قبل از انقلاب، ارتزاق روحانیت از طریق مردم بود؛ این وابستگی اقتصادی باعث میشد که روحانیت حامی مردم باشد؛ آنها را اقناع کند و توجه به نیازهایشان داشته باشد. اما پس از انقلاب از آنجایی که حکومت متعلق به روحانیون شد، روحانیون بهواسطهی استقلال مالی، دیگر وابستگی و نیاز به مردم پیدا نکردند؛ اکثراً در ادارات مشغول شدند و ارتزاقشان دولتی شد ادامه …
علیرغم تمام مشکلات، ما الآن روحانیون بسیاری داریم که در دانشگاهها نافذند. باید با بررسی آماری دقیق به این مسائل پرداخت. نمیشود هر کسی با تجربه شخصیش بگوید به من دیروز در خیابان دوتا فحش دادند پس روحانیت افول کرده است. مزایای ورود روحانیت به مسائل اجرایی و حکومتی از هزینههای آن بیشتر بوده. ادامه …
تجربهی تاریخی نشان میهد که طرفین دعوا در مسائل سیاسی و اجتماعی برای رسیدن به راه حل، به روحانیت پناه میبردند و روحانیت برای همهی جریانات فکری و سیاسی پدری میکرد و آنها نیز نقش پدری آن را میپذیرفتند. اما بنا به دلایل متعددی دیگر روحانیت نقش پدری گذشته را ندارد و بیشتر به یک نقش برادر بزرگتر تبدیل شده است که الزاماً هم اطاعتپذیر نیست. ادامه …