نزدیک به یک هفته است که گسترش موج اعتراضهای مردمی درباره معضلات اقتصادی و اجتماعی وارد مرحله جدیدی شده است. این حرکتها هماکنون ماهیت اعتراضی نسبت به برخی معضلات را از دست داده و عملاً با تخریب اموال عمومی و هتک مقدسات تبدیل به یک اغتشاش و تهدید امنیتی شدهاند.
در این بین بسیاری از کارشناسان اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و… سعی کردند از زوایای مختلف به بررسی دلایل بروز این حوادث بپردازند و حتی عدهای راهکارهایی هم برای حل این مشکل ارائه دادند.
آنچه تقریباً در بین همهی نخبگان و حتی سطوح عادی جامعه وجود دارد اتفاق بر دو مسأله مهم است:
۱. وجود معضلات اقتصادی، اجتماعی و… بدیهی و انکارناپذیر است. این معضلات که طی سالهای گذشته و به مرور پیش آمده ـ و صرفاً مربوط به یک دولت نیست ـ حاصل تصمیمات غلط برخی مدیران و بیکفایتی آنان در انجام وظیفه و تعهدات بوده است. خبرهای رسمی درباره اختلاسهای متعدد و از آن بدتر فرار متهمان اقتصادی، روان مردم را به شدت آزار داده است. بلاتکلیفی تعداد زیادی از سرمایهگذاران در بنگاههای اقتصادی و پروژههای عمرانی بیش از دوسال است که چالش جدی ایجاد کرده است. بحران اشتغال و رکود اقتصادی تقریباً همهی خانوادهها را درگیر مشکلات جدی کرده است. موارد فوق در کنار سایر مسائل ـ از جمله نقض عدالت در دستگاههای مختلف کشور ـ حتی جامعه کاملاً انقلابی را هم شدیداً به ستوه آورده است.
۲. کشور ما در منطقهای واقع شده که بحرانهای امنیتی و تروریستی در آن جدی است و دشمنان انقلاب تلاش کرده و میکنند که ایران نیز قربانی این بحرانها شود. خوشبختانه در سایه مجاهدت نیروهای نظامی و امنیتی و حمایت مردم از این نیروها، همچنان مرزهای ایران مقاوم و قدرتش در معادلات منطقهای بالاست. در اعتراضهای اخیر نیز دشمنان انقلاب تلاش کردند با نفوذ فیزیکی و تبلیغی، امنیت کشور را مختل کنند تا بدینواسطه به هدف اصلی خود یعنی ضربهزدن به انقلاب و اهداف آن برسند.
باتوجه به دو مورد فوق که همهی نخبگان و حتی سطوح عادی جامعه بر آن اتفاق دارند، واکنش غالب به ناآرامیهای اخیر این بوده است که اولاً باید همهی مسئولان امر در کمترین زمان ممکن معضلات مهم اقتصادی و اجتماعی را حل کنند و ثانیاً معترضان و عموم مردم اجازه ندهند اعتراضهای بهحق، منحرف شوند و برخی عوامل سودجو اموال عمومی را تخریب و امنیت جامعه را تهدید کنند.
در این بین پرسش جدی اینجاست که حوزویان ـ شامل مراجع عظام تقلید، علما و سایر سطوح مختلف حوزه ـ چه وظیفهای در قبال این حوادث دارند؟ این گروه آیا باید به صورت مطلق طرفدار معترضان بوده و دقیقاً موضع آنان را تکرار کنند؛ یا آنکه مانند نهادهای زیرمجموعه نظام رفتار کنند؛ یا آنکه راه سومی هم وجود دارد؟
با نگاهی گذرا به دیدگاههای مراجع عظام تقلید در چندسال اخیر به خوبی میتوان دریافت که آنان همواره بهواسطه حضور در بین مردم، مشکلاتشان را بهخوبی میدانند و از هر فرصتی ـ در دولتهای مختلف ـ مانند دیدار وزرا و مسئولان سعی کردهاند مشکلات را به آنان یادآور شوند؛ مشکلاتی همچون تورم، نادرستی سیاستهای بانکی و اقتصادی، بحران اشتغال و دهها مورد دیگر کلیدواژه یکسانی است که در بسیار از دیدارها یا سخنرانی آنان وجود دارد.
برخی از بزرگان حوزه در پاسخ به این سؤال که چرا دربارهی ناآرامیهای اخیر اظهار نظر نکردهاند معتقدند عاملان اصلی اغتشاشات افرادی هستند که هیچ تعهدی نسبت به انقلاب و دین ندارند؛ لذا تذکرات ما مبنی بر عدم برهم زدن آرامش هیچ تأثیری بر این افراد ندارد. عدهای نیز بر این باورند که اگر بخواهیم منصفانه به دلایل بروز نارضایتیها بپردازیم از سوی برخی رسانهها متهم به جوسازی و سیاهنمایی خواهیم شد. پس مصلحت این است که فعلاً اظهارنظری صورت نگیرد و پس از آرامشدن این فضا رسماً نظراتمان را بیان کنیم.
تذکر جدی درباره مشکلات اساسی بانکداری از جمله این موارد است؛ تا جایی که در صریحترین اظهار نظر، آیتﷲ جوادی آملی بیان کردند: «قرآن میفرماید گزینه نظامی روی میز قرآن من است؛ ما باور نکردیم. ما دلمان میخواهد اقتصاد مقاومتی درست بکنیم؛این فقط با سفارش و توصیه که حل نمیشود؛ این (ربا) جنگ با خداوند است. الآن این پولی که شما میگذارید میگویند چه تحریم باشد، چه نباشد، چه تورم باشد و چه تورم نباشد، میگویند سود دارد و سود علیالحساب دارد».
آنچه در ذهن مردم باقی مانده موضع دلسوزانه و کاملاً ناصحانه مراجع، علما و حوزویان نسبت به مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. اما پرسش اینجاست که چرا علیرغم تذکرات متعدد و صریح بزرگان حوزه نسبت به مشکلات مختلف مردم، هماینک جامعه درگیر یک بحران ـ هرچند زودگذر ـ شده است. برخی از شهرها آرامش خود را از دست دادهاند و عدهای با سوءاستفاده از درخواستهای بهحق مردمی اصل نظام و دین را هدف قرار دادهاند؛ تاجایی که به برخی از مساجد و اماکن مقدس نیز آسیب وارد شده است.
حال وظیفه بزرگان حوزه چیست؟ آنان باید چه موضعی اتخاذ کنند؟ بررسیها نشان میدهد که برخی مراجع عظام تقلید همچون گذشته در روزهای اخیر نیزصراحتاً نظرات خود را بیان کردهاند. آنان ضمن آنکه به وجود نارساییهای مختلف معترفاند و خود را همدرد مردم میدانند، اولویت نخست کشور را آرامش و امنیت میدانند و بههمگان توصیه میکنند که اجازه ندهند عدهای با سوءاستفاده از فضای پیشآمده این آرامش را مختل کنند.
اما از سوی دیگر بهنظر میرسد بخشی از مراجع، فضلا و اساتید حوزه هنوز بهصورت رسمی هیچ واکنشی نسبت به این مسائل نشان ندادهاند. به همین دلیل نیز ممکن است این پرسش در ذهن مردم شکل گرفته باشد که آیا در چنین شرایطی سکوت و عدم اعلام موضع صحیح است؟
مباحثات برای انتقال این دغدغه و یافتن علت اصلی این سکوت با تعدادی از بزرگان حوزه گفتوگوهایی داشته است. دو دلیل اصلی از نگاه آنها برای عدم اظهار نظر عبارت است از:
۱. عاملان اصلی اغتشاشات افرادی هستند که هیچ تعهدی نسبت به انقلاب و دین ندارند؛ لذا تذکرات ما مبنی بر عدم برهم زدن آرامش هیچ تأثیری بر این افراد ندارد.
۲. اگر بخواهیم منصفانه به دلایل بروز نارضایتیها بپردازیم از سوی برخی رسانهها متهم به جوسازی و سیاهنمایی خواهیم شد؛ پس مصلحت این است که فعلاً اظهارنظری صورت نگیرد و پس از آرامشدن این فضا رسماً نظراتمان را بیان کنیم.
قطعاً این اظهارنظرها از سر دلسوزی است؛ چه آنکه همهی این عزیزان نسبت به وقایع این روزها شدیداً نگران بوده و از صمیم قلب برای حل مسأله دعا میکنند؛ اما باید توجه داشت در این بحران که هجمه اصلی توسط رسانههای تبلیغی صورت میگیرد، اظهارنظر نخبگان تأثیر بسیاری بر جامعه دارد. هماکنون بسیاری از نخبگان سیاسی، فرهنگی وحتی هنری و ورزشی تلاش کردهاند با اظهارنظر خود فضای جامعه را آرام کنند و ضمن تأکید بر حق مردم برای اظهارنظر و بیان مشکلات، بروز هرگونه ناآرامی را نفی میکنند. به همین دلیل از بزرگان حوزه نیز انتظار میرود با رویکردی پدرانه، مسأله را تبیین نمایند تا این ذهنیت در جامعه ایجاد نشود که روحانیت نسبت به مشکلات و معضلات مردم بیتفاوت است.
(تصویر ابتدای مطلب از رسا)