مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

اشاره: روز یکشنبه پنجم آذر طی نشستی علمی- هنری در سالن جلسات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، جلسه‌ای با عنوان «مکاشفه و تماشا / ارزیابی از منظر دیگران: عکاسی به منزله ابزاری برای یادگیری و تعامل» با حضور آقای پروفسور فرانچسکو پوئولو کامپیونه، اهل ایتالیا و مدیر موزه فرهنگ لوگانو سوئیس و همچنین آقای هانس گئورگ برگر، هنرمند عکاس و پژوهشگر ادیان از برلین برای علاقه‌مندان و هنرمندان حوزوی و غیرحوزوی برگزار شد.

در ابتدا پروفسور کامپیونه با بیان این‌که من ۲۳ سال پیش عکاسی را به‌عنوان یک هنر و علم آغاز کردم، گفت: در زمینه عکاسی، مانند بسیاری دیگر از هنرها، آزادی عکاس محدود و متمرکز خواهد بود به جزئیات سوژه و البته همین مسأله است که زیربنای زیبایی‌شناختی کار عکاس قرار می­‌گیرد و عکاس با  تشخیصی که از زوایای دید، فریم‌بندی و کنترل نور دارد، فرضیه‌­های صوری‌­اش را در عکس به تصویر می‌کشد و در  نظام پیچیده‌­ای از تصویرپردازی قرار می‌­دهد و این واقعیتی ملموس از جهانی محدود در یک عکس است که عکاس به واسطه آن، سوژه را به شکلی خاص و با دیدگاهی مشخص و یک ایدئولوژی معین به مخاطب منتقل می‌­کند؛ هر چه عکاس در این مسأله تواناتر باشد، این انتقال با قدرت بیشتری رخ خواهد داد؛ آن لحظه‌­ی ثبت عکس، گوشه­‌ای از تاریخ خواهد شد که بعدها به گوشه‌­ای از واقعیت مبدل خواهد شد و به گونه‌­ای خاص، قسمتی از جهان را روایت خواهد کرد.

مدیر موزه فرهنگ لوگانو سوئیس گفت: عکاس نمی‌­تواند از عدم چیزی را به وجود آورد؛ بلکه با تخصصی که دارد، با غنی‌سازی تصاویری که به ثبت می­‌رساند، به بیان و ابراز عقایدش از طریق آن‌­چه که هست می­‌پردازد و البته این فرآیند عکاسی، آگاهانه یا غیرآگاهانه که باشد، فرقی نمی‌­کند و در هر دوحالت به ترسیم جهانی پدیدارشناختی می­‌پردازد و درصدد القا و رساندن مطلب و مفهوم خاصی برای مخاطبین خود است و در واقع با جهان‌بینی‌­ای که ارائه می‌­دهد، آرزوها، آرمان‌­ها و رویاهایش را فریاد می‌­زند.

این پژوهش­گر با بیان این‌که فرآیند تصویرسازی، با بیان خاصی از واقعیت در خارج رخ می‌­دهد و  نتیجه نهایی کار عکاس این پتانسیل را دارد که انشقاق مشخصی از واقعیت بیرونی داشته باشد، افزود: وقتی عکسی توسط عکاس گرفته شد، آن عکس با ارائه گزارشی از یک ایدئولوژی معین، تبدیل به واقعیتی از جهان می‌­شود و دارای حیات است و در واقع واقعیتی تقلیل‌یافته از واقعیت بیرونی است و این پتانسیل را دارد که بندهایی از واقعیت را به تصویر کشد که در عالم خارج، کاملاً مغشوش است.

این هنرمند ایتالیایی افزود: مهارت عکاس، بسیار به ارزش افزوده  ذاتی ذهن عکاس وابسته است و عکاسی توانمند است که بتواند عکس­‌هایی که ثبت می‌­کند را در شبکه‌­ای از مفاهیم و عواطف حرکت و قرار دهد. او گفت: هنرمند و عکاس می‌تواند دیدگاه و زاویه‌­ای جدید را از پدیده‌­ها به تصویر کشد و دیدگاهی نو را به مخاطب القا نماید؛ در واقع آن‌چه عکاس انجام می‌­دهد عبارت است از به دنیا آوردن موجود و ماده‌­ای که آن قسمت‌­هایی که او نمی‌­پسندد را ندارد.

این استاد عکاسی گفت: در واقع عکاس در فرآیندی تلاش می‌­کند با جذب همدلی مخاطب، مفهومی خاص را به او منتقل نماید و عمیق‌­ترین جنبه­‌های مورد توجهش از واقعیت را برای بیننده ملموس نماید و در این فرآیند حس دیگری‌بودنِ مخاطب نسبت به سوژه مورد عکاسی را از او سلب نماید و یا به حداقل برساند.

مدیر موزه فرهنگ لوگانو سوئیس گفت عکاس با خلق هم­گرایی زمانی، با تفسیری آگاهانه یا ناآگاهانه، ارزش­‌های مد نظرش از یک سوژه را پررنگ می‌­کند و در تلاش است ارزش­‌های ذهنی خاصی را برای مخاطب بیافریند و آن را به ارزش مشترک میان خود و مخاطب تبدیل نماید. این ارزش مشترک یا ویژگی‌­های جهانی دارد، یا  ویژگی‌­های خاص. ویژگی جهانی بدین معناست که عکاس می‌­تواند مستقل و فراتر از  وضعیت فرهنگی خاصی به روایت­گری بپردازد و ویژگی خاص نیز بدین معناست که عکاس، با بازنمایی احساسات و عواطف خاصی، به وسیله قرائنی که در یک فرهنگ مشترک بین او و مخاطب وجود دارد، گوشه‌­های دلخواهش از واقعیت را به مخاطب نشان می‌­دهد.

فرانچسکو کامپیونه و هانس گئورگ برگر

این محقق گفت: سه عنصر در ثبت یک عکس به چشم می‌­آید: شخص عکاس با جهان­‌بینی مشخص، واقعیتی که قرار است به تصویر کشیده شود و در نهایت بیننده‌­ای که قرار است گفتمان عکاس را در عکسش تماشا و مطالعه کند.

او افزود: با توجه به این‌که عکاس و مخاطب ممکن است خاستگاه فرهنگی مشترک و یا غیر مشترکی داشته باشند، چندین الگوی تعاملی بین عکس، عکاس و مخاطب امکان وجود خواهد داشت: به تصویرکشیدن یک سوژه برای هم­‌فرهنگ‌­های خود، انتقال جنبه‌­هایی از فرهنگ متبوع عکاس به دیگرانی که از این جنبه‌­ها مطلع نیستند، به‌تصویرکشیدن سوژه­‌ای از یک فرهنگ خاص به مخاطبین همان فرهنگ ـ در حالی‌­که عکاس متعلق به آن فرهنگ نیست ـ و در نهایت به‌تصویرکشیدن سوژه‌ای از یک فرهنگ بیگانه به دیگران با خوانشی خاص و به منظور انگیزه‌­ای خاص.

وی با بیان این‌که عکاس می‌­تواند واقعیتی را ثبت کند که برای بیگانگان از فرهنگ سوژه مورد عکاسی، دارای تفاسیر باز و مختلفی باشد و جهان غیر بسته‌­ای از دیدگا‌‌ه‌­ها را برای آ‌ن‌ها خلق نماید، افزود: عکاسان اروپایی و آمریکایی در ثبت عکس­‌هایی که «دیگری» را به تصویر بکشد خبره هستند و عکس‌­های آنان از ظرفیت­‌های تفسیری بالایی برخوردار است.

این محقق در ادامه گفت: البته عکاس همان­‌طور که می‌­تواند در شبکه‌­ای خاص از گرایش جدی به شواهد تفصیلی خاص و با ارائه تفاسیر ذهنی، ارزشی و اخلاقی‌اش  به فعالیت بپردازد، به همان شکل هم می‌­تواند با تمرکز عکاسانه روی پدیده­‌ها، به تصویرگری‌­ای آئینه‌­وار از وقایع بپردازد؛ گرچه همین آئینه‌واری عکس نیز محدودیت‌­هایی از حیث زوایای بیان وقایع دارد و این مسأله  نیازمند شناخت جنبه­‌های انسان‌شناختی و پدیدارشناختی است. عکاسانی که درصدد به‌تصویرکشیدن دیگری هستند، در واقع می‌­خواهند گونه‌­گونی پدیده­‌ها و افراد را ترسیم کنند و پیام‌­های خاص سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را به مخاطبانشان بفهمانند؛ لذا عکاسی از دیگران بهانه‌­ای است برای ایجاد ارتباط میان پدیده­‌های مختلف.

او افزود: تفاوت میان عکاسی علمی و غیر علمی در تعریفی است که عکس و عکاسی از عوامل مردم‌شناختی و موضوع مورد عکاسی به دست می‌­دهند.

در ادامه دکتر گنجی، استاد فلسفه هنر و محقق مطالعات هنری دفتر تبلیغات به تبیین چند سؤال از پروفسور فرانچسکو کامپیونه پرداخت و پرسید: مخاطب عکاسی چه مقدار می‌­تواند با عکاس به واسطه عکس به مفاهمه فرهنگی برسد و عکاس چه مقدار می‌­تواند این کار را انجام دهد؟ تفاوت دیدگاه مخاطب و عکاس چه مقدار در عکاسی موثر است؟ مخاطب به چه میزان می­‌تواند به تعبیر عکاس از واقعیت اطمینان کند؟ در نهایت دیگر بودن آیا بعد از مفاهمه در جای خود باقی خواهد ماند یا خیر؟

پروفسور کامپیونه در پاسخ به سؤالات دکتر گنجی گفت: در طول تاریخ عکاسانی بوده‌­اند که نقش بسیار برجسته و زیادی در ایجاد یک ذهنیت برای مخاطبان خود داشته­‌اند؛ مانند عکاسی که با ثبت تصاویر متعدد، تأثیرگذار و خاص از ماهاتما گاندی، توانست این شخصیت برجسته را بیش از پیش به جهانیان و دیگران معرفی نماید. او ادامه داد: هنر و توان عکاسی در این است که می­‌تواند با ترسیم زوایای خاصی از سوژه، قسمت­‌های پنهان سوژه‌ای که سایر هنرها نمی‌­توانند ترسیم کنند را به رخ بکشد.

او در پاسخ به سؤال دوم دکتر گنجی گفت: عکاس همیشه می­‌تواند دروغ بگوید یا قسمت­‌های مهمی از واقعیت را پنهان کند؛ لذا واقعیت محض را نمی­‌توان در عکاسی جست و تصویری که در عکس در تاریخ به ثبت می­‌رسد و ماندگار می­‌شود، همواره پوشاننده بخش­‌هایی از واقعیت است؛ نه همه‌­ی آن.

این محقق در پاسخ به سؤال بعدی دکتر گنجی گفت: با روابط زیادی که امروزه به لطف ابزارهای تکنولوژیکی در دنیا وجود دارد، عکس، عکاس و مخاطبان بسیاری وجود دارند و همین مسأله به عاملی برای تأثیرگذاری هرچه بیشتر تبدیل می‌­شود و در زمان‌­های قدیم، تعداد مخاطبان بسیار کمتر بود؛ همان‌­طور که تعداد عکس‌­ها و عکاسان و از همین رو تعداد عکس مهم نبود و بیشتر به جنبه تأثیرگذاری عکس توجه می‌­شد و در زمان‌­های قدیم عکاسان تلاش داشتند که به این وجه از تأثیرگذاری، بیشتر دامن بزنند.

در پایان نیز آقای هانس گئورگ برگر، هنرمند عکاس و پژوهش­گر ادیان از برلین، گفت: تفسیر پروفسور کامپیونه از عکاسی بسیار روشن و دقیق و برای شخص بنده بسیار قابل استفاده بوده است. وی افزود: ما نباید به اولین دریافتمان از یک تصویر اعتماد کنیم و باید سعی کنیم معنای عمیقی از آن تصویر را به دست بیاوریم.

او با بیان این‌که در عکاسی، عنصر یادگیری بسیار مهم است، افزود: عکاسی‌هایی که من انجام داده‌ام، با هدف یادگیری برای خودم و دیگران بوده است.

این استاد عکاسی اضافه کرد: باید مشخص باشد که ما با عکس و عکاسی دقیقاً چه چیزی را می­‌خواهیم منتقل کنیم و در این رابطه، صحبت­‌های پروفسور کامپیونه بسیار قابل استفاده بود. این مطلب در عکاسی غربی، بسیار حائز اهمیت است و توصیه می­‌کنم حرف­‌های استاد کامپیونه را به فارسی ترجمه نمایید و در دانشگاه‌­ها و مراکز علمی خود تدریس نمایید. این متن می‌­تواند پلی میان فرهنگ‌­های مختلف و برای آیندگان نیز قابل استفاده باشد.

(عکس از خبرگزاری حوزه)

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید