مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

کمال الدین حسین واعظ کاشفى سبزوارى (متوفى ۹۱۰ ه) از معاصرین سلطان حسین میرزا بایقرا (متوفّى ۹۱۱ ه) است. وى از فضلاى بنام دوره تیموریان به شمار می‌‏رود که در علوم مختلف و متداول عصر خویش داراى تألیفاتى است؛ از جمله:

۱- «جواهر التّفسیر لکلام القدیر» یا «جواهر التّفسیر لتحفة الامیر» به زبان فارسى که آن را براى امیر علیشیر نوایى، وزیر نامدار و فرهیخته سلسله تیمورى تألیف کرده است. چون این اثر حاوى تفسیر دو سوره بقره و آل عمران است، به تفسیر «زهراوَین» نیز مشهور است. به خلاصه این تفسیر هم «تفسیر عروس» گفته می‌شود.

۲- «المواهب العلیّه فى تفسیر کتاب خالق البریّه» که شامل تفسیر تمامى آیات قرآن کریم است و به آن «تفسیر حسینى» نیز می‌گویند که بارها در هند و پاکستان به طبع رسیده و در ایران نیز با تصحیح و تعلیقات آقاى دکتر سید محمدرضا جلالى نائینى چاپ و منتشر شده است.

۳- «روضة الشهداء» که حاوى تاریخ انبیا و اولیایى است که به شرف شهادت نایل آمده‌‏اند، که ما به بررسى آن خواهیم پرداخت.

۴- «اخلاق محسنى» که آن را در سال ۹۰۰ هجری قمری و ۱۰ سال پیش از درگذشت خود براى ابوالمحسن میرزا – شاهزاده تیمورى – تألیف کرده است.

۵- «مخزن الانشاء» در فن ترسل و نامه‌‏نگارى، که سه سال پیش از وفات خود (:  ۹۰۷ ه ق) موفّق به نگارش آن شده است.ketab-roze-rozatoshoda

۶- «انوار سهیلى» که مطالب کلیله و دمنه را به زبانى نسبتا ساده بازنویسى کرده است.

۷- «فتوت‌نامه سلطانى» در زندگینامه فتیان (: جوانمردان) و طبقات مختلف جوانمردى.

۸- «لبّ لباب مثنوى معنوى» که با مقدمه شادروان سعید نفیسى به طبع رسیده است.

۹- «اسرار قاسمى» درباره چند و چون جادو، طلسمات، کیمیا و سایر رشته‌‏هاى علوم غریبه. خلاصه این اثر توسط فرزندش فخرالدین على فراهم آمده و به «کشف اسرار قاسمى» موسوم است.

۱۰- «رساله حاتمیّه» حاوى داستان‌‏هایى درباره حاتم طائى است که در سال ۸۹۱ ه ق براى سلطان حسین میرزاى بایقرا تألیف کرده است.

وى در شعر نیز دستى داشته است. برخى او را سنّى مذهب و بعضى شیعه دانسته‌‏اند. آرامگاه ملاحسین واعظ کاشفى در سبزوار، در فاصله آرامگاه حاج ملاهادى سبزوارى و مصلاى سبزوار قرار دارد.

قدمت روضة الشهداء

علاوه بر ترجمه تاریخ طبرى به زبان فارسى موسوم به «تاریخنامه طبرى» که به فرمان امیر ابوصالح منصور بن نوح سامانى توسط ابوعلى محمد بن محمد بلعمى در سال ۳۵۶ ه ق انجام گرفته و ترجمه فارسى الفتوح ابن اعثم کوفى توسط محمد بن احمد مستوفى هروى زاوى (: زاوه‏‌اى یا زاوَجى) در سال ۵۹۶ ه ق، مقتل فارسى «مقتل الشهداء» تألیف شاعرى با تخلص «عاصى» با سال تألیف ۸۸۷ ه ق و مقتل الشهّداء تألیف ابو المفاخر رازى به زبان فارسى، و مقتل نور الائمه تألیف ابوالمؤید خوارزمى به زبان فارسى، از نظر زمانى بر روضة الشهداى ملاحسین واعظ کاشفى تقدم دارند. هر چند سال تألیف دو مقتل اخیر روشن نیست، ولى با مطالبى که مرحوم واعظ کاشفى در روضة الشهداى خود از آنها نقل کرده است، در قدمت زمانى آنها تردیدى باقى نمی‌ماند.

سبک نگارشی روضة الشهدا
شیوه نگارشى روضة الشهداء، شیوه متداول عصر تیموریان است. در این شیوه گاه به گاه به مواردى برمی‌خوریم که صورت ساده شده سبک متکلفانه و نثر فنى متداول در فاصله زمانى سال‌‏هاى ۵۵۰ تا ۶۰۰ ه ق را در ذهن تداعى می‌کند، ولى باید این سبک نگارشى را در محدوده «سبک عراقى» و «نثر صنعتى» که از سال ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ به مدت پنج قرن در عرصه نثر فارسی حضور نسبتا مستمرى داشته است، مورد ارزیابى قرار داد.

کاشفى در نثر، متفنن است. گاه بسیار ساده و موجز می‌نویسد، خاصه در کتب علمى، و گاه از شیخ سعدى و گلستان تقلید می‌کند، مانند «روضة الشّهداء» و «اخلاق محسنى». ولى پیشرفت در فن نثر، صنعتى ندارد و هیچ مقلدى در این امر پیشرفتى نکرده و نخواهد کرد.

در عصر تیمورى، شیوه نگارشى نثر فارسی روند انحطاطى خود را با شتاب ادامه می‌دهد و سبک نگارشى بزرگان این عصر غالبا در میانه نثر ساده و فنى قرار دارد.

روضة الشهداى ملاحسین واعظ کاشفى در زمینه مقتل‌نگارى شاید اولین اثر در زبان فارسی باشد که با قرائت گاه اساطیرى و گاه حماسى و عاطفى از فرهنگ ارزشى عاشورا و استناد به منابع تاریخى غیر متقن و اخبار نادرست و اغراق‏‌آمیز، راه را براى تحریف متن ماندگار عاشورا به تدریج فراهم آورده و از سده دهم تا چهاردهم با حضور مستمر خود در مجالس عزادارى، به روند شکل‌‏گیرى «روضه‌‏خوانى» کمک کرده است. این طرز تلقى از وقایع کربلا و حوادث روز عاشورا به خاطر جاذبه‌‏هاى افسانه‌‏اى، خود موجبات گرایش طبقه «جاهل» و «لوطى» و به اصطلاح «داش مشدى» را به مراسم عزادارى خصوصا در روزهاى تاسوعا و عاشورا فراهم ساخت؛ چرا که نقل اینگونه مطالب واهى و اغراق‌‏آمیز، روح ماجراجویى این طبقه را ارضا می‌کرد. علاقه این طبقه به قهرمان‌‏هایى چون حضرت عباس و حرّ شهید و خصوصا مختار، مبتنی بر طرز تفکر آنها در ضرورت دفاع و حمایت از مظلوم بود. این طرز تفکر که محیط قهوه‌‏خانه‌‏هاى سر بازار را غالبا از نوعى قهرمانى می‌انباشت، بعدا در آغاز انقلاب مشروطه، نقش جالبى در ایجاد ارتباط بین طبقات «جاهل و مشدى» با ترقى‌خواهان انقلابى پیدا کرد.

قرائت ملاحسین واعظ کاشفى از فرهنگ ارزشى عاشورا، آمیزه‌‏اى از قرائت اساطیرى، حماسى و احساسى است. شاید یکى از عوامل انتشار این خط فکرى در طول چهار سده گذشته، ارادت بی شائبه مردم علاقه‌‏مند ایران به ساحت قدس حسینى و اصحاب فداکار آن حضرت باشد که با شرکت در مجالس «روضه‌‏خوانى» نیاز عاطفى خود را برآورده می‌دیدند و با شنیدن دلاوری‌ها و فداکاری‌ها و حماسه‌‏آفرینی‌های شهداى کربلا، ارتباط روحى خود را با این ذوات مقدس امکان‌‏پذیر می‌ساختند، و عامل دوم استمرار این برداشت فکرى، تمایل بشر به اسطوره‌سازى است.

شهید مرتضى مطهرى نه تنها با قلم، بلکه با استفاده از منبر وعظ و تریبون‌‏هاى خطابه، قرائت ارزشى از فرهنگ عاشورا را فریاد می‌زدند و از تحریف‌‏هایى که به تدریج توسط مقتل‌نگاران و مورخان ناآگاه در این متن ماندگار حضور پیدا کرده است، سخن می‌گفتند:

«اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده، همین کتاب روضة الشّهداء است که در ۵۰۰ سال پیش نوشته شده، چون وفات کاشفى اوایل قرن دهم بوده است… قبل از این کتاب، مردم به منابع اصلى مراجعه می‌کردند. شیخ مفید – رضوان اللّه تعالى علیه – ارشاد را نوشته و چه قدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگرى نداریم… من نمی‌دانم این بى‌انصاف چه کرده است! من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم‌ها جعلى است. یعنى در میان اصحاب امام حسین، اسم‌هایى را می‌آورد که اصلا چنین آدم‌‏هایى وجود نداشته‌اند. در میان دشمنان اسم‌‏هایى می‌برد که همه جعلى است. داستان‌‏ها را به شکل افسانه درآورده است. چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، همین کتاب را می‌گرفتند و در مجالس از رو می‌خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه‌‏خوانى» می‌گوییم. روضه‌‏خوانى یعنى خواندن کتاب روضة الشّهداء، همان کتاب دروغ. از وقتى که این کتاب در دست و بال‌‏ها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه‌سازى روضة الشّهداء خواندن! ما شدیم روضه‌‏خوان، یعنى «روضة الشهداء»‌خوان، یعنى افسانه‌‏ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن!

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید