حجتالاسلام والمسلمین محمد مسجدجامعی در گفتوگو با شفقنا:
- بخش مهمی از نفوذ اجتماعی و سیاسی آیتﷲ سیستانی به دلیل فهم عالمانه و دقیقشان از مسائل است؛ و به نظر میآید که این به نوبه خود عمیقاً تحت تأثیر اطلاعات گسترده و ژرف ایشان خصوصاً در زمینههای فقهی و اصولی و تاریخی است. اصولاً علم خصوصاً اگر از عمق جان برخیزد و محفوظات صِرف نباشد و خلاقیت ذهنی را شکفته کند، به انسان بصیرت و تیزبینی خاصّی میدهد. فهم تاریخمندِ علم، هر علمی که باشد، و دریافت منطق تحولات علمی و اجتماعی و دینی نیز به تقویت این تیزبینی کمک فراوانی میکند.
- مثلاً در باب نماز جمعه، ایشان قبل از ورود به بحث و بررسی اَدلّه آن، در ابتدا درباره جایگاه و اهمیت نماز جمعه در دورانهای گذشته و بهویژه در قرون نخستین سخن میگویند و توضیح میدهند که این نماز ارتباطی وثیق با حاکمیت و مشروعیت حاکم داشته و لذا امام جمعه عموماً توسط نظام حاکم انتخاب میشده است. ایشان پس از تشریح اهمیت و جایگاه این نماز، به بحث فقهی وارد میشوند. درک درستِ جایگاه و حساسیت نماز جمعه و امام آن، کمک میکند که روایات متعارض در این باب بهتر فهم شود. چنین روش و دیدگاهی کمتر در میان بزرگان حوزه وجود داشته است. مبتکر چنین روش و دیدگاهی در دوران ما مرحوم آیتﷲ بروجردی است و آیتﷲ سیستانی هم به احتمال قریب به یقین تحت تأثیر ایشان است.
- تا سالها آمریکاییها در عراق حضور داشتند و اصولاً در ابتدا، قدرت سیاسی و مدنی هم در اختیار خودشان بود. در تمام این مدت، علیرغم اینکه آمریکاییها به دیدار با آیتﷲ سیستانی اصرار داشتند، ایشان تقاضای ملاقات با هیچ شخصیت آمریکایی را نپذیرفتند. با صبر و ملایمت، جامعه شیعیان عراق را که از افراط و تفریطهای فراون و بلکه مُهلکی رنج میبرد، نجات دادند؛ و این همه ممکن نبود مگر به برکت دریافت علمی و دقیق ایشان از این جامعه بسیار پیچیده و شکننده، جامعهای که افرادش به سرعت و با کمترین بهانه عصبانی میشوند و با بیشترین شدت واکنش نشان میدهند. آنها در طی سه دهه اخیر، بدترین نوع دیکتاتوری را با پوست و گوشت خود تجربه کرده بودند.
- در موضوع موضوع تدوین قانون اساسی عراق و تصمیمگیری درباره شکل حکومت در دوران پس از سقوط صدام، ایشان از همان ابتدا و با توجه به واقعیتهای جامعه عراق، حکومتی مدنی را که ملتزم به رعایت عرف و ضوابط اسلامی باشد، توصیه میکردند و بیشترین توصیهشان درباره تدوین قانون اساسی و شکلدهیِ سریع به ارکان حکومت بود و اینکه هر چه سریعتر جامعه از خلأ نهادهای قانونی خارج شده و قدرت به عراقیها منتقل شود. خود ایشان شخصاً قوانین اساسی کشورهای مختلف را میخواستند و مطالعه میکردند و بر همین اساس توصیههای راهگشایی برای تدوینکنندگان داشتند. از برخی از اساتید عراقی شنیدهام که موثرترین عامل در نهاییکردن قانون اساسی عراق که سپس به رفراندوم گذاشته شد، ایشان بود و مطلعترین درباره چگونگی قانون اساسی و نکات مختلف آن. مهم این است که ایفای مؤثر این نقش، ناشی از تسلط ایشان به مباحث حقوقی و اجتماعی بود و نه ناشی از مرجعیت ایشان؛ چراکه برای بسیاری از نخبگان عراق، مرجعیت چندان معنایی نداشت و بسیاری از آنان اساساً شیعه و یا مسلمان نبودند که به دلائل اعتقادی از ایشان اطاعت کنند.