شیخ یوسف قرضاوی بیشک از شخصیتهای بزرگ و مؤثر اهل سنت در دوران معاصر است. او را پدر معنوی اخوانالمسلمین نیز خواندهاند. کتاب «الفتاوی المعاصرة» مجموعهای از فتاوای او دربارهی مشکلات دنیای اسلام و مسلمانان در عصر حاضر است. این کتاب در چهارمجلد به همت دکتر احمد نعمتی با عنوان «دیدگاههای فقهی معاصر» ترجمه شده است. مباحثات بهمناسبت روز جهانی قدس، یکی از پرسش و پاسخهای مطرحشده در این کتاب را - بدون هیچ تحلیل یا تفسیری - در معرض دید خوانندگان قرار میدهد.
پرسش
آیا برای مسلمان فلسطینی جایز است که از سرزمین خود صرفنظر کند و آن را به اسرائیلیهای صهیونیست تحویل دهد و خسارت آن را کم یا زیاد دریافت نماید؟ دیدگاه بعضی بر این است و میگویند: ما باید واقعنگر باشیم؛ تا زمانی که با نیرو و زور نمیتوانیم سرزمین خود را بهسوی خود بازگردانیم، باید از فرصت بهره ببریم و خسارت آن را بگیریم و از آن بهرهمند شویم. آیا چنین منطق و توجیهی از نظر شرعی پذیرفته است یا خیر؟
پاسخ
الحمد لله والصلاة والسلام علی رسولﷲ وآله وصحبه ومن والاه.
مسلمان جایز است که زمین خصوصی و ملک خود را دربرابر وجهی که او را خوشنود و راضی میکند بفروشد؛ بهشرط اینکه آن را به هممیهنِ مانندِ خود بفروشد؛ همانگونه که جایز است ملک خود را دربرابر عوض مادی یا معنوی یا اصلاً بیعوض مانند هبه و صدقه تنازل نماید و به دیگری انتقال دهد؛ بهشرط اینکه آن دیگری، هممیهن و مانند خود او باشد. ولی فروختن زمین اسلام به ملت یا دولت دیگری و صرفنظر کردن از آن با هر بهایی – اگرچه بیشتر هم باشد – به یقین جایز نیست؛ زیرا بدین ترتیب انسان میتواند زمین اسلامی را به امت دیگری دربرابر عوض یا بیعوض واگذار کند؛ بهویژه اگر میان این دوامت دشمنی باشد و اینگونه، امت خریدار، سرزمین معاملهشده را تصرف نماید و با آهن و آتش و خونریزی، دیگر ساکنانش را آواره نماید؛ یعنی مسلمان آواره باید خاک اسلامی را از مملکت اسلام بیرون کشد و به ملک دشمن درآورد!
چنین معاملهای نهتنها حرام محض، بلکه از اکبر کبائر است؛ که اگر کسی نعوذ بﷲ آن را حلال بداند، مرتکب کفر آشکار شده و گناه این معامله چندبرابر میگردد. اگر این کار [بهصورت] گروهی انجام گیرد، انگار ملت، سرزمین اسلامی را خرید و فروش کردهاند؛ در حالیکه میهن را حتی برابر وزن خود با طلا هم معاوضه نمیکنند.
چگونه این میهن بهفروش میرسد؟ در حالیکه میهن مقدسات و سرزمین پیامبرانی است که خداوند آنجا را برای جهانیان فرخنده گردانده! از سوی دیگر، سرزمین فلسطین ملک واقعی صاحبان آن نیست که سند مالکیت بهنامشان باشد. این سرزمین، حتی ملک شخصی ملت فلسطین هم نیست؛ که اگر شکست خوردند ناچار شوند آن را بفروشند؛ بلکه سرزمین فلسطین – درحقیقت – ملکت امت اسلامی است؛ از شرق گرفته تا غرب؛ و بایستی با جان و مال از آن دفاع کنند.
از آن بیشتر، سرزمین فلسطین ملک تنها این نسل نیست که اگر این نسل سستی به خود راه داد، بتوان حرمات و مقدسات آنجا را به بهای اندک به دیگران سپرد؛ نباید نسلهای آینده فدای ذلت و خواری نسل گذشته شوند؛ یعنی نسل جدید نمیتواند از املاک نسلهای آینده صرفنظر کند و حقوق و حرمتهای آنان را به دشمنان امت انتقال دهند.
البته هرکسی میتواند برخی تصرفات و دادوستدها را انجام دهد؛ و آن هنگامی است که مورد معامله به حقوق فردی و شخصی خود وی مربوط باشد؛ ولی معامله و داد و ستدی که به مجموع یک امت و سرنوشت آنان مربوط است، تصرف شخصی برنمیدارد؛ از جمله ملکیت سرزمینی که نه شخصی است و نه به چندتن تعلق دارد؛ نه هیچکسی حق دارد در آن تصرف کند و در هیچ شرایطی نمیتوان از آن گذشت کرد.
اسلام بر مسلمانان بهصورت واجب دینی قطعی، مقرر داشته است که هرگاه دشمنانشان جزئی از سرزمین آنان را تصرف کردند، بر آنان واجب است برای استرداد آن مقدار سرزمین با دشمنانشان بستیزند و به هر بهایی، دشمن غاصب را از دیار خود برانند. چنین نبرد و ستیزی برای ساکنان آنجا چه مرد و چه زن فرض عینی است؛ تا آنجا که زن بیاجازهی شوهر و پسر بیاجازهی پدر میتوانند به این چنین جهادی روی آورند؛ زیرا حق جمعی بر حق فردی پیشدستی میکند.
همچنین بر امت واجب است هنگامی که از سرزمین و مملکت خود رانده شدند، نبرد کنند تا به سرزمین خود بازگردند. خداوند متعال فرموده است:
«وما لنا ألا نُقاتل فی سبیلِ ﷲِ وَقد اُخرجنا من دیارِنا وَأبنائنا»؛[۱]
«چرا در راه خدا نجنگیم؟ با آنکه ما از دیارمان و از [نزد] فرزندانمان بیرون رانده شدیم».
اگر شکستخوردگان، چنین منطق و استدلال آورند که «ما خسارت را میپذیریم؛ زیرا نمیتوانیم سرزمین خود را از آنان پس بگیریم»، در این استدلال، گونهای ذلت و خواری دیده میشود؛ زیرا مسلمانان اگر امروز توان رویارویی با دشمن را نداشته باشند، فردا این توان و قدرت را خواهند داشت. مسلمان فلسطینی میتواند در برابر خسارت از روی یقین و با همهی نیرو واژهی «نه» را بگوید و از سرزمین خود ذرهای تنازل نکند؛ همانگونه که از ناموس خود تنازل نخواهد کرد؛ میتواند در پی ابزار نبرد برای فرداها باشد؛ زیرا دنیا در تغییر و دگرگونی است و دوام حال، محال است و سنت الهی بر این جاری است:
«وتلک الأیامُ نُداولها بَین الناس»؛
«Ù٠ا اÛ٠رÙزÙا [Û Ø´Ú©Ø³Øª Ù Ù¾ÛرÙزÛ] را Ù Ûا٠٠رد٠بÙâÙÙبت Ù ÛâگرداÙÛÙ Â [تا Ù¾Ùد Ú¯ÛرÙد]».
ÙÙ ÚÙÛ٠درÛاÙت خسارت Ø¨Ø±Ø§Û Ù¾ÙاÙÙدگا٠ÙÙسطÛÙÛ Ø¨ÙâصÙرت جÙØ§Ø²Ø ÙÙ ÙجÙØ¨Ø ÛعÙÛ Ú¯Ø±Ùت٠عÙض خسارات سختÛâÙا Ù Ù Ø´ÙتâÙØ§Û Ø¨ÛØ´ از ÙÛÙ âسدÙâØ§Û Ú©Ù Ø®Ùد Ù ÙرزÙدا٠٠ÙÙÙâÙاÛشا٠رÙج Ø¢ÙØ§Ø±Ú¯Û Ù Ø¢Ø²Ø§Ø± را ÚØ´ÛدÙâاÙØ¯Ø Ùرکدا٠از Ù¾ÙاÙÙدگا٠در برابر زÛاÙâÙا ٠خسارتâÙØ§Û Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ù Ø¯ÛÙÛâØ§Û Ú©Ù Ø¯Ø± اثر Ø¢ÙØ§Ø±Ú¯Û Ù Ø±Ø§Ùد٠از ÙØ·Ù ÚØ´ÛدÙâاÙØ¯Ø Ø٠دارÙد ÚÛØ²Û Ø¯Ø±ÛاÙت Ú©ÙÙØ¯Ø ÙÙÛ Ù٠دربرابر خاک ٠سرز٠ÛÙ Ùدس Ù ÙÙسطÛÙ. Ùرآ٠آÙØ§Ø±Ú¯Û Ù Ø±Ø§Ùد٠٠رد٠را با کشتÙشا٠ÛÚ©Û Ø¯Ø§Ùست٠٠Ùر٠Ùد٠است:
«ÙÙ٠أÙا کتبÙا عÙÛÙ٠أÙ٠اÙتÙÙÙا Ø£ÙÙÙسÙک٠أ٠اخرÙجÙا Ù Ù٠دÛارک٠٠ا ÙÙعÙÙÙ٠إÙا ÙÙÛÙÙ Ù ÙÙÙ٠»Ø[Û²]
«٠اگر بر Ø¢Ùا٠٠Ùدر Ù ÛâکردÛ٠ک٠ت٠ب٠کشت٠دÙÛد Ûا از خاÙÙâÙØ§Û Ø®Ùد بÙâدر Ø¢ÛÛØ¯Ø Ø¬Ø² اÙØ¯Ú©Û Ø§Ø² اÛشا٠آ٠را بÙâکار ÙÙ ÛâبستÙد».
اسرائÛ٠دÙâÙØ§Ø Ø¨Ù ØµØ¯Ùا Ù Ù ÛÙÛاردÙا از ٠ارک ٠دÙار در برابر خسارت ÛÙÙد – ب٠گ٠ا٠خÙد – درÛاÙت Ú©Ø±Ø¯Ù Ø§Ø³ØªØ Ù¾Ø³ Úرا Ù¾ÙاÙÙدگا٠آÙارÙâÛ ÙÙسطÛÙÛ Ø¯Ø± برابر Ø¢Ù Ù٠٠عذاب Ù Ø³Ø®ØªÛ Ú©Ù ÚØ´ÛدÙâاÙد Ù¾ÙÙÛ Ø¯Ø±ÛاÙت ÙÚ©ÙÙدØ!
(Ù Ùبع: ÙرضاÙÛØ ÛÙسÙØ Ø¯ÛدگاÙâÙØ§Û ÙÙÙÛ Ù Ø¹Ø§ØµØ±Ø ØªØ±Ø¬Ù Ù Ø§Ø٠د Ùع٠تÛØ ØªÙراÙØ Ùشر اØساÙØ Úاپ ÚÙØ§Ø±Ù Û±Û³Û¸Û¹Ø´Ø Ø¬Û´Ø ØµÛµÛ·Û²).