مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

«شیخ انصاری بزرگ‌ترین فقیه چند صد سال اخیر است». این ادعایی است که نهضت آزادی ایران عنوان کرده است. سال ۱۳۶۷ نهضت آزادی ایران، جزوه‌ای با عنوان «تحلیل و تفصیل ولایت مطلقهٔ فقیه» منتشر کرد. در آن مقاله، از عدم التفات شیخ انصاری بر مسئلهٔ ولایت فقیه سخن به میان آمده بود. در این جزوه، گفته شده بود: «… از سخنان مرحوم شیخ انصاری به خوبی روشن می‌شود که ولایت فقیه حتی در موارد محدود نیز مردود است و یا لااقل مورد شک می‌باشد، تا چه رسد به ولایت مطلقه فقیه». (تحلیل و تفصیل ولایت مطلقهٔ فقیه، جزوهٔ نهضت آزادی، ص ۳۰)

نویسندهٔ آن متن، محدودهٔ اختیارات فقیه از نظر شیخ انصاری را این‌گونه ترسیم کرده بود که شیخ انصاری ولایت فقیه را در مواردی نظیر مخاصمات و رسیدگی به اموال صغار در صورت نبودن ولیّ (پدر) و اموال غائب و نصب قیّم و نظایر آن مورد بحث قرار داده و ادلهٔ آن را نظیر مقبولهٔ عمر بن حنظله و توقیع شریف و غیره را ذکر می‌نماید و نتیجه‌گیری می‌کند که ادله‌ای که بر ولایت فقیه اقامه شده، اموری است که مشروعیت آن قبلا به ثبوت رسیده باشد. به طوری که اگر فرض شود فقیهی در جامعه وجود ندارد، انجام آن برای مردم به طور کفایی واجب خواهد بود. اما اگر مشروعیت وجود آن در خارج مشکوک باشد نظیر اجرای حدود برای غیر از امام(ع) و تزویج دختر صغیره که پدر و جدّ ندارد، و… مشروعیت آن از ادله‌ای نظیر مقبولهٔ عمر بن حنظله و توقیع نامبرده و جملهٔ «مجاری الأمور الأحکام علی أیدی العلماء» برای فقیه ثابت نمی‌گردد. (همانجا)

نهضت آزادی با ذکر شواهدی از متون نگاشتهٔ شیخ انصاری، به این نتیجه رسیده بود که شیخ از مخالفان بحث از ولایت فقیه است. پس از انتشار این جزوه، احمد آذری قمی مقالهٔ مفصلی نگاشت و در آن به بررسی مسئلهٔ ولایت فقیه در اندیشه‌های شیخ انصاری پرداخت.sheikh-ansari

وی در آن مقالهٔ تفصیلی، به رد ادعای نهضت آزادی پرداخت. او چنین بر نهضت آزادی نقد کرد: «متأسفانه آقایان تصور کرده‌اند که شیخ انصاری منکر ولایت فقیه است و آن را مردود می‌شناسد، لذا بدون تأمل و دقت این فقیه بزرگ را با شتاب‌زدگی و خوشحالی زیادی که گویا شخصیت بزرگی را پیدا کرده‌اند تا خواستهٔ خود را از زبان او بازگو کنند، منکر ولایت فقیه یا لااقل مردّد قلمداد کرد‌ه‌اند». (شیخ اعظم انصاری و مسئلهٔ ولایت فقیه، احمد آذری قمی، ص ۲۰)

به گفتهٔ آذری قمی، شیخ انصاری هزاران امور جامعه را در اختیار ولی فقیه می‌داند و بعد از نزدیک ساختن استدلال به حدیث حضرت حجت(عج) می‌فرماید: «والحاصل أن لفظ الحوادث لیس مختصا بما اشتبه حکمه و لا بالمنازعات»، نتیجه اینکه لفظ حوادث فقط به مواردی که حکم آن مشتبه است و یا به رفع خصومات تنها اختصاص ندارد. و در چند سطر بعد می‌فرماید: «وعلی أی تقدیر فقد ظهر مما ذکرنا أن ما دل علیه هذه الإدلة هو ثبوت الولایة للفقیه فی الأمور التی یکون کشرعیة إیجادها فی الخارج مفروغا عنها بحیث لو فرض عدم الفقیه کان علی الناس القیام به کفایة». با توجه به آنچه بیان شد، روشن است که در پرتو این ادله، ولایت فقیه در عهده‌داری امور جامعه اجتناب‌ناپذیر است؛ به گونه‌ای که در صورت عدم دست‌یابی به فقیه، بر مردم است که به عنوان یک واجب کفایی، عهده‌دار آن گردند. (همان، ص ۲۲)

بر اساس آنچه آذری قمی گفته بود، شیخ انصاری از قائلین به نظریهٔ ولایت فقیه بوده و نمی‌توان عدم اعتقاد به این اندیشه را به شیخ نسبت داد. آذری قمی سپس بر نهضت آزادی طعن زده بود که درست است که نهضت آزادی، شیخ انصاری را بزرگ‌ترین فقیه سدهٔ اخیر می‌دانند، ولی برای چه منظور؟ برای آنکه او را منکر یا مردد جلوه دهند و اگر انکار و تردیدی در کار باشد از آن به نفع مقاصد سیاسی خود بهره‌برداری کنند؛ غافل از اینکه مزیّت عمدهٔ شیخ انصاری، تحقیق، استقلال و ابتکار علمی و عدم تقلید از بزرگان و نامداران و علما در اصول فقه می‌باشد. (همان، ص ۲۱)

آذری قمی با نقد نویسندهٔ آن جزوه گفته بود: «شگفتا! نویسنده غیر منصف جزوه، حتی زحمت مراجعه به قسمت‌های دیگر کتاب مکاسب شیخ را به خود نداده است، زیرا اگر این شخص، دیگر قسمت‌های کتاب مکاسب را می‌خواند، می‌دید که بر پا کردن نظام اسلامی و صنایعی که تحقق نظام به آنها توقف دارد، از نظر شیخ از واجبات کفایی است، پس شیخ مشروعیت آنها را محرز می‌شمارد، و با اضافه کردن این صغری به آن کبری، ولایت فقیه در نظام و اقامه نظام و مقدمات آن، ثابت می‌گردد… به هر جهت اگر اهل تحقیق به سستی و بی‌پایگی استدلال آقایان دسترسی پیدا نمی‌کردند، حضرات می‌توانستند طرفی ببندند و احیاناً عده‌ای را به سوی خود جلب کنند. خوش بود گر محک تجربه آید به میان/ تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد. آخر در کجای عبارت شیخ، ولایت فقیه مورد انکار یا تردید قرار گرفته است؟» (همان، ص ۲۱)

این مواجهه در اندیشه‌های شیخ انصاری اما بدینجا خاتمه نیافت. جلال طاهر شمس مقاله‌ای نگاشت و عدم اعتقاد به ولایت فقیه را به شیخ انصاری نسبت داد. استناد طاهر شمس به عبارتی در کتاب مکاسب بود که شیخ گفته است: فإقامة الدلیل علی وجوب طاعة الفقیه کالإمام إلا ما خرج بالدلیل دونه خرط القتاد… (المکاسب و ملحقاته، صص ۱۵۴-۱۵۵)، به این معنا که دلیل اقامه کردن بر وجوب اطاعت فقیه، نظیر وجوب اطاعت از امام(ع)، از تراشیدن خارهای بسیار سخت درخت خاردار با دست، دشوارتر و رنج‌آورتر است. (شیخ أعظم انصاری، (مؤسس، محقق، مجتهد)، جلال طاهر شمس ص ۱۶) وی نیز به عدم اعتقاد شیخ انصاری به ولایت فقیه استدلال کرده بود و دایرهٔ اختیارات فقیه را محدود دانسته بود.

ansari-stampپس از این، علی ابوالحسنی کتاب «تراز سیاست» را نوشت و اندیشه‌های سیاسی شیخ انصاری را مورد بررسی قرار داد. وی در آن کتاب گفت که هر چند برخی معتقدند شیخ انصاری بر مسئلهٔ ولایت فقیه نظر نکرده است، اما این خرده‌ای بر اندیشهٔ شیخ نیست. وی در توضیح این سخن خود با استناد بر چهار دلیل، شیخ انصاری را از داعیه‌داران ولایت فقیه دانسته بود. اولاً این نقطه قوت و امتیاز علمای بزرگ شیعه، و دلیل پارسایی و وارستگی امثال شیخ انصاری است که به ولایت و زعامت بر مردم، به چشم لقمه‌ای چرب و نرم نمی‌‌نگرند، بلکه ملاک برای آنان، بیش و پیش از هر چیز، ثبوت تکلیف شرعی و عمل بر طبق وظیفه است… ثانیاً: کتاب مکاسب، به اصطلاح از قماش رساله‌های عملیه نیست و بنای آن نه بر ارائه فتوا، بلکه بر بحث و تحقیق و جرح و تعدیل استوار است و نوعاً موارد و مبانی و نظر و فتوا را در فرایند پیچیده بحث و استدلال به دست می‌دهد. ثالثاً: هرچند شیخ در مباحث خود جواز دخالت و تصرف یک‌جانبه و مستقل فقیه در مال و جان مردم را مورد تشکیک قرار داده، اما در همانجا تصرف دیگران در امور اجتماعی را منوط به اذن و اجازه فقیه شمرده است. رابعاً: شیخ در پاره‌ای از کتب، به ولایت فقیه جامع الشرایط در امور عامه گرایش نشان داده است… (تراز سیاست، علی ابوالحسنی، صص ۱۲۹-۱۳۰)

مخالفان و موافقان، هر کدام به جنبه‌ای از اندیشه‌های شیخ انصاری نظر کرده‌اند. آنچه محل اعتناست این که اندیشه‌های شیخ، پس از دو قرن، همچنان مورد مداقه و بعضاً منازعهٔ متفکران است. و این عظمت شیخ انصاری است. فقیهی که به نیکی «شیخ اعظم» لقب گرفته است.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید