مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

خانم مسگرطهرانی، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز است. موضوع پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد وی در رشته‌ی جامعه‌شناسی، «مطالعه‌ی نشانه‌های عرفی شدن در زندگی روزمره‌ی روحانیان» بوده که با راهنمایی دکتر مقصود فراستخواه به انجام رسیده‌است. وی عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران در گروه‌های تخصصی جامعه‌شناسی مردم‌مدار (حوزه عمومی) ، جامعه‌شناسی فرهنگ و جامعه‌شناسی دین می‌باشد.
در متن پیش رو، مسگر طهرانی کوشیده است تا با تکیه بر داده‌های به‌دست آمده از پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشدش، نشان دهد که چگونه فشارهای اجتماعی در جریان زندگی روزمره‌، می‌تواند در شرایطی به بازتعریف مفهومی عدالت منجر شود؛ بازتعریفی که این‌بار، خود ِ فرد حوزوی و زیست روزمره‌ی او را به سوژه‌ی مرکزی عدالت بدل کند.

تصور کنید که هر روز هزاران چشم به شما خیره می شوند و هر عمل و گفتاری از شما، موشکافانه مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد. این مسأله می‌تواند بُعدی از زندگی روزمره‌ی یک روحانی باشد که بنابر موقعیت اجتماعی‌اش، به‌صورت مداوم تحت نظارت غیررسمی جامعه قرار می‌گیرد. گاهی فاصله گرفتن از برخی انتظارات جامعه، فشارهایی نامحسوس را بر نوع زیست روزمره‌ی یک فرد حوزوی وارد می‌آورد؛ فاصله‌ای که زاییده‌ی یک دوگانه‌انگاری ذهنی اجتماعی میان فرد حوزوی و فرد غیرحوزوی است.

نیاز به قرار گرفتن در جریان عادی زندگی و بهره بردن از امکانات و داشتن زندگی خوب و آرام در کنار خانواده و برقراری تعامل مستمر و عادی با جامعه، روحانی را برای همنوایی نشان دادن با این شرایط تحت فشار قرار می‌دهد. از طرفی، مواجه شدن با دنیای مدرن و استفاده از ابزار ارتباطی و کسب آگاهی هرچه بیش‌تر از سبک‌های زندگی مختلف و فرهنگ‌های گوناگون، به مانند بسیاری اقشار اجتماعی دیگر، آمادگی فرد حوزوی را به سمت بازاندیشی در برخی سنت‌ها براساس نیازهای زمان حال و آینده در حوزه‌های مختلف زندگی افزایش می‌دهد.

اگر فرد حوزوی، تا حدی تحت تأثیر این فشارها قرار گیرد، ممکن است به‌صورتی حتی ناخودآگاه، با تعریف متفاوتی از عدالت که ناظر به برابری و عدالت‌خواهی در ساحت زیست دنیوی با سایر اقشار اجتماعی است قرابت ذهنی بیابد. در واقع این بار خود اوست که مخاطب اصلی این واژه قرار می‌گیرد. گرایش احتمالی به سمت این نوع تعریف از عدالت که ناظر به داشتن شرایطی همانند سایر افراد جامعه و بهبود وضعیت عینی زندگی است؛ تعریفی جدید از واژه‌ی برابری ایجاد می‌کند که لازمه‌ی آن، می‌تواند انتظار پیدایش موهبت‌هایی نوین برای او باشد. در واقع این نوع تعریف از عدالت، حاصل تغییر شرایط اجتماعی در سطح داخلی و جهانی است؛ شرایطی که در نوع زیست سنتی طلبگی یا وجود نداشت و یا چندان امکان عمومیت یافتن پیدا نمی‌کرد.

شاید بتوان گفت عناصری که ممکن است به‌وجود آوردنده‌ی این تجربه‌ی زیسته‌ی جدید مبتنی بر تعریفی نوین از عدالت در سبک زندگی حوزویان باشد، نوعی احساس نگرانی ذهنی از ناهمخوانی با بخش‌هایی از فرهنگ جامعه و احساس برخی محدودیت‌های اجتماعی است.  این عوامل، ممکن است در طول زمان هویت اجتماعی روحانی را دستخوش تغییر و تحول نماید و اهمیت دستیابی به مواهب دنیوی را در زیست روزمره‌ی وی به مانند سایر اقشار اجتماعی افزایش دهد.

داده‌های پژوهش من نشان می‌داد که نکته‌ی قابل توجه در این مسیر، نقش واسط فرزندان فرد حوزوی در بروز این تغییر دیدگاه نسبت به مفهوم عدالت است. فرزندان، به‌دلیل حضور پررنگ در جامعه و ارتباط با گروه‌های مختلف، به‌صورت مداوم شرایط خود را با گروه‌ همسالان خود مقایسه می‌کنند و در نتیجه‌ از پدر می‌خواهند که شرایط مشابهی را برای آن‌ها فراهم نماید. بنابراین اگر خود روحانی هم موافق این تغییرات نباشد، به‌خاطر جلب رضایت فرزندانش، فشارهایی را از سمت خانواده، برای این تغییر سبک زندگی و همنوایی با رقابت بر سر کسب امکانات زندگی به‌صورتی عادلانه در مقایسه با سایر اقشار اجتماعی احساس خواهد کرد.

شاید بتوان گفت همین فشارهای اجتماعی است که در مواردی برخی طلاب را علیرغم خواست‌شان، به نوعی زیست دوگانه وادار می‌کند؛ برای فرد روحانی که می خواهد حضوری همچون دیگران در جامعه داشته باشد، هیچ چیز سخت‌تر از روی آوردن به سمت بازنمایی دوگانه از خود نیست؛ زیستی دوگانه که در نوع پوشش وی نمود داشته و در برخی مکان‌ها، حسب تشخیص، به‌صورت ملبس و در برخی فضاها به‌صورت غیرملبس و با لباس غیرحوزوی حضور می‌یابد. با این حرکت، در واقع می‌توان گفت که او خواهان اصلاح فرهنگ موجود در جامعه است تا او هم قادر باشد بدون احساس فشار اجتماعی،  به همراه خانواده مانند سایر افراد اجتماع در اماکن و فضاهای عمومی متعارف حضور داشته باشد و از مزایا و امکانات رفاهی موجود در جامعه به‌راحتی بهره‌مند شود؛ مانند هر شهروند دیگری با خانواده‌اش به سینما برود، در رستوران غذا بخورد، خرید کند و … .

مواجه شدن روحانی با تغییر شرایط زندگی و جهان جدید، ممکن است فشارهایی بر او وارد کند که نتیجه‌ی آن حتی تجدید‌نظر نسبت به وضعیت اقتصادی‌اش باشد؛ او به تدریج می‌پذیرد که شهریه‌ی غیرمکفی دریافتی از حوزه‌های علمیه قادر به تأمین معاش او نیست و همین امر، روحانی را به‌سمت مشاغلی خارج از حوزه‌ی فعالیت سنتی و متعارفش می‌کشاند. به تعبیر دیگر، این فشارها ممکن است او را به این سمت سوق بدهند که وی نیز مانند هر شهروند دیگری این اختیار را دارد که در کنار نقش دینی، مشاغل دیگری را نیز برای بهبود وضعیت اقتصادی‌اش برای رسیدن به وضعیتی «عادلانه» در مقایسه با سایر اقشار اجتماعی در پیش بگیرد.

تمامی این موارد و تغییر شرایط اجتماعی در کنار یکدیگر، می‌تواند به شکل‌گیری تعریف جدیدی از عدالت در ذهنیت حوزوی منجر شود؛ عدالتی که این بار نه جهان بیرون، که خود وی سوژه‌ی روزمره‌ی کانونی آن است.

(منبع: مجله تقریرات، شماره ۲)

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید