جمعه هفته گذشته، تجمع عدهای از علاقهمندان به کوروش، پادشاه هخامنشی، در محلی که آرامگاه او خوانده شده است، خبرساز شد و تصاویری از تجمع مذکور در شبکههای اجتماعی و برخی تلویزیونهای ماهوارهای انعکاس یافت. این تجمع علاوه بر آنکه واکنش مقامات قضایی استان فارس را در پی داشت، موجب بروز برخی واکنشها از سوی بزرگان حوزههای علمیه شد.
روشن است که برخی حرکتها، شعارها و رفتارها در تجمع هفتم آبان ۱۳۹۵، خارج از شئونات مورد رضایت مراجع عظام تقلید و جامعه اسلامی بوده؛ اما بهکاربردن برخی عبارات در واکنشهای چهرههای برجسته حوزه، ممکن است اثرات ناگواری به همراه داشته باشد.
گرچه مرزهای کشورها حاصل قراردادهای دوران جدید است و به تبع آن، ملیگرایی هم از عوارض دوران ماست، اما حب وطن و دلبستگی به زادگاه و محل زندگی، از ویژگیهایی است که در نهاد همه انسانها دیده میشود و شاید بتوان گفت یکی از محوریترین انگیزهها برای دفاع از وطن در برابر دشمن خارجی، همین تمایلات درونی انسانهاست. این باورها و تمایلات، نهتنها به خودی خود واجد وصف منفی نیست، بلکه بر اساس اخبار و روایات اسلامی و شیعی، میتواند جنبههای ایمانی نیز بیابد و تا زمانی که در مقابله با دین و دینداری نباشد، نمیتوان آن را واجد صفات ناپسند دانست؛ چنانکه آیتﷲ مطهری در کتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ایران آورده، همانطور که «اسلام، ایران را آزاد کرد و روح تازهای در پیکر ایرانی دمید»،[۱] تمدن کهن ایران، «به تمدن جوان و باعظمت اسلامی، کمک و خدمات فراوان نمود».[۲] به باور شهید مطهری، «ایرانیان بیش از هر ملت دیگر، نیروهای خود را در اختیار اسلام قرار دادند و بیش از هر ملت دیگر در این راه صمیمیت و اخلاص نشان دادند».[۳]
آنچه در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران آمده، به خوبی روشن میکند که میتوان با اتکا به مؤلفههای ملی و میهنی، در کنار اتکای اصیل و جدی به اصول اسلامی و شیعی، برآیندی از فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی به دست آورد که خالی از مطلقانگاری باشد؛ مطلقانگاریهایی که متأسفانه میتواند منجر به ایجاد فضای دوقطبی شود و به تدریج مفهوم همبسته و درهمتنیده ایرانی – اسلامی را از هم جدا کرده و این دو را در برابر یکدیگر قرار دهد.
ردّ مطلقِ انگارهها و باورهای ملی و میهنی، میتواند به تدریج به بنیانهای وحدت ملی آسیب رسانده و انگیزه دفاع در برابر دشمن خارجی را کاهش دهد؛ همانطور که تضعیف اسلام و مذهب تشیع، میتواند ضربات جبرانناپذیری بر پیکره کشور ایران وارد سازد. ایجاد دوقطبی و تقابل میان انگیزههای ملی و دینی، ایرانی و اسلامی، تبعات بسیار ناگواری خواهد داشت و مراجع معظم تقلید، بزرگان حوزه و اساتید برجسته حوزههای علمیه، میتوانند نقشی اساسی در نزدیک ساختن این رویکردها و جلوگیری از ایجاد شکاف در میان گروههای مختلف جامعه داشته باشند.
فرهنگ ایرانی سرشار از مؤلفهها و استعدادهایی است که میتواند همچنان به تعمیق تمدن اسلامی منجر شود؛ تواناییهایی که در میان دیگر ملل مسلمان دیده نمیشود یا کمتر دیده میشود. آیا طرد و انکار عدهای از مردم، میتواند راهکاری برای جلب و جذب آنها باشد؟ آیا مراجع عظام تقلید، نهادهای حوزوی و چهرههای تصمیمساز حوزههای علمیه، نباید برنامهای مدون و همهجانبه برای جذب حداکثری و دفع حداقلی هموطنان داشته باشند؟ آیا نمیتوان با همان نگاه کلنگر و مدبرانه شهید مطهری در «خدمات متقابل اسلام و ایران»، این دو را در کنار هم نشاند و از استعدادها و تواناییهای بالقوه هرکدام برای تقویت همزمان هویت دینی و هویت ملی بهره برد؟
ممکن است مراجع عظام تقلید و چهرههای برجسته حوزوی، به دلیل دغدغههای بهحق خود در مسائل اسلامی و شیعی، توجه کمتری به جنبههای دیگر از جمله وجوه ملی داشته باشند؛ اما مطمئناً نگاهی عمیقتر و دقیقتر به مسائل مورد اشاره، میتواند مانع از آن شود که یک رخداد غیرقابل دفاع اما کماهمیت، به موضوعی برای بروز اختلاف میان گروههای مختلف جامعه تبدیل شود.
طرح ایده الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت که توسط رهبر معظم انقلاب مطرح شد، میتواند نمونه مناسبی برای همراه کردن دغدغههای ملی و اسلامی باشد؛ تلاشی که گرچه به کندی نتیجه میدهد، اما میتواند منجر به همبستگی بیشتر، درهمتنیدگی عمیقتر و همیاری پایاپای مؤلفههای دینی و ملی شود و در کنار تعمیق باورهای دینی و مذهبی مردم، مانع از بروز خدشه در وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور شود؛ تلاشی که نهتنها مسئولان اجرایی و رسمی کشور، بلکه یاری مراجع عظام تقلید، حوزههای علمیه و همه سازمانها و نهادهای مرتبط را میطلبد.