دورهی جمهوری اسلامی، سعی در شکستن استقلال دولت و حل کردن آن در تشیع دارد. بخش مهمی از قانون اساسی ایران به حقوق مردم پرداخته، اما این حقوق کجا هستند. نباید اجازه دهیم سرخوردگی حاصل از انقلاب، در میان مردم ادامه …
در ۴۰ سال اخیر فقط در مورد چگونگی نائل شدن یک حاکم به حکومت، بحث شده است، اما هرگز گفته نشده که چگونه حکومتِ حاکم، پایان مییابد و مردم چه زمانی مجاز به ابراز نظر ادامه …
خسروپناه: آقای فیرحی در تدوین مفاهیم سیاسی مدرن توجهی به کاربست آنها در مبانی مدرن ندارند. باید توضیح دهند سنجه و معیارشان در تعریف مفاهیم مدرنی همچون حزب، غربی است یا اسلامی/فیرحی: ما از دریچه مارکسیستها و ماتریالیستهای غیرمارکسیست از افکار غرب مطلع میشویم و نگاهمان به غرب، نگاهی باواسطه و درجه دوم است. در حوزه علمیه به خطای بنیادگرایی افراطی دچار هستیم و هر امری را به مبناهای آن برمیگردانیم. ادامه …
ظهور امر ملی برخی مسائل را برای ما ظاهر کرد؛ یکی اینکه امر ملی لزوماً شرعی نیست؛ امر ملی از شریعت استقلال پیدا میکند؛ مثل دو حلقه زنجیر هستند؛ در عین حال که به شریعت وصل است، اما عین شریعت هم نیست. دیگر اینکه امر ملی ناشی از حقوق ملی است؛ که قبلاً چیزی به نام حقوق ملی نداشتیم؛ قبلاً از رعایا یا امت صحبت میکردیم. ادامه …
مرحوم نائینی اولین فقیهی است که از دولت مدرن سخن گفته است. پرسشهایی که او با آن مواجه بوده، هنوز هم هست و ما یک قدم هم جلو نرفتهایم. مرحوم نائینی، امروز در دو غبار خوابیده؛ هم غبار زمان و هم غبار تغییر ایدئولوژی. جامعه ایران از تفکر مشروطه به تفکر جدیدی رفته و این دو غبار باعث شده ما ناخواسته در درک فضای ذهنی نائینی دچار مشکل شویم. دوستانی که مرحوم نائینی را ذیل بحثهای ولایتفقیهی قرار میدهند، ناخواسته بحثهای جدیدی را در شناخت خود از نائینی داخل میکنند و فکر میکنند او در ذهنش ترتب ذهنی قائل بوده از حکومت استبدادی تا حکومت معصوم ادامه …
فصول دهگانه کتاب، بر دو محور عمده تمرکز دارد؛ اولاً، تلاش شده است با توجه به تحولات صدر اسلام، نمای عمومی دولت پیامبر در مدینةالنبی(ص) کاوش و برجسته شود؛ ثانیاً، علاوه بر توصيف ساختار دولتهاي عمدة اسلامي، کوشش شده است عوامل و زمينههاي گذار از يکي به ديگري و نتايج و سرانجامِ اين دولتها نيز به اجمال ارزيابي شود. ادامه …
آداب تعلیم و تعلم را خوب انتقال میداد. کلمات قصاری داشت که بسیار آموزنده و تأثیرگذار بودند. بهویژه آنگاه که با طنز و مطایبه همراه میشدند؛ به عنوان مثال، اگر کسی بیجا و بیموقع سوالی میپرسید، به لهجه زیبایی میگفت: «بالام، دایان فوطه گلسین؛ فرزندم صبر کن تا لُنگ بیاید». هر چند این عبارت قابل ترجمه دقیق نیست، اما مفهوم تقریبی آن چنین است که عجله در سخن، همانند شتابزدگی در عریان شدن قبل از تدارک تنپوشی مناسب است و بیش از آنکه نشانه علم و فضل باشد، طبل بلاهت و نادانی را به صدا درمیآورد. ادامه …