به گمان من با رفتن جریان سنتی از حوزه علمیه ما یک مرحله خونین فکری خواهیم داشت، یعنی احتمالا فتواها حاد میشود، لشکرکشیهای فکری زیادی رخ میدهد، حساسیت به حرفهای یکدیگر بیشتر میشود، این حلم و ژستی که الان گرفته میشود، از دست خواهد رفت، حدس من این است. یا جریان سنتی باید پیروز شود یا جریان انقلابی. به نظر من جریان انقلابی بسیار پر قدرتتر است و جریان سنتی آخرین نفسها را میکشد. ادامه …
الان عقلانیت حوزه، یک عقلانیت انتزاعی است. فقهای ما هم الان میگویند که ما هم در اجتماع هستیم، اما وقتی به اجتماع میروند، در امتداد عقل پیشینی انتزاعیشان وارد میشوند. یعنی اینطور نیست که خاستگاه مسالههایی که درباره آنها تفقه میکنند، به صورت پیشینی اجتماع باشد. یعنی ما از مساله به اجتماع میرویم، از اجتماع وارد مسائل نشدیم و نقطه عزیمت یا نقطه رصد مسائل ما خود اجتماع نیست. ادامه …
مفهوم نواندیشی دینی را مفهومی گویا نمیبینم که بخواهم بر اساس آن تقسیمات حوزوی داشته باشم. نواندیشی دینی را چه تعریف کنیم؟ مثلا بگوییم هر کسی که نوآوری دارد نواندیش است؟ در پاسخ میتوان گفت این نوآوری یا برپایه اجتهاد شیعی است، یا برپایه اجتهاد شیعی نیست. اگر بر پایه اجتهاد شیعی نباشد، جزو تحریفیون قلمداد میشود، اگر با روشمندی شیعی بیاید، همان روش اجتهادی میشود، که البته اجتهاد او با اجتهاد دیگری تفاوت دارد. ادامه …
ما به آقای شبستری درخواست دادیم که هر کجا شما بفرمایید ما حاضر به مناظره هستیم. البته ایشان نیامد و گفت که من فقط میخواهم با خود مراجع مناظره کنم. بنده گفتم هدف شما اصلاحگری است و بدین شکل بهرهای از اصلاحگری هم محقق میشود. حداکثر اینکه در آخر میگویید که این آقا چیزی بلد نبود. در هر صورت ایشان نیامد، من هم احساس کردم که لازم است که پاسخهایی داده شود، این بود که پاسخهایی دادیم. البته ایشان هیچ پاسخی در این زمینه ادامه …
باید مراقب بود که عناوینی مانند نواندیشی حوزوی، نواندیشی دینی، روشنفکری حوزوی و غیره ما را فریب ندهد. والا همه ميتوانند با نگاهي لغوی مدعی شوند که ما دغدغه نواندیشی داریم، به این معنا که دوست داریم مسائل جدید را بشناسیم، اما نباید نگاه ما بسته و غیرمنطقی و غیرضابطهمند باشد. ادامه …