بهنظر میرسد چهار شکاف آموزشی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در موازات هم قرار گرفته و همدیگر را تقویت میکنند. طیف وسیعی از طلبهها تربیت شدهاند که نه دل خوشی از سیستم آموزشی حوزه دارند، نه وضعیت زندگیشان با علمای رده بالا قابل قیاس است و نه از نظر سیاسی همسلیقه هستند؛ ضمن آن که بیشتر فشارهای اجتماعی بر آنان وارد میشود. ادامه …
خیلی از مشورتهایی که رجال مذهبی میدهند در زندگی مردم مؤثر است. چرا ما باید جامعه را از این محروم کنیم؟ در عین حال باید جوری برنامهریزی کنیم که نسبت به آن سطوح بالاتر که نیاز به تخصص و کلینیک دارد، هرکسی نتواند آن پستها را اشغال کند و مشاوران عمومی، مسائل پیچیده را به متخصصان ارجاع دهند. ادامه …
استادی که مثلاً صد نفر در درسش شرکت میکنند، حداقل با دهپانزده نفر از آنها ارتباط جدیتری داشته باشد. در گذشته گاهی طلبه سر کلاس نمیآمد؛ استاد به منزلش برای عیادت میرفت. یکی از مشکلات اساتید ما این است که از نیازها و مصائب شاگردان خود خبر ندارند. باید به رفع مشکلات و نیازهای شاگردان توجه و در حد توان برای رفع آن کمک کنند؛ کمک مادی، معنوی، علمی و… ادامه …
دیدگاه مرحوم نائینی را در حکومت اسلامی میپسندم؛ یعنی حکومت فردی مورد پسند من نیست. برای سامان کشور باید بافتی منظومهای بهکار گرفته شود./دید شیعه درباره شورا به بانک اطلاعات شبیه است؛ همان علم جمعی است. دیگر بحث اکثریت و اقلیت نیست. دموکراسی پیروزی اکثریت بر اقلیت است؛ ولی این مدل به اکثریت و اقلیت کاری ندارد؛ بلکه واقعیتگرایی، علمگرایی و عقل تجربیگرایی است. ادامه …
آقای بروجردی فلسفه خیلی نمیدانست. روزی يک فيلسوف از خارج آمده بود خدمت آقای بروجردی و با ایشان بحث کرده بود. آقای بروجردی گفته بود برويد علامه طباطبايی را بیاورید. علامه آمد و بحث کرد و او را مغلوب کرد. بعد او هم رفته بود تهران و حرف علامه را منتشر و ترويج کرده بود. ادامه …
یک مسیر برای اسلامیسازی و بومیسازی علوم انسانی ازجمله علوم سیاسی این است که از مبانی سکولاریستی و غیردینیاش ارتزاق نکند و بر مبانی انسانشناسی مطرح در حوزهی فلسفه و حکمت و فقه و اخلاق اسلامی تکیه کند/اگر ابزار حکمت متعالیه در اختیار شهید مطهری نبود، نمیتوانست نقدی بر مارکسیسم بنویسد. ادامه …
نمیگویم عین سابق شود؛ اما باید آنچه بود اصلاح میشد؛ نه آنکه نظام آموزشی را کلاً تغییر دهیم؛ آنهم نظامی که میگویند در دانشگاه جواب نمیدهد؛ آن را به حوزه بیاوریم! در دانشگاه آنهایی که خوب کار میکردند، طلبگی کار میکردند؛ اگر سه واحد یک درس را میگرفت، کنارش ده واحد آن درس را کار میکرد؛ این میشد باسواد و نخبه. ادامه …
اصولاً ما به بحث اجتماعی آنطور که باید نپرداختهایم؛ علت هم این است که در بسیاری مسائل، سیاستزده هستیم و مطالعاتمان کمتر علمی ـ و نسبت به مسائل ـ واقعبینانه است؛ بیشتر جنبهی شعاری دارد؛ مطالعاتمان در حوزهی مسائل اجتماعی جدی نیست. ادامه …
طلبهها و فضلای حوزه علمیه تمایل دارند به همان مقدار که در هویتیابی حوزه سهیم هستند، در اداره حوزه علمیه و فعالیتهایی که بهنام حوزه علمیه انجام میشود سهیم باشند. مجمع نماینگان طلاب و فضلای حوزه علمیه برای این امر تأسیس شد؛ اما در عمل نتوانسته است در راستای مشارکت طلاب عمل کند؛ چرا که این مجمع فاقد اختیارات قانونی حداقلی است و صرفاً به تشکلی برای مشورتدهی تبدیل شده است. ادامه …
پدیده مرجعیت محدود به «مرجعیت در افتاء» نبود؛ بلکه ماهیت آن «مرجعیت ولایی» بود. با انقلاب اسلامی، مرجعیت ولایی در الگوی ولایت فقیه متبلور شد و مرجعیت در افتاء نیز در قالب متکثری ـ شامل ولی فقیه و دیگر مراجع ـ ظهور یافت. ازاینرو، استقلال حوزه و روحانیت از ولی فقیه بیمعناست؛ اما استقلال آن از قوای سهگانه معنادار است. ادامه …