مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

مجدداً از سایت مباحثات به خاطر انتشار سلسله‌مطالبی درباره‌ی قمه‌زنی تشکر می‌کنم؛ بی‌شک انتشار چنین مطالبی فرصتی فراهم می‌کند تا ابعاد مختلف این پدیده‌ی اجتماعی بهتر و بیش‌تر تبیین شوند. مطلبی با عنوان «تغییر معنای وهن تحت تأثیر عرف غربی» در این سایت انتشار یافت که نقدی بود بر برداشت نگارنده از معنای وهن. بسیاری از مطالب این یادداشت نادرست و مخدوش بود که در این نوشتار به این موارد می‌پردازم.

قبل از ورود به بحث خاطرنشان می‌کنم که به‌دلیل پراکندگی مطالب ناقد محترم، ابتدا باید مواضع اثباتی و سلبی یادداشت وی تجزیه و تحلیل شود. اما موضع سلبی ایشان مربوط به عنوان وهن مذهب بودن قمه‌زنی است. وی  در این جایگاه می‌کوشد تا با وضع عنوانی جدید به‌نام «وهن غربی» قمه‌زنی را از مصادیق وهن خارج کند. موضع اثباتی وی نیز در جهت آن است که قمه‌زنی را از مصادیق عزاداری به‌حساب آورد و در ادامه حکم به استحباب آن کند؛ چندنکته در این‌باره:

  1. اگرچه تعریف اصطلاح جدیدِ «وهن غربی» و بی‌تأثیر دانستن آن در حرمت و منع قمه‌زنی، به‌نظر منتقد «برداشتی جدید» است، ولی همان شبهه و استدلالی است که سال‌هاست توسط طرفداران قمه‌زنی مطرح می‌شود؛ آن‌ها نیز همچون منتقد عزیز از عنوان «وهن‌آمیزبودن قمه‌زنی» با نام «تمسخر و تحقیر» یاد می‌کنند و می‌گویند تمسخر دیگران هیچ‌گاه موجب حرمت احکام اسلامی نمی‌شود؛ زیرا کفار بسیاری از احکام و قوانین اسلامی، همچون حجاب، حدود، قصاص و… را نیز استهزا و تمسخر می‌کردند و اگر بخواهیم برای این تمسخر آن‌ها شأنیتی قائل شویم، باید همه احکام الهی را تعطیل کنیم. هم‌چنان‌که قرآن کریم دراین‌باره فرموده است: «وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ؛ و یهود و نصارا هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر آن‌که از آیین آن‌ها پیروی کنی»(بقره: ۱۲.)

عنوان وهن‌آمیزبودن، معنایی متفاوت از تمسخر دارد؛ به این معنا که وهن‌آمیزبودن قمه‌زنی مربوط به تأثیرهای منفی است که بر عقاید و افکار افراد – اعم از مسلمان و غیرمسلمان – می‌گذارد و موجب انزجار و دل‌زدگی آن‌ها از اسلام و تشیع می‌شود. متأسفانه در بحث ما نیز قمه‌زنی به‌جای این‌که مردم جهان را به امام‌حسین(ع) و قیام عاشورا علاقه‌مند کند، باعث تضعیف مذهب شیعه و شکل‌گیری تصویری خشن، خرافه‌گرا و متوحشانه از مسلمانان در چشم جهانیان می‌شود. ازهمین‌رو حتی اگر این عمل را به‌عنوان نوعی عزاداری قبول کنیم و دلایل دیگری را که برای حرمت آن بیان می‌شود نپذیریم، ترک آن بسیار مهم‌تر از انجام آن است. البته ممکن است این نگاه وهن‌آمیز، در ادامه تمسخر دیگران را نیز درپی داشته باشد؛ زیرا استهزا و تمسخر، از ناحیه فرقه‌های دیگر اسلامی یا از ناحیه ملت‌ها و ادیان دیگر، بر دو قسم است:

الف) استهزای باطل و ناحق: تمسخر و استهزایی که تنها ازجهتِ دشمنی آن‌ها با ما صورت می‌گیرد و ناشی از عیب و ایراد ما نیست. این نوع استهزا هیچ‌گونه تأثیری نداشته و مانعیتی ندارد؛ مثل این‌که مردم مذاهب یا ادیان دیگر اعمال عبادی ما را به استهزا بگیرند. این نوع استهزا ناشی از وجود نقص و عیبی در مؤمنان یا در خود دین نیست.

ب) استهزا به جهات واقعی: برخی استهزاها جهاتِ واقعی دارند و موجب هتک حرمت و استهزای واقعی شریعت و دین می‌شوند؛ لذا اگر در موردی تطبیق عنوانِ کلی بر مصداقِ خارجی، منجر به استهزای واقعی شد، باید آن را تحریم نمود و از انجام آن خودداری کرد؛ مثلاً اگر تطبیق عنوان کلیِ عزاداری بر مصادیقِ خارجی آن – همچون قمه‌زنی – موجب این استهزا شود، انجام این مصادیق حرام شرعی است.

آری، ما از ریشخند دشمن نمی‌ترسیم؛ اما از بدنمایاندن اسلام به ملت‌ها در هراسیم. ما از آن می‌ترسیم که پافشاری ما بر برخی اعمال بی‌ریشه و ابداعی، بهانه‌ای به‌ دست دشمنان دهد و آن‌ها با استفاده از آن، ملت‌های علاقه‌مند به اسلام را از این دین رأفت و رحمت بیزار کنند.

  1. با توجه به مطلبی که بیان شد اختصاص دادن حکم حرمت وهن به موضوعاتی که تنها برای مسلمانان – و بلکه تنها برای شیعه – وهن‌آمیز هستند، ادعایی نادرست است. با این حال، استدلال‌های مطرح شده توسط منتقد محترم، ناقض ادعاهای پیشین وی نیز هست؛ زیرا وی در تبیین معنای وهن می‌گوید: «مرحوم آیت‌ﷲ خویی در صراط‌النجاة در پاسخ به همین سؤال می‌فرمایند: «مراد از وهن، وهن نزد عرف سائد است» عرف سائد در اصطلاح یعنی این‌که خود عرف فی نفسه و بدون تأثیرپذیری از جایی دیگر این را مصداق وهن بداند». وی پس از بیان این سخنان سعی می‌کند تا تنها بعضی سخنان مداحان را موضوع وهن بداند و قمه‌زنی شیعیان را عملی منطقی و غیرموهن برشمارد. ولی به‌نظر می‌رسد این ملاک داوری، همان عرف سائدی نباشد که مطرح شده. هرچند ممکن است در نگاه قمه‌زنان و طرفداران این عمل، انجام آن موجه و منطقی باشد، ولی برای رسیدن به حقیقتی که در مقابل این ادعا قرار دارد، نیاز نیست بررسی گسترده‌ای داشته باشیم یا به سفرهای متعدد و گفت‌وگو با دِگراندیشان و پیروان مذاهب دیگر بپردازیم؛ کافی است تصاویری از قمه‌زنی را به کسانی که شیعه را محب و عزادار امام‌حسین(ع) می‌دانند – ولی هیچ پیش‌زمینه‌ای درباره‌ی قمه‌زنی ندارند – نشان دهیم و عکس‌العمل آن‌ّها را مشاهده کنیم. به‌راستی چه حالی به آن‌ها دست می‌دهد؟ آیا با دیدن این تصاویر به اسلام و تشیع جذب می‌شوند یا حالت اشمئزاز و انزجار برایشان به‌وجود می‌آید؟

واقعیت این است که بسیاری از مردم در دایره تنگی از توهمات زندگی می‌کنند و دنیا را نیز در همان دایره‌ی تنگ می‌بینند. خون‌ و خون‌ریزی در همه‌جا و همه‌ی زمان‌ها مورد تنفر و بیزاری طبع انسان‌ها بوده و وجدان سالم بشری از آن گریزان است. عموم شیعه و مردم عادی نیز از این قاعده مستثنا نیستند و از انجام قمه‌زنی رویگردان هستند.

  1. منتقد معزز برای این‌که قمه‌زنی را در رده و جایگاه واجبات اسلامی قرار دهد – که دفاع از آن بر همه‌ی مسلمانان‌ واجب است – می‌نویسد: «ذکر این نکته هم ضروری است که در این مسأله فرقی نمی‌کند که عمل ما مصداق واجب باشد و غرب آن را تحقیر کند (مثل حجاب، قصاص و حدّ) یا مصداق مستحب با نص مستقیم شرعی باشد (مثل ازدواج موقت) یا با نصوص عام و مطلق باشد (مثل مقام)». متأسفانه وی می‌خواهد وهن بودن قمه‌زنی را به‌عنوان وهن‌ بودن عزاداری معرفی کند و سپس با این انضمام، این سخن را که باید از عزاداری به‌عنوان دستور شرعی دفاع کرد، اثبات کند. چنین سخنی مغالطه است و دفاع از عزاداری به‌عنوان یک عمل مستحب، مستلزم دفاع از همه‌ی مصادیق و روش‌هایی که با این نام انجام می‌شوند، نیست. به‌ویژه که این روش‌ها را شارع معین نکرده و ابداع مردم است؛ به همین دلیل باید تمام مصالح دینی و اجتماعی درباره‌ی آن‌ها ملاحظه شود.

منتقد گرامی برای بی‌تأثیر نمودن ادله حرمت وهن، آن‌ها را دلیل لُبّی می‌نامد و سپس با مطرح کردن تزاحم این ادله با اطلاقات استحباب عزاداری، مقید کردن ادله استحباب عزاداری را به موارد غیرموهن نفی می‌کند؛ زیرا ادله عزاداری اطلاق لفظی دارند و دلیل لُبیِ وهن نمی‌تواند دلیل لفظی را مقید کند. پس در نتیجه باید حرمت وهن را به موارد غیرشرعی اختصاص دهیم!

در پاسخ می‌گوییم: اولاً این سخن ناقض سخنان پیشین است؛ زیرا وی پیش‌تر مواردی از موهن بودن سبک‌های مداحی را برمی‌شمارد؛ در آن موارد نیز می‌توان گفت مداحی مستحب است و ادله وهن قابلیت مقیّد کردن مداحی را ندارند. بله؛ ما هم قبول داریم که استحباب عزاداری دلیل لفظی دارد؛ ولی آیا مصادیق عزاداری و قمه‌زنی نیز دلیل لفظی دارند؟! همان‌گونه که خود منتقد تصریح می‌کند این مصادیق توسط عرف تعیین شده‌اند و شرع هیچ‌گونه دخالتی در وضع آن‌ها نداشته و مشخص است که عرف دلیلی لُبی است؛ نه لفظی. پس مقید کردن استحباب مصادیق عزاداری به موارد غیرموهن آن و حرام دانستن موارد موهن، تقیید دلیل لفظی با دلیل لبی نیست؛ بلکه مقید کردن یک دلیل لبی با دلیل لبی دیگر است!

  1. مشخص شد که عنوان وهن مذهب‌بودن قمه‌زنی، با موضوع تمسخر دیگران متفاوت است؛ اما آیا به‌راستی تمسخر دیگران هیچ نقشی در تغییر روش‌ها و رفتارهای دینی و مذهبی مسلمانان ندارد؟!

حقیقت آن است که دین اسلام در برابر تمسخر و استهزای دیگران دست‌وپابسته عمل نمی‌کند و سیاست‌های متفاوتی را در برخورد با استهزا‌کنندگان اتخاذ می‌نماید؛ زیرا اگر ایراد و مخالفت یا تمسخر کفار درباره‌ی یکی از تعالیم و قوانین ثابت و تغییرناپذیر اسلامی باشد، لازم است ضمن بی‌توجهی به تمسخرها و حاشیه‌سازی‌ها، با منطق علمی و مستدل به مقابله با استهزاکنندگان بپردازیم. اما هنگامی‌که دشمنان با استفاده از امور غیراصیل و غیرمرتبط با اندیشه‌ی اسلام و تشیع، به حاشیه‌سازی پیرامون تعالیم اسلامی می‌پردازند و قصد دارند از تأثیر واقعی آن‌ها بر افکارجهانیان بکاهند، تأکید بر چنین رفتارهایی مسلمانان را به حاشیه می‌راند و خدمتی تبلیغاتی برای دشمنان اسلام و تشیع است. چنان‌که می‌بینیم در آیه ۱۰۴ سوره بقره خداوند مؤمنان را از به‌کاربردن کلمه «راعِنا» برحذر داشته و می‌فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ»

«ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید [هنگامی‌که از پیامبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‌کنید] نگویید «راعِنا» بلکه بگویید «اُنْظُرنا» [چون همان مفهوم را دارد و دستاویزی برای دشمن نیست] آن‌چه به شما دستور داده می‌شود بشنوید و برای کافران و استهزاکنندگان عذاب دردناکی است».

می‌توان از این آیه به‌خوبی درک کرد که مسلمانان باید در برنامه‌های خود مراقب باشند تا هرگز بهانه به‌دست دشمن ندهند و حتی از گفتن یک جمله کوتاه که ممکن است سوژه‌ای برای سوءاستفاده دشمنان شود احتراز جویند. قرآن با صراحت برای جلوگیری از سوءاستفاده مخالفان به مؤمنان توصیه می‌کند که حتی از گفتن یک کلمه مشترک که ممکن است دشمن از آن معنی دیگری قصد کند و به تضعیف روحیه مؤمنان بپردازد، پرهیز کنند. دامنه سخن و تعبیر وسیع است؛ پس چه لزومی دارد انسان جمله‌ای به‌کار برد که قابلیت تحریف و استهزا توسط دشمن را داشته باشد.( مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱، چ۵۰، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۵ش،  ص۴۴۲.) در مورد عزاداری نیز وضع چنین است؛ بی‌شک عزاداری امام‌حسین(ع) از دستورات مؤکدی است که شیعیان هیچ‌گاه نسبت به آن کوتاهی نخواهند کرد. همه می‌دانند که قمه‌زنی رفتاری نیست که شرع مقدس اسلام آن را به مردم القا کرده باشد؛ بلکه روشی است که بعضی از مردم عادی و ناآگاه آن را در عزاداری‌ها گنجانده‌اند. پس هنگامی‌که می‌توان به روش‌های صحیح و مناسبی که چنین آثار منفی را درپی ندارد، عزاداری نمود، چه لزومی دارد بر اعمالی تکیه کنیم که برای خودِ مسلمانان نیز  توجیه‌پذیر نیستند؛ چه برسد برای کفار که حتماً آن را عملی خرافی و جاهلانه می‌پندارند.

  1. معمولا برای توجیه قمه‌زنی در برابر عنوان وهن این فرض ذهنی بیان می‌شود که قمه‌زنی ممکن است در جایی وهن‌آمیز باشد و در جایی دیگر نباشد و به همین دلیل اشکالی در انجام آن در چنین مکان‌هایی نیست. اگرچه شاید مصداقی برای چنین فرضی وجود نداشته باشد، ولی در عمل این اشکال به آن وارد است که در زمان کنونی به‌واسطه رسانه‌ها و ابزارهای جدید انتقال اطلاعات، تصاویر قمه‌زنی در منظر و نگاه همه جهانیان قرار می‌گیرد و برای تحقق عنوان وهن مذهب تفاوتی نمی‌کند که در کجا انجام شود. پس در زمانِ ما که حتی اگر در بعضی مکان‌های خلوت هم مراسم قمه‌زنی برگزار شود، فیلم آن در اختیار دشمن قرار می‌گیرد، قمه‌زنی بی‌تردید موجب وهن مذهب خواهد بود.
  2. به‌نظر می‌رسد منتقد گرامی طرفدار روش تبلیغی بیان مطالب و مظاهر دینی به هر قیمت و هزینه‌ای است. از این رو در سخنان خویش گلایه‌ای نیز از منع‌کنندگان دشنام‌گویی و لعن به مقدسات اهل‌سنت می‌کند و می‌گوید: «مثلاً لعن ظالمین اهل بیت(ع) به خودی خود واجب است و به‌هیچ‌وجه جای اغماض و قصور و تقصیر در آن نیست؛ ولی همین مسأله هم گاه بیان می‌شود که علاوه بر ایجاد دشمنی می‌تواند وهن ما باشد و شیعه را با لعن و سبّ بشناسند؛ لذا به این روایت از امام صادق(ع) هم تمسک می‌کنند که «کونوا لنا زینا ولاتکونو علینا شینا».». نگارنده در غالب کتاب و یادداشت و مقاله به این سخنان پاسخ گفته‌ام؛ و هذا اول الکلام است؛ ایشان را به مطالعه ابعاد مختلف روایات تقیه ارجاع می‌دهم که مناقشه‌ای در آن‌ها وجود ندارد.
  3. همان‌گونه که بیان شد منتقد محترم در موضع اثباتی خویش تلاش دارد تا قمه‌زنی را به عنوان یک روش عرفی عزاداری معرفی کند و متأسفانه برای اثبات این‌ ادعا از همان عرف غیرسائد و با پیشینه‌ذهنی بهره می‌برد (که پیش‌تر برای نفی موهن بودن قمه‌زنی از آن بهره جسته بود). اگر تعصبی در بین نباشد مشخص است که عُرف عمومی مردم اعمالی همچون قمه‌زنی را از مصادیق عزاداری نمی‌دانند. بهترین دلیل بر این مدعا هم این است که کسی در عزای عزیزش چنین نمی‌کند. عزاداری در همه جای دنیا و در میان همه اقوام، زانوی غم در بغل گرفتن است و سیاه‌پوشیدن و گریستن و بی‌تابی‌کردن و احیاناً برسرو‌سینه‌زدن. عرف در تمام دنیا گواهی می‌دهد که عزاداری بدین‌گونه است؛ حتی عرف مسلمانان. هیچ‌گاه کسی در مرگ عزیزترینش چاقو بر سر نمی‌زند یا قفل بر گوشت بدنش فرو نمی‌کند و خود را در آتش نمی‌اندازد. ممکن است گفته شود امام‌حسین(ع) از هر عزیزی عزیزتر است و عزایش، سنگین‌تر. می‌گوییم آری و اضافه می‌کنیم که «چه نسبت خاک را با عالَم پاک؟» و تصدیق می‌کنیم که مرگ هیچ عزیزی را با مرگ خون‌بار آن حضرت قیاس نتوان کرد؛ اما باید نگریست که این کار، عزاداری است یا نه.( محمد اسفندیاری، از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه، چ۱، قم: صحیفه خرد، ۱۳۸۴ش، ص۵۸.)

طرفداران قمه‌زنی در این‌جا نیز همچون این منتقد گرامی، سریع شروع به عُرف‌سازی می‌کنند و می‌گویند: پس این‌هایی که برای عزاداری سیدالشهدا(ع) قمه می‌زنند کیستند؟ آیا نمی‌توان آن‌ها را به‌عنوان عرف عزادار به‌حساب آورد؟!

در پاسخ باید گفت: اولاً در میان عزاداران امام حسین(ع) نیز این کار متعارف و عادی نیست و از مجموع شیعیان عزادارِ آن حضرت، تنها عده‌ای معدود با نگرش‌هایی خاص، به این رفتارها مبادرت می‌کنند و برای بسیاری از مردم قمه‌زنی به‌عنوان روشی برای عزاداری توجیه‌پذیر نیست. همچنان‌که قمه‌زنی در مناطق خاصی متداول است و حتی در این مناطق‌ نیز افراد خاصی به انجام آن متمایل هستند. ثانیاً همین افراد خاص با چه سابقه‌ای اقدام به این عمل نموده‌اند؟  اصل و آغاز قمه‌زنی از کجا و به چه شکلی بوده است؟  آیا هیچ دلیل و مستند شرعی و عرفی آن را حمایت و پشتیبانی می‌کند؟ وقتی تکلیف مشروع‌بودن یا ‌نبودن عملِ این عده مشخص نیست، آیا می‌توان به عمل خود آن‌ها استدلال کرد و قمه‌زنی را مشروع و عرفی دانست؟ آیا این نحو استدلال مستلزم «دور» نیست؟! با چنین منطقی می‌توان هر روش باطلی را پس از مدتی به‌عنوان عزاداری امام‌حسین(ع) معرفی کرد؛ همچنان‌که هم‌اکنون بعضی می‌خواهند روش‌هایی مثل غلطیدن روی شیشه یا دویدن بر روی خار را عرف تبدیل به عرف و به‌عنوان عزاداری معرفی کنند!

تأکید دوباره بر این نکته لازم است که ما توصیه به‌ «عزاداری» برای آن حضرت شده‌ایم؛ نه انجام هرکاری که دوست داریم. پس روش‌های ما باید به‌گونه‌ای باشد که بدون انتساب آن‌ها به امام‌حسین(ع) نیز عنوان عزاداری را داشته باشند؛ زیرا عزاداری اگر به نحو متعارف خود باشد، اثری را که بر آن مترتب است بر جای خواهد گذاشت. عزاداری به‌گونه‌های غیرمتعارف – همچون قمه‌زنی – نه‌تنها اثر وضعی خود را ندارد، بلکه ممکن است نتایج بد و سوئی به‌دنبال داشته باشد. البته این معنا مورد توجه فقهای عظیم‌الشأن شیعه نیز بوده است و تعدادی از آن‌ها با نظر به این موضوع، قمه‌زنی را شیوه‌ای نادرست برای عزاداری دانسته‌اند؛ چنان‌که فقیه بزرگ شیعه آیت‌اللّه سیدمحمدکاظم یزدی، صاحب عروة الوثقی دراین‌باره می‌نویسد: «تعزیه‌داری حضرت سیدالشهدا ارواحنا فداه، باید به‌نحوی باشد که از خود ائمه‌هدی علیهم‌السلام رسیده و به مثل زخم‌زدن، اذن از ایشان نرسیده است و سابقین از علما رضوان ﷲ علیهم  هم رخصت نداده‌اند… و اتیان به اعمال مذکوره به قصد مشروعیت و به‌عنوان عبادت، تشریع است… .( مسائلی، مهدی، عار یا شعار، اصفهان: آرما، ۱۳۹۴ش، ص۱۵۷.)

همچنین بر خلاف نظر منتقد محترم، آیت‌ﷲ خویی عنوان ضرر را عامل حرمت قمه‌زنی نمی‌دانست و ازاین‌جهت آن را فی‌نفسه بدون اشکال می‌دانست؛ ولی طبق پاسخی که بنده آن را آوردم، ایشان از جنبه‌ای دیگر معتقد بودند قمه‌زنی عنوان عزاداری امام‌حسین(ع) را ندارد و انجام آن به‌عنوان یک عمل شرعی نادرست است. اما این‌که ایشان پس از بیان این جمله متذکر این مطلب می‌شوند که «اگر کسانی این اعمال را از روی خلوص نیت و به‌خاطر مواسات و هم‌دردی با اهل بیت(ع) انجام داده‌اند، ممکن است خداوند در صورتی که نیتشان خالص بوده، به آن‌ها پاداش دهد» این ثواب متعلق به نیت آن‌هاست؛  نه عمل آن‌ها! وگرنه این جمله باید نقضی بر سخن قبلی آیت‌ﷲ خویی می‌بود؛ یعنی طریقی برای حکم به استحباب قمه‌زنی وجود می‌داشت!

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. علی فقیه 

    با سلام خدمت شما
    بنده عرض کردم عزا داری دلیل مطلق لفظی دارد مثل یحزنون بحزننا، یا کل الجزع مکروه الا.. اما وهن یا دلیلش لبی است یا شبه لب، کما جاء فی المتن، و هیچگاه دلیل لبی تزاحمی با دلیل لفظی ندارد مگر انکه احراز لب در ان مورد هم بشود، اقای مسائلی می‌گویند دلیل عزاداری هم لبی چون مثلا مصادیقش جدید است ولذا تعارض دو لب است. نقد بنده فقط وفقط این یک کلمه است که ظاهرا ایشان معنای لب و لفظ را متوجه نشده اند.
    در صغرای عزاداری بودن و جزع بودن هم بنده مثال عینی تاریخی بنقل از ثقات و ایضا مشاهدات خودم در شهر مقدس قم در زمانهای گذشته را نقل کردم؛ ولی ایشان فرمودند بهتر است از اطرافیان بپرسم!!
    راعنا وانظرنا هم به هیچ وجه ربطی به ما نحن فیه ندارد ولکن البحث فی محله.
    تزاحم بین ملاکات هم مال جایی است که ملاک ملاک واجب لازمی باشد وایشان به‌جای اینکه مقاله‌ای چندصفحه ای در رد بنده بنویسند وخود را به زحمت بیاندازنذ، اگر و اگر یک دلیل لفظی و در نتیجه ملاک لازم الاستیفایی را با دلیل برای ما ثابت می‌فرمودند کافی بود؛ نیازی به تعدد هم نداشت.
    لذا بنده ردی برای حضرت عالی نمی‌نویسم و همان مقاله قبلی هنوز پابرجاست؛ مگر نقد گزنده‌تری به‌دستم برسد.
    تشکر از سعه صدر شما و سایت محترم (علی فقیه)

پاسخ دهید