مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

abazariحجت‌الاسلام والمسلمین عبدالرحیم اباذری محقق و پژوهشگری است که در زمینه تاریخ شفاهی آثاری را تولید کرده است. خاطرات آیت‌ﷲ ملکوتی نیز توسط ایشان تدوین شده است. اباذری کمتر اهل مصاحبه است اما وقتی پیشنهاد مصاحبه درباره آیت‌ﷲ ملکوتی را می‌دهم می‌پذیرد تا آیت‌ﷲ بیشتر به مردم معرفی شوند.

حجت‌الاسلام اباذری می‌گوید: هر وقت پیشنهاد مصاحبه به خدمت ایشان می‌شد امتناع می‌کردند. بارها این کار تکرار شد و ایشان نمی‌پذیرفتند. عمده دلیل تواضع بود. می‌‌فرمود من چیزی برای گفتن ندارم. شاید حدود سه و چهار سال پیگیری‌ها و سماجت بنده باعث شد ایشان در نهایت پذیرفتند. از اول رمضان سال ۱۴۴۵ برابر مهر ۱۳۸۳ هر روز یک ساعت به اذان ظهر مانده در دفتر به حضورشان می‌رسیدم و با طرح سؤالاتی کار ضبط را انجام می‌دادم. مواردی پیش آمد که می‌فرمودند این مطلب را گفتم ولی پیش خودت بماند و منتشر نشود. بنا به مصالحی همین طور هم شد. مجموع خاطرات حدود سی و سه جلسه شد.

درباره انگیزه‌های طلگبی آیت‌ﷲ ملکوتی چیزی از ایشان شنیده بودید؟

مرحوم آیت‌ﷲ ملکوتی در ۱۵ خرداد ۱۳۰۳ خورشیدی در خانواده‌ای مذهبی در سراب آذربایجان شرقی به دنیا آمد. پدرش مشهدی یوسف، کشاورز بود و با علمای منطقه ارتباط داشت. همان طوری که بارها از محضرشان شنیدم پدرشان اصرار داشت ایشان درس بخوانند و باسواد شوند. چون فاصله سنی کمی با پدرشان هم داشتند، با هم در مکتب‌خانه حاضر می‌شدند و به همراه پدر، خواندن و نوشتن می‌آموختند. ایشان در شش‌سالگی حافظ سوره‌های قرآن (از اوّل تا سوره قاف) بود، سپس نزد یکی از علمای منطقه که از منسوبانش بود به تکمیل آموخته‌های خود پرداخت و در مدتی اندک، خواندن، نوشتن و قرآن مجید را فراگرفت.

شروع طلبگی ایشان چگونه بوده است و دروس مقدمات و سطح حوزه را نزد چه کسانی آموختند؟

ایشان برای ادامه تحصیل به شهر سراب در چهار کیلومتری زادگاه می‌روند و در آن شهر کتاب‌های متداول ادبی از قبیل مقدمات، سیوطی، شرح جامی، مغنی، مطول و مقداری از منطق و اصول فقه مانند کتاب‌های حاشیه و معالم را نزد علمای آن زمان همچون میرزا رضا قلی، میرزا یعقوب، میرزا غلامعلی اصغری و میرزا حسین محدثی فرا می‌گیرند.

ایشان در هفده‌سالگی برای ادامه تحصیل به تبریز مهاجرت کرده و در مدرسه طالبیه مشغول تحصیل می‌شود. در تبریز به مدت چهار سال از اساتید خود کتاب‌های شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را فراگرفت. اساتید او در این زمان سید مهدی انگجی، میرزا فتاح شهیدی (نماینده آیت‌ﷲ سید ابوالحسن اصفهانی)، حاج میرزا محمود دوزدوزانی و سید محمد بادکوبه‌ای و جمعی دیگر بودند. در طول اقامت و تحصیل مستمر در حوزه علمیه تبریز، کتاب‌هایی را که پیش‌تر خوانده بود به طلاب تدریس می‌کرد.

گویا ایشان بعد از اتمام دوره سطح به قم مهاجرت می‌کند؟

بله. ایشان پس از به پایان رساندن دوره سطح در حوزه علمیه تبریز، در سال ۱۳۲۱ برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه قم در شهر قم مهاجرت می‌کند. در آن زمان به دلیل تلاش‌های شیخ عبدالکریم حائری بنیان‌گذار حوزه علمیه قم دانشمندان دینی در این حوزه تربیت شده و حضور داشتند. استقرار در حوزه علمیه قم، از آرزوهای ایشان بود. از آغاز ورود، مشغول تحصیل نزد اساتید موجود شد. وی در حوزه درسی فقه و اصول میرزا محمد فیض قمی، سید محمد حجت کوه کمری حاضر شد.

زمانی که امام خمینی(ره) تدریس درس فقه و اصول را شروع کردند، آیت‌ﷲ ملکوتی مشتاقانه از درس ایشان استفاده کرد و دیگران را نیز به این کار ترغیب می‌نمود. در زمان اقامت وی در قم، آیت‌ﷲ بروجردی که تا آن زمان بعد از مراجعت از نجف در شهر بروجرد اقامت داشت در پاسخ به دعوت جمعی از بزرگان قم از جمله امام خمینی(ره) به قم آمد و آیت‌ﷲ ملکوتی تا زمان مهاجرت به نجف در دروس ایشان شرکت می‌کرد.

آیت‌ﷲ ملکوتی دروس عقلی را پیش کدام اساتید تحصیل کرده بود؟

ایشان از شاگردان جلسه خصوصی درس فلسفه آیت‌ﷲ خمینی بود و تا آخرین سال‌هایی که امام فلسفه تدریس می‌کرد جزء شرکت‌کنندگان در درس‌های او بود. آقای ملکوتی در علم فلسفه از میرزا مهدی مازندرانی، شیخ ابوالقاسم اصفهانی، میرزا مهدی آشتیانی و علامه طباطبایی و امام خمینی بهره برد و قسمت الهیات شرح منظومه را به طور خصوصی نزد علامه طباطبائی خواند.

ایشان بخشی از دروس فلسفه را نزد مرحوم علامه طباطبایی به صورت خصوصی فرا گرفت. در مورد رابطه ایشان با علامه طباطبایی توضیح می‌دهید؟

آیت‌ﷲ می‌فرمود من وقتی در تبریز بودم اصلا اسمی از علامه طباطبایی نشنیده بودم. با اینکه در آن وقت ایشان هم در تبریز بودند. در سفری که به مشهد داشتم و مرحوم آیت‌ﷲ حجت هم آنجا بود، دیدم یک سیدی هم به محل می‌آیند و آقای حجت به ایشان خیلی احترام می‌گذارند. وقتی سؤال کردم گفتند آقای طباطبایی هستند و در تبریز سکونت دارند. خیلی تعجب کردم که چطور با اینکه چند سال در تبریز بودم و با اغلب بزرگان ارتباط داشتم، اسمی از ایشان نشنیدم! بعدها فهمیدم که ایشان در تبریز کاملا منزوی بوده‌اند. ایشان از همان سفر به قم آمدند. من هم از ایشان درخواست درس کردم و ایشان قبول کردند. آقای ملکوتی می‌فرمود اولین شاگرد ایشان در فلسفه در قم بوده است و مدتی به تنهایی این درس را شرکت می‌کرده است.

گویا یک سال آیت‌ﷲ ملکوتی به همراه برخی از دوستان به مشهد می‌رود. هدف آنها از مهاجرت به مشهد چه بوده است؟

آیت‌ﷲ ملکوتی در یک دوره یک‌ساله به همراه دوستانش، همچون مرحوم آیت‌ﷲ احمدی میانجی، آیت‌ﷲ موسوی اردبیلی و مرحوم آیت‌ﷲ حقی سرابی به مشهد رفت و در مدرسه خیرات خان سکونت گزید. در این حوزه در درس فقه و معارف دینی استادانی چون سید یونس اردبیلی و میرزا مهدی غروی اصفهانی به صورت مستمع آزاد شرکت کردند و نزد شیخ محمدرضا کرباسی، ریاضیات و هیئت را آموختند. بخشی از شرح اشارات را نیز نزد شیخ سیف ﷲ ایسی میانجی فرا گرفت و آنگاه دوباره به قم بازگشت.

آیت‌ﷲ ملکوتی با چه انگیزه‌ای به نجف مهاجرت می‌کنند؟ چون ایشان تحصیلات خود را نسبتا تکمیل کرده بودند.

abazari&malakutiایشان می‌گفتند وقتی تصمیم به رفتن به نجف گرفتم با قرآن استخاره کردم. آیه «بشیرا و نذیرا» (بقره، ۱۱۹) آمد. از این رو آیت‌ﷲ ملکوتی در سال ۱۳۳۴ برای تکمیل درس، عازم نجف می‌شود. پس از ورود به مدت ۱۲ سال در درس‌های خارج فقه و اصول آیت‌ﷲ سید محسن حکیم، آیت‌ﷲ سید عبدالهادی شیرازی، آیت‌ﷲ سید محمود شاهرودی، آیت‌ﷲ سید ابوالقاسم خویی و آیت‌ﷲ شیخ حسین حلی حاضر شد. در این مدت یک دوره کامل درس اصول آیت‌ﷲ خویی را به رشته تحریر درمی‌آورد. او پس از سه دهه تحصیل و تحقیق در علوم مختلف حوزوی و علوم غریبه، به اجتهاد رسید و از بعضی استادان اجازه اجتهاد دریافت کرد. او با شخصیت‌هایی مانند: آقابزرگ تهرانی، و علامه امینی ارتباط علمی و دوستی پیدا کرد و از آنان کسب اجازه روایت داشته است.

در مورد رابطه ایشان با علامه امینی و آقا بزرگ تهرانی اگر نکته‌ای می‌دانید بفرمایید.

در مورد ارتباطشان با مرحوم علامه امینی، خودشان می‌فرمود چون با هم همشهری به شمار می‌آمدند. علامه از روسنای «سردها» از توابع سراب بودند. در نجف نیز با هم در یک محله سکونت داشتند. فرزندانشان با هم در یک مدرسه درس می‌خواندند و هم‌بازی بودند. می‌فرمود علامه به من عنایت ویژه داشتند. به کتابخانه‌اش می‌رفتم و از کتاب‌هایش استفاده می‌کردم. در آن وقت هنوز این کتابخانه را که الان موجود است تأسیس نکرده بودند و کتاب‌ها را در خانه نگه می‌داشتند.

ایشان نقل می‌کردند: یک وقتی پسر مرحوم میر حامد حسین، صاحب کتاب «عقبات الأنوار» نامه‌ای به علامه نوشت و از وی خواست به هندوستان سفر کند و کتابخانه پدرشان را به نجف انتقال بدهد. ایشان به همین خاطر به هندوستان رفت ولی دولت هند مانع این کار نشد و وقتی برگشت مدتی به خاطر مسائل خانوادگی در تهران، محله عین الدوله ساکن بود. من هم در این ایام در ایران بودم. به تهران رفتم تا ایشان را ببینم. او در این سفر دنبال ترجمه الغدیر هم بود. آن را به آقای اسلامی (یکی از ناشران) و دوستانشان سپرده بود. وقتی وارد منزل شدم دیدم آنها نیز هستند. علامه تأکید می‌کرد کار ترجمه زود انجام گیرد آیت‌ﷲ ملکوتی می‌فرمود: دیدم یکی از آنها به علامه گفت ما با این کار می‌خواهیم خدمتی به شما بکنیم. دیدم علامه برافروخته شد و گفت: این کار متعلق به امیر المومنین(ع) است و شما هم فقط به آن حضرت خدمت می‌کنید. من چه‌کاره هستم! آیت‌ﷲ ملکوتی اضافه می‌کردند که آن وقت‌ها چون من می‌خواستم به نجف برگردم، مرحوم علامه یک بسته برگ از نوشته‌هایش را که در همین سفر به هند از کتابخانه‌های مختلف یادداشت کرده بود به من داد تا به نجف بیاورم. من آنها را آوردم به نجف و به پسرش آقا رضا و سید عبدالعزیز طباطبایی که هر دو در کتابخانه ایشان کار می‌کردند، دادم.

آیت‌ﷲ ملکوتی نقل می‌کردند که مرحوم امینی وقتی وارد حرم امیر المومنین وارد می‌شد هیچ وقت به بالاسر نمی‌رفت. در پایین پا زیارت می‌کرد و نماز می‌خواند و در روز عاشورا به همراه دو پسرش آقا هادی و آقا رضا، هر کدام مشکی برمی‌داشتند و با پای برهنه برای عزاداران حسینی آب می‌دادند.

اما در درباره مرحوم آقا بزرگ تهرانی می‌فرمودند: ایشان در مسجد طریحی نجف، نماز جماعت داشت من هم مرتب به نماز ایشان می‌رفتم، بعد از نماز فرصتی بود در معیت ایشان تا منزل، ایشان را همراهی می‌کردم. در همین مسیر مطالب علمی رجالی تاریخی بسیاری عنوان می‌کرد و من استفاده می‌نمودم. ایشان در امانت دادن کتاب خیلی دست و دل باز بود. با اینکه برای جمع‌آوری کتاب‌های کتابخانه‌اش خیلی خون دل‌ها خورده بود اما وقتی طلبه‌ای از ایشان کتاب می‌خواست بدون هیچ توقعی در اختیارش می‌گذاشت. من خودم بارها از ایشان کتاب به امانت گرفتم. مرحوم آقا بزرگ به من عنایت ویژه داشت و یک اجازه روایی با دستخط خودشان نوشتند و به من دادند و بعد تفصیلش را هم به یک آقایی در سامرا حواله کردند ولی من دیگر آن را دنبال نکردم.

ایشان تدریس را از چه زمانی آغاز کردند؟

آیت‌ﷲ ملکوتی از همان دوران ابتدایی تحصیل در سراب و تبریز، به تدریس اهتمام داشت. او در کنار تحصیل، آموخته‌های خود را به طلاّب و روحانیون دیگر تعلیم می‌داد و در طول تدریس در حوزه‌های علمیه سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف، طلاب و روحانیون بسیاری را تعلیم و تربیت نمود و هم‌اکنون بسیاری از شخصیت‌های برجسته حوزوی و بیشتر روحانیونی که در مسئولیت‌های سیاسی و اجرایی فعالیت می‌کنند، از شاگردان او به شمار می‌آیند. آیت‌ﷲ ملکوتی در اوایل دهه ۱۳۳۰ در حوزه علمیه قم، از استادان برجسته سطوح عالی به شمار می‌آمد و از این جهت، مورد توجه مراجع و طلاب و روحانیون این حوزه بود. او علاوه بر کتاب‌های رسائل، مکاسب و کفایه، کتاب شفای بوعلی را در قم برای طلاب تدریس می‌کرد و به همین جهت در حوزه نجف شهرت یافت. از این رو، با اینکه قصدش از ورود به نجف حضور در جلسات درس اساتید آن حوزه بود و می‌خواست تدریس را موقتاً کنار بگذارد، با استقبال و درخواست طلاب و روحانیون نجف مواجه شد و او را به تدریس و تعلیم علمی واداشتند. لذا وی در حوزه نجف، در مقبره میرزای شیرازی به تدریس رسائل، مکاسب، کفایه، شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار، ریاضیات و علم هیئت پرداخت.

ملکوتی علاوه بر فقه و اصول، در فلسفه نیز صاحب نظر است و بر کتاب‌های اسفار، منظومه سبزواری و شفای بوعلی حاشیه نگاشته ‌است. نام «میرزا مسلم سرابی»، حوزه نجف را تحت الشعاع قرار داده بود. تدریس فلسفه در حوزه نجف شهره آفاق شد و این در حالی بود که در اثر مخالفت برخی محافل، تدریس فلسفه در این حوزه ممنوع بود و کرسی درس فلسفه شیخ صدرای بادکوبه‌ای و میرزا باقر زنجانی منتهی به تعطیلی و انزوا شده بود. جسارت علمی ملکوتی از یک سو و حمایت و عنایت برخی مراجع تقلید از وی از سوی دیگر، ملکوتی را به ادامه مسیر امیدوار ساخت. او موفق شد تا آخرین روز اقامت خود در آن حوزه، علاوه بر فقه، اصول و… همچنان به تدریس فلسفه ادامه دهد، به گونه‌ای که درس فلسفه او در نجف منحصر به فرد شده بود.

گویا آیت‌ﷲ در همین زمان به ایران می‌آیند. چرا ایشان در ایران ماندگار شدند؟

آیت‌ﷲ ملکوتی در سال ۱۳۴۷ برای دیدار با بستگان و دوستان و با نیت بازگشت به نجف به ایران آمد. کمی پس از ورود به ایران روابط دولت‌های ایران و عراق تیره می‌شود و دولت عراق، اقدام به اخراج ایرانیان کرده و دیگر امکان بازگشت او به نجف نبود. این در حالی بود که کتابخانه و نوشته‌های علمی‌اش در نجف مانده بود. برای همین تصمیم گرفت در شهر قم اقامت کند. سرانجام پس از یک سال با پیگیرهای بسیار شاگردان پاکستانی‌اش، توانست کتابخانه را به قم انتقال دهد که در این نقل و انتقال، بعضی از کتاب‌های خطی و نفیس و یادداشت‌ها و تقریرات او خسارت اساسی دید. آیت‌ﷲ ملکوتی پس از استقرار در حوزه علمیه قم، بنا به درخواست استادان و عالمان بزرگ این حوزه، به تدریس خارج فقه و اصول اقدام کرد. درس خارج فقه و اصول او تا انقلاب ایران (۱۳۵۷) به مدت یک دهه، همچنان به طور مستمر و پرنشاط ادامه پیدا کرد. او از استادان برجسته درس خارج در این حوزه مطرح و مورد توجه و احترام همگان گشت.

آیت‌ﷲ ملکوتی علاوه بر فقه، اصول، در فلسفه، حدیث، رجال، درایه که از علوم رایج در حوزه‌های علمیه به شمار می‌آید و نیز در رشته‌هایی همچون ریاضیات، هیئت، تاریخ اسلام و تاریخ گذشته و معاصر ایران نیز کار کرده در هر کدام از این رشته‌ها صاحب نظر است.

شیوه تدریس و تحقیق آیت‌ﷲ ملکوتی چگونه بود؟

روش علمی و شیوه تحقیقی آیت‌ﷲ ملکوتی در تحقیق و تدریس، در مرحله نخست، بررسی آرا و نظرات استادان خود و نیز نقد و بررسی مبانی و اقوال استادانِ استادانش مانند میرزای نایینی، شیخ محمدحسین کمپانی، آقا ضیاء عراقی و آخوند خراسانی است.

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی آیت‌ﷲ ملکوتی از چه زمانی آغاز می‌شود؟

با اینکه آیت‌ﷲ ملکوتی از دهه ۱۳۳۰ به نجف هجرت کرد و در سال‌های آغازین و سرنوشت‌ساز انقلاب ایران (۱۳۵۷) در حوزه علمیه قم حضور نداشت. چون از شاگردان خاص امام خمینی(ره) به شمار می‌آمد، ناگزیر مسائل انقلاب را در نجف دنبال می‌کرد. هنگامی که امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۴ به نجف تبعید شدند، وی جزو اوّلین کسانی بود که در منطقه خان نص، مکانی در میان کربلا و نجف، به استقبال امام خمینی رفت و وقتی اکثر علمای مقیم نجف جهت دیدار او به صف ایستاده بودند، چون امام خمینی(ره) با وی مواجه شد از شاگردش احوال‌پرسی کرد و بعد برای بازدید، به منزلش آمد. از آن پس، دوباره ارتباط استادی و شاگردی همچنان در میان آن دو استمرار یافت تا اینکه آیت‌ﷲ ملکوتی در سال ۱۳۴۷ به ایران آمد. آیت‌ﷲ ملکوتی در فعالیت‌های تبلیغی و اجتماعی خود، از مبانی فکری و انقلابی آیت‌ﷲ خمینی(ره) الهام می‌گرفت و وقتی برای تبلیغ به شهر سراب و روستاهای اطراف آن می‌رفت، در آبان‌ماه سال ۱۳۵۶ که حرکت انقلاب با مرگ مرحوم مصطفی خمینی، روند تکاملی خود را آغاز کرد، آیت‌ﷲ ملکوتی به عنوان عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در عرصه‌های مختلف و سرنوشت‌ساز انقلاب حضوری پررنگ داشت و در اکثر اعلامیه‌هایی که جامعه مدرسین صادر می‌کرد اوّلین یا دومین امضاکننده بود. در بیانیه معروف و موصوف به خلع شاه از سلطنت امضای آیت‌ﷲ ملکوتی اولین امضای در این بیانه‌است.

abazari&malakuti02موضوعات بعضی از این بیانیه‌ها که در دوران محمدرضا پهلوی از سوی جامعه مدرسین صادر شد و امضای آیت‌ﷲ ملکوتی هم در آنها به چشم می‌خورد، عبارت‌اند از:

قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز، فجایع شهر یزد، درباره اوضاع سیاسی ایران، اعتراض به حمله مزدوران شاه به منازل مراجع، درباره حادثه ۱۹ اردیبهشت قم، به مناسبت تحریم جشن نیمه شعبان به عنوان اعتراض، حکومیت جنایت میدان ژاله (۱۷ شهریور) تهران، اعتراض به تشکیل دولت نظامی ازهاری، پیام به کارکنان شرکت نفت، پشتیبانی از اعتصاب کارکنان شرکت نفت، درباره راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، خلع شاه از سلطنت، به مناسبت سالگرد قیام خونین قم، حمایت از استادان دانشگاه‌ها، تلگرام به رئیس جمهور فرانسه برای ورود امام به پاریس، اعتراض به جنایات عمال شاه، اعتراض به روی کار آمدن شاهپور بختیار.

پس از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷)، آیت‌ﷲ ملکوتی با حکم کتبی امام خمینی برای حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس را که بین عالمان و برخی گروه‌های دیگر آنجا وجود داشت، حل کرد. یک بار نیز به همین منظور به استان آذربایجان شرقی و تبریز اعزام شد و این مأموریت را انجام داد.

چرا ایشان با آن همه سوابق علمی به تبریز رفتند؟

به نظر می‌رسد همین احساس وظیفه، ایشان را به این کار وادار کرده باشد. چون هیچ دلیل دیگری نمی‌توان تصور کرد؛ به خصوص در آن شرایط حساس آذربایجان که احتمال ترور فیزیکی و حداقل ترور شخصیتی وجود داشت چنانکه همین طور نیز شد. و ایشان واقعا خودشان را فدای انقلاب اسلامی و مردم کردند. در این مورد حرف‌های بسیاری است که باید در وقت خودش مطرح بشود و هنوز وقت آن نرسیده است. امام خمینی ایشان را به عنوان نماینده ولی فقیه در آذربایجان و امام جمعه شهر تبریز برگزید. پیش از آن، دو روحانی در این سِمت در تبریز به شهادت رسیده بودند و اوضاع آذربایجان و تبریز، به خاطر فعالیت‌های وابستگان به حزب جمهوری خلق مسلمان، آشفته بود و کنترل آن بس دشوار و حتی غیرممکن به نظر می‌آمد و قبول این مسئولیت، به نوعی استقبال از مرگ بود.

خط مشی‌ها و تدبیر ایشان برای اداره امور در تبریز چگونه بود؟

هم‌زمان با ورود آیت‌ﷲ ملکوتی به تبریز، حزب جمهوری خلق مسلمان منحل و وابستگان آن دستگیر و یا به کشورهای همسایه رفتند و این مشکل در ظاهر برطرف شده بود، ولی پیامدهای آن در سطح آذربایجان و به‌ویژه در تبریز، همچنان باقی بود. عده‌ای از روحانیون که معمولاً مقلد و طرفدار آیت‌ﷲ شریعتمداری بودند، به عضویت حزب جمهوری خلق مسلمان درآمده و از سوی حکومت به انزوا کشیده شده بودند و بعضی از آنها به اتهاماتی دستگیر و محاکمه شده، در زندان به سر می‌بردند. علاوه بر این، در همین ایام، موضع‌گیری‌هایی برخی از آقایان از روحانیون را نسبت به انقلاب دلسرد کرده و آنان را به انزوا کشانده بود. بدین ترتیب، اکثر مساجد در تبریز و حومه به علت نبود امام جماعت، به تعطیلی گراییده و این موضوع، در میان توده مردم نیز تأثیر گذاشته بود. ورود آیت‌ﷲ ملکوتی تا حد زیادی توانست این اختلافات را کمرنگ کرده و از بین ببرد. آیت‌ﷲ ملکوتی در مدت حضور و رفت‌وآمدهای تبلیغی ـ مذهبی در شهرهای سراب و تبریز، با جذب افراد خیرخواه و نیکوکار، اقدام به تأسیس و تجدید بنای مراکز علمی، فرهنگی و مذهبی، مانند مسجد، مدرسه علمیه، صندوق قرض الحسنه، کتابخانه و مصلا کرده‌ است.

در مورد آثار و تألیفات ایشان نیز توضیح دهید لطفا.

ایشان همواره در کنار تحصیل و تدریس به تحقیقات نیز توجه داشتند؛ از این رو تألیفاتی از ایشان به جای مانده است. بخشی از آنها چاپ شده است و بخشی دیگر نیز به صورت خطی موجود است.

۱- المحاکمات: این کتاب نقد و بررسی آراء و نظرات میرزای نایینی، آقاضیاء عراقی و کمپانی در اصول و مقایسه آنها با یکدیگر است و در سال ۱۳۷۱ ق. در نجف به چاپ رسید.

۲- الربافی التشریع الإسلامی: این کتاب، سه جلد است که جلد اوّل، شامل سیر تاریخی ربا، نظرات ادیان و مکتب‌های اقتصادی درباره ربا و طرح و ردّ اشکالات وارده بر حرمت رباست که در سال ۱۳۹۲ ق. به چاپ رسیده‌ است. جلد دوم و سوم آن درباره ربای قرضی و ربای معامله‌ای، هنوز چاپ نشده‌ است.

۳- ماالفرق بین الدّین و العلم و الفلسفة: این کتاب، دارای بحث‌های علمی ـ تحقیقی در ردّ مکتب مارکسیسم و فلسفه کمونیستی است که در روزهای گسترش آن در عراق، آیت‌ﷲ ملکوتی آن را به نگارش درآورده و برای آگاهی طلاّب و دانشجویان عراقی در نجف، آن را تدریس کرده‌ است، ولی این کتاب نیز هنوز چاپ نشده ‌است.

۴- الا من العام فی الاسلام: آیت‌ﷲ ملکوتی در این کتاب به بحث مبسوط و مفصلی درباره ضرورت امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن از دیدگاه قرآن، سنت و عقل پرداخته است. این اثر در سال ۱۴۰۳ ق. در تبریر به چاپ رسیده‌ است.

۵- المنافقون فی القرآن والسنة والتاریخ (خطی)

۶- تفسیر سوره فاتحه (خطی)

۷- مقتل الإمام الحسین (علیه السلام)(خطی)

۸- شرح مبسوط بر کفایة الأصول (خطی)

۹- تقریرات درس مرحوم آیت ‌ﷲ حجت (خطی)

۱۰- حاشیه بر عروة الوثقی که به چاپ رسیده‌ است.

۱۱- حاشیه بر اسفار ملاّصدرای شیرازی (خطی)

۱۲- حاشیه بر شفای بوعلی (خطی)

۱۳- مناسک حج که چند بار چاپ شده‌ است.

۱۴- توضیح المسائل که چندین بار به چاپ رسید.

۱۵- مسجد، مسجد شد.

۱۶- یک دوره اصول

۱۷- وقف‌نامه

۱۸- کتاب الطهارت

۱۹- کتاب الصلاة

یکی از آثار این فقیه، کتاب «مسجد، مسجد شد» است. انگیزه نگارش او از این اثر، احیا و تجدید بنای مصلای بزرگ تبریز بود. این کتاب، در سال ۱۳۶۴ در دو جلد در تبریز به چاپ رسید. یک بخش آن از تحقیق تاریخ موقوفات در آذربایجان حکایت دارد و بخش‌های دیگر آن، درباره رویدادهای مهم تاریخی در آذربایجان و ایران است.

muslim-malakutiبیش از پنجاه هزار جلد کتاب، با موضوعات گوناگون به زبان‌های فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، لاتین و… در کتابخانه آیت‌ﷲ ملکوتی وجود دارد. از این تعداد یک هزار جلد آن نسخه‌های خطی است که در میان آنها نسخه‌های نفیس و گران‌بها نیز دیده می‌شود.

چرا آیت‌ﷲ ملکوتی مجددا به قم آمدند؟

آیت‌ﷲ ملکوتی در پی درخواست حضرات آیات محمد فاضل لنکرانی و علی مشکینی از آیت‌ﷲ خامنه‌ای پس از کسب نظر موافق وی در خرداد ماه سال۱۳۷۴ به شهر قم برگشت. ایشان پس از ورود به قم، تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کرده و یکی از مراجع تقلید و شخصیت‌های برجسته شیعه محسوب می‌گشت.

عکس‌ها از سایت اندیشوران

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید