درست است که در دوران بین حفظ ظاهر شریعت و از بین رفتن آن، اولیای دین حفظ ظاهر شریعت را مقدم دانستهاند و به ظاهر دست از پیگیری ولایت ظاهری خود برداشتهاند؛ اما این بهمعنای نفی ولایت باطنی آنها نیست/همراهی امیرمؤمنان در برخی مقاطع به دلیل حمایت از اسلام یک امر کاملاً فقهی و مربوط به باب تزاحم است و باب تزاحم نیز مقام تقدیم اهم است ادامه …
قبل از انقلاب ما فقط به همین ادله مراجعه میکردیم و در حجره مینشسیتم و استنباط میکردیم و فتوا میدادیم. فقها و بزرگانی بودند که چون مقتضیات زمان را نمیشناختند، میگفتند این حرفهایی که در کتابها نوشته شده به راحتی قابل اجراست. امام در اینگونه موارد با محک عینیت و واقعگرایی وارد شدند تا ببینند اجرای چه چیزی ممکن است و چه چیزی ناممکن. فقه قبل از انقلاب، فقه تئوری و مدرسهای بود. اگر ما همچنان در فضای قبل از انقلاب مانده بودیم، هزارسال دیگر هم، وضع به همان منوال بود.
در گذشته این امکان وجود داشت که شخصی مثل حاج شیخ عبدالکریم بهراحتی در درس خود بگوید ما حکومت اسلامی نداریم؛ اما امروز چنین حقی به فقها محول نشده و چنین اتفاقی نمیتواند بیفتد و اگر هم فقیهی احیاناً چنین نظری داشته باشد، ترجیح میدهد سکوت کند. ادامه …
سخنران مذکور بر مبنای یک نقل که حتی خود ناقل (طبری) هم آن را مبتنی بر شایعاتی ظنی و بدون مستند میداند، مطلبی را به امام حسین(ع) انتساب میدهد و سعی دارد آن را با سخنان و سلیقه همفکران سیاسی خود تطبیق دهد(!) ادامه …