏[۲۰]‎

وقایع ۱۵ خرداد ماه ۴۲ اگر چه اعتراض غالب مراجع را برانگیخت، اما پس از آن بود که برخی از فقها، کم‌تر به اقدامی سیاسی پرداختند. دو روز پس از این واقعه بود که آیت‌ﷲ شریعتمداری با روحانیون طرفدار خود در تبریز تماس گرفت و توصیه کرد: «مردم را به آرامش دعوت کنید و از تظاهرات جداً خودداری شود؛ چون از تظاهرات نتیجه‌ای گرفته نخواهد شد… آخر گلوله با جان مناسبت ندارد، پس باید از اجتماع و تظاهرات جلوگیری نمایید».‏[۲۱]‎ آیت‌ﷲ شریعتمداری هم‌چنین به علمای تبریز تلفن کرده و اظهار می‌دارد که «من از آیت‌ﷲ خمینی ناراحت هستم. من به خمینی گفتم با شاه این‌طوری رفتار نکن و بر خلاف دولت و سیاست حرف نزن؛ اما او گوش نداد تا به این روز افتاد».‏[۲۲]‎

پانوشت‌ها

  1. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ج۲، ص۱۱۹. [⤤]
  2. صحیفه نور، ج اول، ص۷۸؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، ص۸۴. [⤤]
  3. از سید ضیاء تا بختیار، مسعود بهنود، ص۴۸۸. [⤤]
  4. مناسبات امام خمینی با حرکت‌ها و مبارزان اسلامی، ص۸۸. [⤤]
  5. نقل از خاطرات آیت‌الله احمد صابری همدانی، صص۱۶۲-۱۶۳. [⤤]
  6. صحیفه نور، ج اول، ص۷۸. [⤤]
  7. مصاحبه با آیت‌الله مسلم ملکوتی، به نقل از تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۳۸. [⤤]
  8. شهروند امروز، ش۷۰، مصاحبه فرید مدرسی با سید محمد آل طه. [⤤]
  9. اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، ص۲۷۳. [⤤]
  10. نهضت روحانیون مبارز، صص۱۱۰-۱۱۱. [⤤]
  11. آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج اول، ص۲۵۴. [⤤]
  12. خاطرات آیت‌الله گرامی، ۲۶۳. [⤤]
  13. آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج اول، صص۲۶۰-۲۶۱. [⤤]
  14. همان، ص۲۰۱. [⤤]
  15. آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، مقدمه. [⤤]
  16. همان. [⤤]
  17. خاطرات آیت‌الله صابری همدانی، صص۱۷۵-۱۷۶. [⤤]
  18. خاطرات آیت الله منتظری، ج۱، ص۲۳۲. [⤤]
  19. همان، ص۱۰۷. [⤤]
  20. خاطرات آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی، صص۲۴۹-۲۵۰. [⤤]
  21. همان، ص۱۹۷. [⤤]
  22. نقل از خاطرات سید کاظم نورمفیدی، ص۱۷۱. [⤤]

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید