مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

تقی صوفی نیارکی دانشآموخته‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم و نویسنده و محقق، عضو گروه تاریخ و اندیشه معاصر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مدیر سیاسی سابق جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیة قم و متخصص در حوزه‌های تاریخ مشروطیت و جریان‌های فکری معاصر و تمدن اسلامی است. از مقالات وی می‌توان به «منطق مقیم و مسافر: حکومت قدرت و مقدور در رساله مکالمات مقیم و مسافر حاج آقا نورﷲ اصفهانی»، «زندگی و اندیشه فریدون آدمیت/نگاهی منتقدانه به زندگی، تاریخ‌ نگاری و اندیشه سیاسی فریدون آدمیت»، «بازتاب گفتمان سنت و تجدد در دهه سوم عصر مشروطه؛ برداشتی از کتاب «مدینة الإسلام روح التمدن»، «اصول اندیشه‌ی سیاسی آقا نجفی و نقش وی در جنبش مشروطیت»، «فراسوی سایه روشن؛ امام خمینی و ترسیم فضای جدید در تاریخ نگاری معاصر»، «در ستیز با استبداد؛ سیری در بنیادهای نظری کتاب تنبیه الامة و تنزیه الملة» اشاره کرد. کتاب «بیداری اسلامی؛ هویت تمدنی و چالش‌های پیش‌رو» وی نیز در همایش نظریه‌ی بیداری اسلامی به‌عنوان اثر برگزیده معرفی شد».

قطب‌بندی جديد اسلام و غرب با ظهور انقلاب اسلامی 

پيروزي انقلاب اسلامي در سال ۱۳۵۷ ترسيم قطب‌بندی دوگانه‌ی جديدي تحت عنوان «اسلام و غرب» بود و تا قبل ازآن،‌ قطب‌بندی دوگانه‌ی شرق و غرب بر دنياي بي‌جان انساني حكومت مي‌كرد. با ظهور حضرت امام خميني(ره) اين دوگانه جاي خود را به جبهۀ اسلام و كفر، مستضعفين و مستكبرين داد. شايد براي بسياری از تئوري‌های دنياي سياست، غيرقابل باور بود كه مجتهد و فقيه حجره‌نشين نجف، حركت عظيم قرن را رقم بزند. بر اين اساس در تحليل استراتژيك، مواجهه‌ی انقلاب با غرب را بايد مواجهه‌ی تمدني برشمرد.

انقلاب اسلامي با ظهور خود، افق جدیدی را پيش‌روي بشريت گشود؛ زیرا تمدن غرب ساحت وجودي بشر و زندگي بشري را به ساحت مادي و ناسوتی(دنیوی) آن تقليل داده بود و ‌اين انقلاب اسلامي بود كه با وقوع خود، افق‌هاي زندگي بشري را از سطح مادي فراتر برد و زندگي ديني، ‌الهي و معنوي جديدي را به جهان عرضه كرد. ‌در آن زمان سكولاريسم جوهره‌ی اصلي تمدن مادي غرب محسوب مي‌شد که انقلاب اسلامی تنها با وقوع خود شكاف عميقی بر بدنه‌ی آن وارد كرد.‏[۱]‎ بر اين اساس انقلاب اسلامي بشريت را وارد مرحله‌ی جديدي از حيات خود ‌كرده است.

مهم‌ترين راهبردهای بين‌المللي انقلاب اسلامي

با مروري بر انديشه‌هاي حضرت امام و مقام معظم رهبري،‌ مهم‌ترين راهبردهاي بين‌المللي انقلاب اسلامي در تقابل با تمدن جديد را می‌توان در عناصر ذيل خلاصه كرد:

  1. حاكميت ﷲ و دين اسلام

در اصلي‌ترين راهبرد ‌مي‌توان خدامحوري و به تبع آن دين اسلام را برشمرد؛ ‌همان كه هويت اصلي و ذاتي تمدن غرب را به چالش كشاند. متوليان نظام جمهوري اسلامي اگر حرف از استقلال، آزادي،‌ عدالت، اقتصاد، سياست،‌ معنويت و… مي‌زنند، همه در چهارچوب و ذيل حاكميت الهي تفسير مي‌شود.

حضرت امام در نامه‌ به گورباچف مي‌نويسد: «مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست؛ ‌همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال كشيده و يا خواهد كشيد». ایشان در ادامه به صراحت بيان مي‌كنند: «شما جواب‌گوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيستيد؛‌ چون مارکسیسم مكتبي است مادي و با ماديت نمي‌توان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت كه اساسي‌ترين درد جامعه‌ی بشري در غرب و شرق است، به درآورد».

  1. مبارزه با استكبار جهاني

دوگانه‌ی ديگري كه حضرت امام سعي داشت به لحاظ استراتژيك آن را توليد و مديريت كند، دوگانه‌ی مستضعفين و مستكبرين بود كه ريشه در ادبيات قرآني داشت و غرب و شرق در اين دوگانه به‌عنوان استكبار براي اولين بار مطرح شد. از اين رو در مواجهه‌ی تمدني، ترسيم دشمن جديد با مشخصات جديد مأموريتي بود كه حضرت امام آن را به‌خوبي انجام داد و در مبارزات عدالت‌خواهان جهان سرمنشاء تحولي بنيادين قرار گرفت.

  1. وحدت دنياي اسلام

شايد بتوان گفت ساخت امت اسلامي به‌عنوان ‌زمينه‌اي براي تحقق عيني تمدن اسلامي از مهم‌ترين و اصلي‌ترين موارد راهبردي بود که حضرت امام(ره) با پيش‌بيني وضعيت دنياي اسلام آن را مطرح كرد. به‌بیان دیگر، ‌استراتژيك‌ترين راهبرد در قرن اخير براي مبارزه با دنياي استكبار، ‌وحدت دنياي اسلام بوده است. توليد گفتمان اسلامي با گذر از سيطره‌ی تمدن غرب و ساخت دنياي اسلامي در مقياس امت اسلامي ‌از اهداف و نتايج انقلاب اسلامي به‌شمار مي‌آيد.‌ زماني تمدن اسلامي شكل مي‌گيرد كه وحدت دنياي اسلام حول محور «ﷲ» شكل گرفته باشد. ظهور انقلاب اسلامي نويد شكل‌گيري اسلامي را مي‌دهد‌كه رهبر انقلاب نیز در تحليلی فرمودند: «هدف ملت ايران و انقلاب اسلامي ايجاد يك تمدن نوين اسلامي است».

 تبليغ و حمايت از مداحاني كه نسبتي با انقلاب اسلامي نداشتند و جوياي شهرت بودند، توانست رفته‌رفته جاي خود را در ميان هيئت‌هاي جوان و نوپا باز كند و‌ ارائه سبك‌هاي جنجالي در مداحي نیز موج جديدي از هجمه‌ها به تشيع را در پي داشت.

سطوح مبارزه‌ی جبهه‌ی استکبار با نظام اسلامی

بنابراين آن‌چه مسلم است ‌با تحقق این راهبردهاي اساسي (حاكميت الهي،‌ مبارزه با استكبار و وحدت دنياي اسلام که به‌مثابه‌ی زمينه‌سازان تمدن اسلامي هستند) منطقي به‌نظر مي‌رسد که‌ مواجه‌ی دنياي استكبار با انقلاب اسلامي جدي‌تر شود. از اين رو شاهد اقدامات جدي و علمی از سوي جبهۀ استكبار براي مقابله با نظام اسلامي هستیم كه در این‌جا به اختصار در چند سطح به آن اشاره مي‌كنيم.

سطح اول: مبارزه‌ی مستقيم

بعد از پيروزي انقلاب‌اسلامي، راهبرد مبارزه‌ی مستقيم با انقلاب‌اسلامي با طراحي‌هاي مختلفي در ابعاد گوناگون براي جلوگيري از صدور انقلاب ‌اسلامي در دستور كار جبهه‌ی استكبار قرار گرفت. از جمله‌ی این طراحی‌ها می‌توان موارد زیر را برشمرد:

ـ ترور رهبران و كادر اصلي فكري و اجرایي انقلاب؛

– تحميل هشت سال جنگ با رژيم بعث و حمايت‌هاي بين‌المللي از آن؛

ـ تهاجم همه‌جانبه‌ی فرهنگي؛

ـ طراحي استحاله‌ی از درون و فتنه‌های ۷۸ و ۸۸ ؛

ـ بي‌اعتماد كردن مردم با القاي ناكارآمدي نظام؛

سطح دوم: مبارزه‌ی غیرمستقیم

مبارزه‌ی غيرمستقيم یعنی طراحی شيعه‌هراسی و اسلام‌هراسی و نیز به‌راه انداختن جنگ‌هاي نيابتي و مذهبي شيعه در متن استراتژي‌هايی كه امروزه از جانب دشمنان در جهان اسلام اعمال مي‌گردد. آنان با دشمن‌سازی‌های كاذب، ‌دگرسازي‌هاي هويتي،‌ تضادآفريني و اختلاف‌افكني‌هاي ديني، مذهبي، ‌فرقه‌اي،‌ قومي،‌ جغرافيايي که تجلي و برجستگي ويژه‌اي دارد و تلاش‌های پردامنه‌ی تبليغات ‌رسانه‌اي و ساختاري با الگوهاي هماهنگ و هم‌افزا درصددند که تمايزات مذهبي بين شيعه و سني را برجسته و آن دو را دشمنان يكديگر معرفي کنند و جبهه‌هاي ايجاد شده در برابر دشمنان اسلام را به نبردهاي كاذب بين شيعه و سني، ‌عرب و عجم و… مبدل ‌سازند. اين امر حاكي از اين واقعيت است كه دست‌هاي هدايت‌گر سياستگذاران و قدرت‌هاي جهاني، ‌تحولات جهان اسلام و آثار مترتب بر آن را جدي گرفته‌اند. الگوهاي متنوع آن‌ها براي ايجاد جنگ‌هاي نيابتي، تخريب و نابودي زيرساخت‌هاي جهان اسلام، سلب امنيت و آسايش رواني مسلمانان، اختلال در روند توسعه‌اي و پيشرفت علمي و … نیز از اين سياست حكايت دارد.‏[۲]‎

در واقع از اين زاويه نیز مي‌توان به اين سطح نگاه كرد كه غرب و استكبار با وجود طراحي‌هاي مختلف، بعد از ناكامي در مبارزه‌ی مستقيم و رودررو با انقلاب اسلامي و بعد از شكست‌هاي پي‌در‌پي در افغانستان و عراق به اين نتيجه رسيد كه بدون دخالت مستقيم خود، جنگ را مديريت نمايد؛ لذا با تنگ‌تر كردن حلقه‌ی متحدان ايران سعي در فشار همه‌جانبه بر ايران داشت. اما جهان اسلام با مديريت اين سياست طي چند سال اخير با تحولاتي مواجه بوده است كه مي‌توان آن را در قالب «بيداري اسلامي» مفهوم‌سازي كرد. اين تحولات با این وجود که با موج اسلام‌خواهي و هويت ديني آغاز شد، اما دست‌هاي آشكار و پنهان سبب‌ساز فتنه‌هايي شدند كه آتش تضاد، تكفير، ‌اسلام‌هراسي و تضاد بين مسلمانان را در قالب استراتژي فراگير به جهان اسلام تحميل كرد. جريان تروريستي داعش و گروه‌هاي تكفيري اهل‌سنت از بطن و متن اين استراتژي و رويكرد برآمده و با اشغال بخشي از عراق و سوريه دست به جنايات و فجايعي زده است كه الگوي اسلام‌هراسي غرب و شيعه‌هراسي دنياي اسلام را تقويت و باعث آتش نفرت، كينه،‌ تكفير و ويراني در جوامع اسلامي گرديده است.

سطح سوم: استحاله از درون (اختلاف‌افکنی در درون دنياي تشيع)

دنیای استکبار پس از آن‌که دید در دو سطح اسلام‌هراسي و شيعه‌هراسي توفيقی نیافته است، با طراحي پيچيده‌تری سعي كرد اين تضادها را به دنیای تشيع  وارد كند و با عَلَم كردن تشيع در مقابل تشيع، فضاي تقابلي را مديريت نمايد. دكتر مايكل برانت (معاون ارشد رئيس سابق سيا و عضو مهم بخش شيعه‌شناسي سازمان سيا) در كتاب  «A Plan to Divide and Desolate Theology» (طرحی برای منزوی کردن دین) از اين راز پرده‌برداري مي‌كند و گزارشات مبسوطي مي‌دهد كه طرح استحاله از درون و مشغول كردن شيعه به خود، بعد از اسلام‌هراسي و شيعه‌هراسي از برنامه‌هاي اصلي اتاق‌فکرهای سيا بوده است. بنابر ادعای وی، نهصد ميليون دلار براي سازمان‌دهي مبارزه با تشيع اختصاص داده شده است. برانت از پروژه‌اي پرده‌برداري مي‌كند كه سه مرحله‌ی زیر بايد در آن به اجرا درآيد:

الف) جمع‌آوري اطلاعات در خصوص تشيع ‌با اعزام محققینی به عالم تشيع؛

ب) اهداف كوتاه‌مدت با تبليغات عليه اهل‌سنت (‌به اين معني كه بايد اقليت شيعه را با اكثريت سني درگیر كرد تا توجه آن‌ها از آمريكا منحرف شود)؛

ج) اهداف درازمدت، پايان كار تشيع با عمل بر اساس اهداف درازمدت.

آن‌ها در مبدأ اول به‌دنبال ايجاد شكاف ميان شيعه و سني و اهدافي كه بايد توسط خود شيعيان اجرا شود، هستند. وي مي‌گويد: ما بعد از شناسايي افرادي كه بتوانند اهداف ما را دنبال كنند، اهدافي نظیر موارد زیر را ترسيم نموده‌ايم:

ـ سرمايه‌گذاري بر روي مداحاني كه معرفت عقايد شيعه را ندارند؛

ـ اضافه كردن و حفظ نمودن رسوماتي در عزاداري كه با عقايد شيعه منافات دارد؛

ـ معرفي عزاداري‌ها به‌گونه‌اي كه عموم جامعه احساس كنند ‌تشيع،‌ گروهي جاهل و توهم‌پرست است كه در محرم براي انسان‌هاي عادي مزاحمت به‌وجود مي‌آورد.

ـ شناسايي و كمك مالي به افرادي از شيعه كه بتوانند توسط نوشتارهاي خود، عقايد مراكز علمي شيعه را هدف قرار دهند، بنيان‌هاي تشيع را منهدم کنند و آن را اختراع مراجع شيعه بنامند.

دست‌هاي آشكار و پنهان سبب‌ساز فتنه‌هايي شدند كه آتش تضاد، تكفير، ‌اسلام‌هراسي و تضاد بين مسلمانان را در قالب استراتژي فراگير به جهان اسلام تحميل كرد. جريان تروريستي داعش و گروه‌هاي تكفيري اهل‌سنت از بطن و متن اين استراتژي و رويكرد برآمد

با اين اهداف كاملاً مشخص است كه بازيگران اين صحنه خود شيعيان هستند تا از درون مباني اصلي و اساسي تشيع را به چالش بكشانند؛ لذا آن‌ها برای رسیدن به این منظور در پايگاه‌های اجتماعي زیر برنامه‌ريزي كرده‌اند:

  1. برنامه‌ريزي در سطح مرجعیت: آن‌ها با علم كردن مرجعيت لندن‌نشين، اولين قدم را به‌خوبي برداشتند؛ مرجعيتي كه هميشه از حوزه‌ی‌علميه‌ی‌ نجف يا قم سكان تشيع را هدايت مي‌نمود، اين بار سر از انگلستان درآورد.
  2. برنامه‌ريزي در سطح مداحان: تبليغ و حمايت از مداحاني كه نسبتي با انقلاب اسلامي نداشتند و جوياي شهرت بودند، توانست رفته‌رفته جاي خود را در ميان هيئت‌هاي جوان و نوپا باز كند و‌ ارائه سبك‌هاي جنجالي در مداحي نیز موج جديدي از هجمه‌ها به تشيع را در پي داشت.

۳. برنامه‌ريزي در سطح خطبا و سخنرانان: با از دست رفتن جايگاه منبرهاي سنتي در ميان جوانان، تشييع لندني توانست با سبكي جديد و عموماً جوان‌پسند، خطبایي را معرفي كند كه نبض تبليغ با گرايش توهين به مقدسات اهل‌سنت را در دست بگيرند و در مدت زمان بسيار كم، كليپ‌هاي سخنرانان افراطي در فضاهاي مجازي و موبايلي پخش شد كه از تشيع چهره‌اي كاملاً افراطي به ذهن متبادر مي‌كرد.

  1. برنامه‌ريزي در سطح هيأت‌های مذهبی: مداحان افراطي كم‌سواد و سطحي‌نگر و خطبای جوان بايد در يك مكان به هم مي‌رسيدند و آن‌جا جایي نبود جز هيأت؛ ‌لذا هيأت جایگاه ويژه‌ای را به‌دست آورده بود: ‌محل تبليغ پتانسيل‌هاي متراكم‌شده با قرائت خاصي از تشيع عليه اهل‌سنت به‌صورت خاص و حكومت اسلامي و ولايت فقيه به‌صورت عام.

پس از نوعی تقسیم کار جدی میان این چهار پایگاه نوبت به اقدامات عملي می‌رسد که عبارت‌اند از:

ـ ايجاد اختلاف و شكاف ميان عامه‌ی مردم با تكيه بر بخشي از اعتقادات (استفاده‌ی ابزاري از روايات)؛

ـ تضعيف باورهاي عامۀ مردم با تضعيف مرجعيت موافق وحدت؛

ـ مخالفت با انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي؛

ـ اهانت به امام خميني(ره)، مقابله با مقام معظم رهبري و علما و مراجع موافق وحدت؛

ـ لعن و توهين به مقدسات اهل‌سنت؛

ـ برگزاري مراسمات تفرقه‌آميز مذهبي؛

ـ برگزاري وهم‌آميز مراسمات و تغيير نگاه جهاني نسبت به تشيع.

راهكارهاي عملي در جهت تقابل با جريان افراطي‌گراي تشيع لندني

به‌ نظر مي‌رسد صدور اطلاعيه، بيانيه و قطعنامه در محكوميت جريان تكفيري و افراطي‌گر تشيع لندني كفايت نمي‌كند؛ بلكه بايد در دو بُعد نظری و عملی فعاليت‌هايي انجام داد.

بعد نظري

در بعد نظري مهم‌ترين محور، ‌تبليغ اسلام ناب محمدي با قرائت انديشه‌هاي حضرت امام خميني(ره) براي تبليغ دين اسلام است؛ در این محور بايد به موارد زیر توجه کرد:

ـ عدم تفكيك دين از سياست در همه‌ی ابعاد آن؛ به عبارت بهتر تأكيد بر حكومت اسلامي، ‌اسلام انقلابي و غيرمحافظه‌كار. ‌در اين انديشه جايی براي افكار سكولار و التقاطینخواهد بود؛ چون سكولاريسم،‌ التقاط و تحجرهرسه به‌گونه‌اي از اسلام ناب فاصله دارند؛

ـ ساخت امت اسلامي و تكيه بر عنصر وحدت در ميان مسلمين. ‌در اين نگاه امت اسلامي در خارج از مرزها نیز نسبت و وجه تقابل خود را در دنياي استكبار مي‌داند؛ همان تعبيري كه حضرت امام داشتند: مستكبرين و مستضعفين؛

ـ نفي ملي‌گرايي داخلي و خارجي؛

ـ تمدن اسلامي.

بعد عملي

ـ تبيين كارآمدي نظام جمهوري اسلامي و ولايت فقيه در مقايسه با كشورهاي منطقه با وجود فشارها و تحريم‌هاي بين‌المللی؛

ـ معرفي اسلام ناب در قالب‌هاي مختلف، استفاده از پتانسيل‌هاي موجود صداوسيما،‌ ماهواره و فضاي مجازي؛

ـ خنثي‌سازي و مقابله با جريان تشيع لندني و گرفتن زمينه‌هاي ظهور و بروز اين تفكر (اين مقابله مي‌تواند در زمينه‌هاي مختلف سياسي، ‌فرهنگي، اجتماعي و امنيتي باشد)؛

ـ تأكيد بر گفتمان امام و رهبري (انقلاب اسلامي) در عرصه‌ی بين‌الملل و روابط خارجي؛

ـ ورود جدي حوزه‌هاي علميه بر تبيين فقه حكومتي در سطوح عالي و دروس خارج فقه.

پانوشت‌ها

  1. مظاهري، ابوذر، ‌افق تمدني‌آينده انقلاب اسلامي،‌ ص۱۲۵. [⤤]
  2. حسن مصطفي،‌ داعش؛ زيرساخت‌هاي معرفتي و ساختاري، تهران، مؤسسه‌ی فرهنگي و هنري آفتاب خرد، ۱۳۹۴ش، ج۱، مقدمۀ كتاب. [⤤]

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. عه 

    آخه بیماران روانی و متوهمین دینی قبل از نوشتن این چرندیات با یک سرچ در اینترنت اختراع امریکای کبیر ببینید چنین آدم و کتابی هم وجود داشته یا نه؟ با دروغگویی می‌خواهید مبنایی لرزان برای دین خود استوار کنید تا که مردم گریزان از این دین را برگردانید؟ یعنی آدم کافر باشد صد رحمت دارد به این که آدم احمق دیندار باشد.

    بله یک سرچ ساده در اینترنت نشان می‌دهد کتاب «A Plan to Divide and Desolate Theology» وجود خارجی ندارد و تنها مشتی بیمار روانی در سایتهای دینی دارن اسمش را تکرار می‌‌کنند.

    ملت دیگر احمق نیست. چون کافر شده است. اختراع اینترنت بزرگترین خدمت بشری در تاریخ جهان بود. بزرگتر از همه پیغمبرها و دینها.

  2. محسن 

    یادداشت عجیبی است.
    انگاره‌هایی دارد و این موضوع را در ذهن متبادر می‌کند که نویسنده گویی در اقلیمی دیگر زیست می‌کند و ایران کنونی را از دریچه‌ای متفاوت و تنگ و بسته می‌بیند.

پاسخ دهید