روشنفکران دینی همچون خوارج معتقدند، ملت مشروعیتبخش به حکومت است و حکومت باید در خدمت منافع ملی و مردم باشد و اگر چنانچه شخص حاکم از مسیر قانون و منافع ملی عدول کرد، جامعه حق عزل، محاکمه و مجازات آنان را دارد. خوارج بهجای تأکید و تقدیس حاکم و حکومت، به شریعت و قوانین شرعی توجه کردند و قدرت عالیه را متعلق به جماعت مؤمنان دانستند. ادامه …
اگر مفروضات ایمانی را متعلق به پیش از اجتماع بدانیم، بخش اعظم الهیات مربوط به اعتباریات بعد از اجتماع، ثابت و منعکسکننده اقتضائات بدیهی و لایتغیر اجتماع بشری هستند که صورت الهیاتی یافتهاند و تقریباً در تمام ادیان و فرق یکسانند. بخش اعظم احکام و شرایع متعلق به اعتباریات بعد از اجتماع نیز متغیرند ادامه …
شهید مطهری که با تکیه بر فقه، زمین را از ثروتهای عمومی برمیشمارد، با تعمیم آن، «ماشین» و «محصول ماشین» را نیز از دایره مالکیت شخصی و خصوصی خارج میکند و معتقد است از آنجا که ماشین نهتنها محصول نبوغ و شعور افراد، بلکه «مظهر تکامل اجتماع بشری» است، بنابراین بیش از آنکه به سرمایهدار تعلق داشته باشد به اجتماع تعلق دارد. ادامه …
شهید بهشتی در جهت حذف سرمایهداری و همزمان گریز از استبداد دولتی، خواهان حذف تدریجی نقش دولت در امور اقتصادی و واگذاری تدریجی آن به بخش تعاونی است. وی ضمن پذیرش اصل مالکیت خصوصی معتقد است باید سرمایه کافی در اختیار همه افراد دارای نیروی کار قرار بگیرد تا هیچ صاحب سرمایهای نتواند فردی را به دلیل عدم دسترسی به سرمایه و ابزار تولید استثمار کند. ادامه …
پرونده ویژه این شماره دربارهی «زی طلبگی» است؛ بحثی که بهنظر میرسد در سالهای اخیر ـ بهویژه با رونق شبکههای اجتماعی ـ نیاز به صورتبندی جدیدی دارد. از مطالب مهم این پرونده مصاحبه با استاد سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) است. وی که از پیشقراولان حوزوی در عرصه ادبیات و هنر است، اشراف کاملی بر دو فضای طلبگی و هنری دارد. ادامه …
تعریف «طبقه» در نگاه طالقانی، با تعریف علمی و جامعهشناسانهی این مفهوم چندان منطبق نیست؛ زیرا در تعریف وی، جز سرمایهداران، نظامیان و روحانیون طبقه محسوب نمیشوند. همچنین نظامیان متعلق به بوروکراسی لشگری هستند و روحانیت اساساً یک شأن است. طالقانی فکر میکند با رعایت و اجرای احکام فقهی و اسلامی، نهتنها تضاد طبقاتی شکل نمیگیرد، بلکه وحدت و هماهنگی بین طبقات برقرار میگردد. ادامه …
شهید صدر به صراحت مسأله وجود یا ادعای تولید یک علم اقتصاد اسلامی را رد میکند و میگوید چنین علمی در اسلام وجود ندارد و او هم در پی تولید آن نیست؛ بلکه از سیستم اقتصاد اسلامی در تقابل با سیستم اقتصاد سرمایهداری و سوسیالیستی سخن میگوید؛ سپس با نقد دو رویکرد پیشین در پی ارائه رویکرد اقتصاد اسلامی بر میآید. اما وی از یک سیستم ناموجود اقتصادی در برابر دو سیستم اقتصادی موجود سخن میگوید. ادامه …
اینکه مرحوم عبدالله قمی اختلافات کلامی و فقهی را «جزئی» پنداشته و ازسرگیری روابط سیاسی ایران و مصر را بهعنوان راهکار ضروری تقریب اسلامی پیشنهاد میدهد، حکایت از آن دارد که وی پس از هشتدهه تلاش خود و پدرش در پروژه اثرگذار دارالتقریب قاهره و نیز تجربه زیستهاش در این دو کشور به این نتیجه رسیده که باید به جای یکسانسازی عقاید پیروان دو مذهب، به دنبال ایجاد سازگاری اجتماعی میان آنها بود ادامه …
گفتهاید: «ابلیس نیز بهمعنای عمیقی کارگزار خداست؛ ولی این بدو قدسیتی نمیبخشد و کار ناپسندش را توجیه نمیکند». شما با این حرف در حال ردکردن مولوی هستید؛ زیرا مولوی همین کار ناپسند را توجیه کرده و او را واقعاً دست خدا دانسته. قدسیت از این بالاتر؟ اصلاً کارگزار خدا به چه معناست؟چطور خدا و اهل بیت(ع) این معنای عمیق را متوجه نشدند و او را لعن کردند؟یک چیزی را شنیدهاید و همینطور صحبتهای بیهوده میکنید. ادامه …
مواجهه با مولوی، دو طیف فکری کاملاً متفاوت را نشان میدهد؛ دو طیفی که افقهای متفاوتی دارند. شاید سرّ این اختلاف همان نکتهای است که امام خمینی به آن اشاره کرده بود؛ این که عدم درک موقعیت و مرتبه مولوی و همافق نبودن با وی، سببساز فهم ناصحیح از اقوال این عارف شده است: «قول عرفا باطل نیست؛ ولی ما نمیتوانیم قول ایشان را هضم کنیم؛ زیرا فهم قول آنها ذوق عرفانی لازم دارد…». ادامه …