گفتهاید: «ابلیس نیز بهمعنای عمیقی کارگزار خداست؛ ولی این بدو قدسیتی نمیبخشد و کار ناپسندش را توجیه نمیکند». شما با این حرف در حال ردکردن مولوی هستید؛ زیرا مولوی همین کار ناپسند را توجیه کرده و او را واقعاً دست خدا دانسته. قدسیت از این بالاتر؟ اصلاً کارگزار خدا به چه معناست؟چطور خدا و اهل بیت(ع) این معنای عمیق را متوجه نشدند و او را لعن کردند؟یک چیزی را شنیدهاید و همینطور صحبتهای بیهوده میکنید. ادامه …
مواجهه با مولوی، دو طیف فکری کاملاً متفاوت را نشان میدهد؛ دو طیفی که افقهای متفاوتی دارند. شاید سرّ این اختلاف همان نکتهای است که امام خمینی به آن اشاره کرده بود؛ این که عدم درک موقعیت و مرتبه مولوی و همافق نبودن با وی، سببساز فهم ناصحیح از اقوال این عارف شده است: «قول عرفا باطل نیست؛ ولی ما نمیتوانیم قول ایشان را هضم کنیم؛ زیرا فهم قول آنها ذوق عرفانی لازم دارد…». ادامه …
نویسنده با ترسیم دو دوره از حیات مولانا میکوشد تا معنای زندگی را در هر یک از ادوار زندگانی وی به تصویر بکشد. وی بر این باور است که مولانا در دوره اول، معنابخشی به زندگانی را در قالب پاداشهای نیکعملی و خوبکرداری میدانسته است. اما پس از آشنایی با شمس که دورهٔ دوم از حیات معنوی او را شکل میدهد، تلقی شگفتآوری از آدمی و گستره و عمق وجودی داشته است. ادامه …