مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

عنوان «تعظیم شعائر الهی» از قواعدی است که در جایگاه‌های متفاوتی از فقه شیعه از آن یاد شده و از طریق‌ آن، جواز یا مطلوبیت مواردی همچون اذان، نماز جماعت، سلام‌ کردن، مراسم اعیاد و شهادت ائمه معصومین‌ علیهم‌‌السّلام، زیارت قبور ‌آن‌ها و… و هم‌چنین حرمت فروش قرآن و کتب روایی به کفار، ورود به ضرایح ائمه علیهم‌السلام با حال جنابت و… نتیجه گرفته شده است.

mehdi-masaeli2با این حال در سال‌های اخیر این عنوان به قاعده‌ای پرکاربرد برای توجیه رفتارهای افراط‌گرایانه و خارج از عرف تبدیل شده، تا بعضی با تمسک به آن، هر رفتار نامناسب و خلافی را به‌عنوان رفتاری شرعی معرفی کنند؛ آن‌چنان که طرفداران قمه‌زنی نیز این عمل را به‌عنوان شعیرة قمه‌زنی[۱] معرفی نموده و با تمسک به قاعدة تعظیم شعائر الهی، بر ضرورت انجام این عمل تأکید فراوانی می‌کنند.

در این میان برای اثبات قاعدة «تعظیم شعائر الهی» معمولاً به آیه ۳۲ سورة حج استناد می‌شود؛ در این آیه سخن از تعظیم شعائر الهی به میان آمده است و از این جهت تلاش می‌شود تا عمومیت عنوان شعائر الهی برای تمامی دستورات و نشانه‌های دینی و الهی اثبات ‌گردد؛ از آن‌جا که اهل‌بیت(ع) نیز از مصادیق بارز نشانه‌های دین خداوند هستند، تمامی‌ مراسم مربوط به ایشان – از جمله مراسم عزاداری و آیین‌های سوگواری – نیز تحت عنوان تعظیم شعائر الهی قرار گرفته و حکم به مطلوبیت آن‌ها ‌می‌شود. در نگاه طرفداران قمه‌زنی نیز این عمل نوعی عزاداری است و از این رو تحت شمول عنوان تعظیم و بزرگداشت امام حسین(ع) و شعائر الهی قرار می‌گیرد.

اگرچه همة این استدلال‌ها به صورت کلی نادرست نیستند؛ ولی در تطبیق قاعدة تعظیم شعائر الهی بر قمه‌زنی و مواردی مشابه آن، انحرافی آشکار دیده می‌شود که ناشی از عدم ملاحظة تمام جوانب اجرای این قاعده است. هم‌چنین در فهم و تفسیر این آیه شریفه و برداشت از قاعدة تعظیم شعائر الهی، نظرهای دیگری نیز وجود دارد که گاهی استدلال این افراد را متزلزل می‌سازد. از همین رو در ادامه دو موضوع باید تبیین شود:

  1. مفهوم آیة ۳۲ سورة حج و گسترة معنایی آن چگونه است و آیا این آیه بر مطلوبیتِ تعظیمِ همة نشانه‌های الهی دلالت دارد یا این‌که مخصوص مناسک حج است؟
  2. آیا معنای عامی که از این آیة شریفه بیان می‌شود، بر مطلوبیت تمام رفتارهایی که عنوان تعظیم دارند، دلالت می‌کند؟

برای پاسخ به سؤال ا ول باید در ابتدا توضیحی دربارة تعبیر «شعائر» داشته باشیم. واژة شعائر از مادة شَـعَرَ، جمع مکسر شَعِیره[۲] یا شِعار[۳] است و آن را به‌معنای نـشانه و عـلامت دانـسته‌اند.[۴] تعبیر «شعائر الهی» از آیات قرآن کریم گرفته شده که چهار بـار در قرآن آمده[۵] و هر چهارمورد برای مناسک حج است. هم‌چنین از میان این آیات تنها در آیة ۳۲ سورة حج از تعظیم شعائر و لزوم آن سخن به میان آمده و ایـن امـر نـشانة تقوای دل‌ها تلقی شده‌ است: «ذَلِكَ وَ مَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛ «اين است [برنامه حج‏] و هركس شعائر خدا را بزرگ دارد، بى‏ترديد آن نشانه تقواى دل‏هاست».

هم‌چنان‌که با مراجعه به قرآن مشخص می‌شود، این آیة شریفه در میان آیاتِ حج واقع شده و از مناسک حج سخن می‌گوید؛ پس با در نظرگرفتن سیاق آیات این بخش، باید مقصود از «شعائر الهی» در این آیه نیز مناسک و اعمال حج یا قربانی حج باشد؛ همچنان‌که روایات اهل‌بیت(ع) صراحتاً شعائر را در این آیه شریفه به قربانی تفسیر نموده‌اند[۶] البته این معنا نیز با ظاهر و سیاق آیات انطباقی کامل دارد؛ زیرا در آیة بعدی خداوند متعال می‌فرماید: «لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ»؛ «براى شما در آن [دامها] تا مدتى معين سودهايى است، سپس جايگاه [قربانى كردن آنها و ساير فرايض‏] در خانه كهن [كعبه‏] است».

اگر شعائر را در آیه قبل به‌معنای عام آن معنا کنیم، شرح و تفسیر این آیه دشوار به نظر می‌رسد. افزون بر این، در آیة ۳۶ همین سوره مسالة قربانى جزء شعائر به‌حساب آمده است: «وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ «و شتران [قربانى‏] فربه را براى شما از جمله شعائر خدا قرار داديم».

علامه طباطبایی دربارة  مراد شعائر الهی در این آیه می‌نویسد:

و مراد از آن، شترى است كه براى قربانى سوق داده مى‏شود و با شكافتن كوهانش از طرف راست، آن را علامت‏گذارى مى‏كنند تا معلوم شود كه اين شتر قربانى است؛ ائمه اهل بيت علیهم‌السلام آيه را چنين تفسير كرده‏اند. ظاهر جمله «لَكُمْ فِيها مَنافِعُ» كه بعد از جمله مورد بحث است نيز آن را تأييد مى‏كند و هم‌چنين جمله بعد كه مى‏فرمايد: «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ…». ولى بعضى از مفسرين گفته‏اند كه مراد از «شعائر»، همه علامت‌هاى منصوبه براى اطاعت خدا است؛ ولى سياق با اين گفته مساعد نيست.[۷]

با این حال معمولاً برای تأسیس قاعدة «تعظیم شعائر الهی» مفهومی عام و کلی از این آیة شریفه برداشت می‌شود و تعبیر «شَعَائِرَ ﷲ» در این آیه عنوان عامی دانسته می‌شود که یکی از مصادیق آن مناسک حج است. برای اثبات این موضوع نیز بر این مطلب تکیه می‌شود که در آیات قرآن کریم  قربانی و مناسک حج جزئی از شعائر الهی دانسته شده‌اند و برای بیان این مطلب از حرف «من» تبعضیه استفاده شده است:

«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ «همانا صفا و مروه از شعائر خداست»

«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ «و شتران [قربانى‏] فربه را براى شما از جمله شعائر خدا قرار داديم»

استفاده از حرف من تبعضیه این حقیقت را گوشزد می‌کند که قربانى یکى از آن شعائر است؛ پس عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامى به قوت خود باقى است و هیچ دلیلى بر تخصیص آن به خصوص قربانى یا همة مناسک حج وجود ندارد.

ولی به نظر می‌رسد این استدلال تام نیست؛ زیرا اگرچه ممکن است قربانی یکی از شعائر الهی باشد، ولی با توجه به سیاق و ظاهر آیه می‌توان گفت مقصود از شعائر در این آیه، تنها قربانی یا مناسک حج است؛ خصوصاً این‌که روایات اهل‌بیت(ع) نیز در این‌جا مخالف نتیجه‌گیری کلی از آیه هستند.

مرحوم ملا احمد نراقی نیز برداشت کلی از عنوان شعائر را در این آیة شریفه به دو دلیل نادرست می‌داند:

  1. کلمة شعائر در صورتی افادة عموم می‌کند که آن را جمع شعار به‌معنای مطلق علامت و نشانه بدانیم؛ حال آن که این احتمال تمام نیست؛ زیرا شعائر می‌تواند جمع شَعیره به‌معنای شتر قربانی حج که به این منظور نشانه‌گذاری شده،[۸] باشد.[۹]
  2. از سویی دیگر جمع بودن شعائر و اضافة آن به ﷲ نیز کمکی به استفاده عموم و نتیجه‌گیری مفهوم‌ِ کلی یاد شده نمی‌کند؛ زیرا جمع بودن مضاف تنها در خصوصِ افراد مضاف الیه افادة عموم می‌کند و از آن‌جا که در آیة مورد بحث، کلمة شریف ﷲ مضاف الیه است، استفادة عموم از آن امکان‌پذیر نیست؛ مگر آن‌که کلماتی همچون دین، اطاعت، عبادت و مشابه آن‌ها قبل از این کلمة شریفه در تقدیر گرفته شوند و حال آن‌که می‌توان مناسک حج را در تقدیر گرفت؛ همچنان‌که ظاهر آیه اقتضای گرفتن چنین تقدیری را دارد.

اگر سیاق آیات این بخش از سورة حج را در نظر بگیریم و سپس به بررسی آن‌ها بپردازیم تردیدی باقی نمی‌ماند که مقصود به خطاب آیة ۳۲ سورة حج همان قربانی یا مناسک حج خواهد بود. همچنان‌که در آیة۳۰ سوره حج نیز که بسیار با این آیة شریفه هم‌سیاق است، خداوند با اشاره به مناسک حج و محرمات الهی آن می‌فرماید: «ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ»؛ «اين است [احکام حج‏] و هركس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن براى او نزد پروردگارش بهتر است.

اما به‌نظر می‌رسد آن‌چه موجب شده عده‌ای برداشتی چنین کلی از این آیه شریفه داشته باشند و شعائر را در آن به‌معنای همة نشانه‌های الهی تفسیر کنند، یک ضرورت عقلی و وجدانی است که همة علما بر آن اتفاق نظر دارند: ضرورت احترام به دستورات و نشانه‌های الهی. از طریقِ عقل و نقل می‌توان به طور مطلق حرمت استخفاف و کوچک شمردن دستورات و نشانه‌های الهی و اهانت به آن‌ها را نتیجه گرفت و این امر نه‌تنها اجماعی است، بلکه ضروری دین بوده و در بعضی موارد موجب کفر می‌گردد.[۱۰]

هم‌چنان‌که بر این موضوع  نیز اتفاق نظر وجود دارد که مطلق تعظیم و بزرگداشت نشانه‌های الهی امری مستحب و پسندیده است. اما آن‌چه بعضی در استدلال به این آیه و قاعده‌سازی، در پی آن هستند – اگرچه مبنایش همین حکم عقلی و وجدانی است – گسترة آن با این حکم تفاوت‌هایی دارد؛ زیرا این عده از طرفی به‌دنبال آن هستند که قاعدة تعظیم شعائر الهی را به‌عنوان یک عنوان و قاعدة مستقل معرفی کنند که ضرورت و تأکیدی جدا از تأکید موجود در علل و حکمت دستورات الهی دارد (به دیگر سخن از طریق آن استحباب و وجوبی جداگانه به رفتارهای دینی بخشیده می‌شود) و از طرفی دیگر مفهومی عام برای شعائر مطرح می‌کنند که همْ شاملِ رفتارهایی که توسط شارع به‌عنوان شعائر معرفی شده، می‌شود و همْ دربرگیرنده رفتارهایی است که عرف آن‌ها را به‌عنوان شعائر دینی معرفی می‌کند. با این رویکرد هر رفتاری که با نیتِ تعظیم و بزرگداشت نشانه‌های الهی انجام می‌شود، مشروعیت یافته و با صرفِ نیت تعظیم شعائر به رفتارهای مردم  قداست بخشیده می‌شود و دیگر نام هیچ امری را نمی‌توان بدعت و انحراف گذاشت. این درحالی است که طبق حکم عقل بر ضرورت احترام و تعظیم دستورات و نشانه‌های الهی، رفتارها هنگامی مشروعیت و قداست دارند که تحت یکی از عناوین شرعی قرار بگیرند و عنوان تعظیم و بزرگداشت نشانه‌های الهی عنوان مستقلی در کنار دیگر عناوین شرعی نیست تا به آن‌ها وجوب یا استحبابی مستقل ‌ببخشد. پس اگر رفتاری مصداق یکی از دستورات خاص یا کلی شرع هم‌چون توصیه به عزاداری برای امام حسین(ع) قرار گرفت، این رفتار تعظیم شعائر الهی نیز می باشد.

حاصل سخن این‌که اگرچه می‌توان به حکم عقل و نقل، وجوب و استحباب تعظیم شعائر الهی را اثبات کرد، ولی استدلال به آیة شریفه ۳۲ سورة برای قاعده‌سازی به نظر صحیح نمی‌رسد.

حال جای این سؤال است که به فرضِ پذیرفتن عمومیتِ تعبیر شعائر در این آیه شریفه، آیا می‌توان از آن مطلوبیت همة رفتارهایی را که با نیت تعظیم شعائر و نشانه‌های الهی انجام می‌شوند، برداشت نمود و مثلاً گفت قمه‌زنی نیز از آن رو که به نیت تعظیم امام حسین(ع) انجام می‌شود، تعظیم شعائر الهی است؟ برای شعائر الهی نامیدن رفتارها شرایطی وجود دارد، که قمه‌زنی هیچ‌کدام از آن‌ها را ندارد:

  1. همان‌گونه که اشاره شد، عنوان شعائر الهی عنوانی مستقل برای دستورات و نشانه‌های الهی نیست و حکمِ تعظیم شعائر الهی در این آیه نیز در واقع تأکیدی بر حکم عقل نسبت به احترام به نشانه‌های الهی است؛ پس همچنان‌که نشانه‌های الهی توسط شرع مشخص می‌شوند، روش تعظیم آن‌ها نیز باید از طریق شرع بیان شود و در این رابطه باید دستوری خاص یا کلی در شرع موجود باشد؛ در غیر این صورت، با نام تعظیم شعائر الهی هر بدعتی در دین را می‌توان پایه‌گذاری کرد؛ مثلاً طریقة جدیدی برای عبادت اختراع کرد یا صورتی جدید برای نماز تعیین نمود و همة این‌ها را تعظیم شعائر الهی خواند. هم‌چنین می‌توان روش‌های جدیدی برای احترام به اهل‌بیت(ع) مشخص نمود که تردیدی در بدعت بودن آن‌ها وجود ندارد یا این‌که به اشیایی بی‌ارزش قداست بخشید و آن‌ها را متبرک دانست. پس برای حکم به وجوب یا استحباب تعظیم شعائر الهی باید آن روش به‌صورت خاص یا تحت عنوان یکی از دستورات کلی شرع مقدس اسلام – مانند عزاداری – مورد توصیه شرع مقدس اسلام واقع شده باشد؛ اما همان‌گونه بزرگان بیان کرده‌اند: «قمه‌زني علاوه بر اين‌كه از نظر عرفي از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمي‌شود، سابقه‌اي در عصر ائمه(ع) و زمان‌هاي بعد از آن ندارد و تأييدي هم به شكل خاص يا عام از معصوم در مورد آن نرسيده است.»[۱۱] هم‌چنان‌که آیت‌ﷲ خویی نیز تصریح می‌کند که قمه‌زنی عنوان عزاداری امام حسین(ع) را ندارد و نص و روایت ویژه‌ای نیز درباره آن وارد نشده است؛ از همین رو نمی‌توان آن را به‌عنوان عملی دینی انجام داد: «لم يرد نص بشعاريته فلا طريق الى الحكم باستحبابه»؛ «نصی درباره شعار بودن قمه‌زنی وارد نشده است؛ پس راهی برای حکم به استحباب این عمل وجود ندارد».[۱۲]

موضوعی که می‌تواند مؤید خوبی برای توقیفی بودن شعائر الهی و هم‌چنین روش تعظیم آن‌ها باشد، خطاب آیات قرآن کریم دربارة شعائرالهی است؛ زیرا خداوند متعال دربارة قربانی می‌فرماید:

«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ «و شتران [قربانى‏] فربه را براى شما از جمله شعائر خدا قرار داديم».

از این آیه می‌توان استنباط کرد که شعائر نامیدن رفتارها مسلتزم وضع و قرارداد شارع است؛ پس حتی اگر عنوان «شعائرالهی» را به‌عنوان حقیقتِ شرعیّه برای معنای مشخصی نیز نپذیریم، حداقل باید انتساب آن به دین اسلام از طُرق دیگری قبلاً اثبات شده باشد. افزون بر این می‌توان اضافه شعائر به ﷲ را دلیلی دیگر بر لزوم تعیینِ مصادیق آن از سوی شارع دانست؛ مثل «حکم ﷲ» که اضافة حکم به ﷲ موجب می‌شود این کلمه از معنای لغوی و عام خویش خارج شود و تعیین مصادیق آن فقط به دست شارع مقدّس باشد. وضع در شعائر نیز چنین است؛ زیرا در غیر این صورت به مرور زمان افراد با تمسک به این عنوان می‌توانند به اوهام خویش قداست ‌بخشند و چیزهایی را که در نگاه شرع مقدس ارزشی ندارند – و بلکه ضد ارزش هستند – به مقدّسات تبدیل می‌کنند.

  1. حتی در صورتی که شعائر الهی و روش تعظیم آن‌ها را توقیفی[۱۳] و مستلزم بیان شارع ندانیم و همچنین برای شعائر در آیات قرآن کریم حقیقت شرعیّه یا متشرعه قائل نشویم- و آن را به معنای لغوی آن یعنی مطلق نشانه‌های الهی تفسیر کنیم – هم‌چنان در انطباق آن بر مصادیقش، شرط‌هایی وجود دارد:

أ) این شعائر باید در محدودة مقررات شرع  بوده و با آن‌ها مخالفتی نداشته باشند؛ از این رو نمی‌توان رفتارهای مخالف با قوانین شرع را مصداق تعظیم شعائر دانست؛ مثلاً اگر رفتاری به بدن آسیب می‌رساند، از آن رو که با ادلة نفی ضرر از احکام دین مخالفت دارد، مصداق شعائر نیست.

ب) فهم دینی مردم که برگرفته از قرآن و روایات است، این روش‌ها را به‌عنوان تعظیم شعائر الهی بشناسد؛ پس نمی‌توان رفتاری را به‌عنوان تعظیم شعائر الهی معرفی نمود، در حالی که در اذهان متشرعه این عمل به‌عنوان تعظیم شعائر الهی محسوب نمی‌شود؛ بلکه بیش‌تر دین‌داران انجام آن را نوعی تخطی از روش و سلوک دینی می‌دانند یا حداقل در انطباق آن بر سلوک دینی برگرفته از قرآن و روایات تردیدهای جدی وجود دارد.

  1. تعظیم شعائر الهی باید به‌گونه‌ای باشد که موجب وهن مذهب نشود و مردم را از دین خدا رویگردان و متنفر نکند؛ زیرا اصولاً بر تعظیم شعائر الهی از آن رو تأکیده شده که بزرگداشت این نـشانه‌های دینی‌ انسان‌ را به یاد خدا می‌اندازد؛ پس نمی‌توان رفتارهایی که مردم را از دین یا مذهب منزجر و دور می‌کند، تعظیم شعائر الهی دانست. افزون بر این، عنوان وهن مذهب عنوانی ثانوی است و حتی در صورتی که رفتاری مصداق تعظیم شعائر نیز باشد، موجب حرمت آن عمل می‌شود.
  2. اعمالي كه به‌عنوان شعار و نشانه براي يك طرز تفكر معرفي مي‌گردند، بايد جلوه‌ای از معارف و ويژگي‌هاي آن تفكر را داشته باشند تا به معرفی بهتر آن کمک کنند. چنان‌چه در جملاتی که به‌عنوان شعار یک تفکر برگزیده می‌شوند، ایده، اهداف و راه و روش‌ آن تفکر به‌صورت مختصر متجلی می‌شود. پس اگر صلوات از شعائر شیعه است، این شعار تجلی‌بخش ولایت الهی و مسیر پیروی از آن در شیعه است و اگر «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» شعار اسلام است، نشان‌دهنده مسیر توحیدی مسلمانان است. ولی نمي‌دانيم قمه‌زني چه‌ سنخيّت و تناسبي با اسلام و به‌ويژه تشيع دارد؛ جز آن است كه چهره‌اي زشت و وحشيانه از آن جلوه‌گر مي‌سازد؟ اين‌جاست كه معارف ناب و زلال اسلامي را به قربان‌گاه جهل و خرافه مي‌بريم و به‌جاي آن‌كه در صدد تحقق شعاري باشيم كه بتواند حقيقت دل‌نشين اسلام را براي بشريت جلوه‌گر سازد، به اموري مي‌پردازيم كه نه‌تنها نخواهد توانست شعاري از آن تعاليم الهي باشد، بلكه موجب تنفر و بي‌زاري جهانيان از دين اسلام و به‌ويژه تشيع مي‌گردد.

پانوشت‌ها

[۱] . معلوم نیست چرا  قمه‌زنی شعیره معرفی می‌شود؟ زیرا در استدلال طرفداران قمه زنی، عنوان تعظیم شعائر وجود دارد و شعائر نامیدن آن حتی طبق استدلال طرفداران قمه زنی نیز نادرست است.

[۲] . ابن منظور، لسان العرب، ج‌۴، ص۴۱۴.

[۳] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌۷، ص۳۳.

[۴] . ابن منظور، همان.

[۵] . این آیات عبارتند از: بقره: ۱۵۸؛ مائده: ۲؛ حج: ۳۲؛ حج: ۳۶.

[۶] . از امام صادق(ع) روایت شده است [که در باره کفّاره صید در حرم] فرمود: «إِنَّمَا يَكُونُ الْجَزَاءُ مُضَاعَفاً فِيمَا دُونَ الْبَدَنَةِ حَتّى‏ يَبْلُغَ‏ الْبَدَنَةَ، فَإِذَا بَلَغَ الْبَدَنَةَ، فَلَا تُضَاعَفُ‏؛ لِأَنَّهُ أَعْظَمُ مَا يَكُونُ؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏: وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ‏ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛ «همانا جزاى صید اضافه مى‌شود تا آن جایى که کم‌تر از شتر باشد. پس آن‌گاه که به حد شتر رسید، دیگر اضافه نمى شود؛ زیرا شتر بزرگ‌ترین چیزى است که مى‌توان قربانى کرد. خداوند عزّوجلّ مى‌فرماید: و من یعظم شعائر اللّه…» (کلینی، کافی، ج۸، ص۵۴۱).

[۷] . طباطبایی، محمدحسین، المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۴، ‌ص ۵۲۸.

[۸] . یکی از معانی شَعیره قربانى حج است که با شكافتن كوهانش از طرف راست آن را علامت‏گذارى مى‏كنند تا معلوم شود كه اين شتر قربانى است (جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح، ج‏۲، ص: ۶۹۹).

[۹] . نراقی، احمد، عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، ص۲۹.

[۱۰] . همان، ص ۳۱.

[۱۱] . حسینی خامنه‌ای، سيد على، أجوبة الاستفتاءات، ص۳۲۶.

[۱۲] . خویی، سيد ابو القاسم، صراط النجاة (همراه با حاشیه)، ج‌۱، ص ۴۳۲. البته ایشان پس از بیان این جمله تذکر می‌دهند که اگر کسانی این اعمال را از روی خلوص نیت و به خاطر هم‌دردی با اهل بیت(ع) انجام داده‌اند، ممکن است خداوند در صورتی که نیتشان خالص بوده، به آن‌ها پاداش دهد: «و لا يبعد أن يثيبه اللّه تعالى على نية المواساة لأهل البيت الطاهرين إذا‌ خلصت النية.» ولی به هر حال این ثواب متعلق نیت آن‌هاست؛ نه عمل‌شان.

[۱۳] . حکم یا موضوع متوقّف بر بیان شارع را توقیفی گویند. آن‌چه توقیفی است نیاز به بیان شارع دارد و در موارد عدم دست‌رسی به نصّ، باید از آن فحص کرد و اظهارنظر بدون وجود نصّ عام یا خاص از سوی شارع جایز نیست؛ چنان‌که تجاوز از مفاد دلیل شرعی و حدّی که شارع بیان کرده حرام است.

رده‌های مرتبط