مباحثات
به بهانه‌ٔ تجمع اخیر فیضیه (یادداشت وارده)

سهم نهاد دین و نهاد حکومت در سکولارشدن جامعه!

فته‌ٔ گذشته در مدرسهٔ فیضیه، به بهانهٔ اعتراض به وضعیت اقتصادی کشور، تجمعی برگزار گردید که علاوه بر حاشیه‌های پررنگ آن، مطالب مطرح‌شده توسط استاد رحیم‌پور ازغدی پیرامون سکولارشدن حوزه علمیه، خبرساز شد و واکنش‌های مختلفی از طرف مراجع، اساتید و فضلای حوزوی و حتی غیرحوزوی را برانگیخت. عده‌ای به دفاع از این سخنرانی پراختند و عده‌ای در مقابلش دست به قلم شدند تا از نسبت حوزه علمیه و سکولاریسم بگویند.

ر تعریف سکولاریسم گفته می‌شود که به معنی جدایی دین از حکومت یا جدایی نهاد دین از نهاد حکومت و سیاست است. به عبارتی بین دو نهاد حکومت و نهاد دین جدایی صورت می‌گیرد؛ به‌طوری که حکومت بدون لحاظ دستورات و قوانین دینی عمل می‌کند و در مقابل، نهاد دین بدون توجه به حکومت و سیاست به تولید و بسط مفاهیم و گزاره‌های دینی می‌پردازد.

ال که نگرش و عملکرد سکولاریستی نهادهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به دغدغه‌ای عمومی برای جامعه علمی فرهنگی و حاکمیتی کشور تبدیل شده است، بحث از این می‌شود که حوزه علمیه در این مسأله چقدر نقش دارد؟ حوزه علمیه آیا سکولار شده یا در حال سکولار شدن است؟ یا با توجه به مشکلات و تبعات منفی نهاد حکومت و سیاست، حوزه در حال جدا کردن خود از نهاد حکومت است و بدین ترتیب راه سکولاریسم را در پیش گرفته؛ یا با توجه به ضعف حوزه علمیه در پاسخ به مسائل و معضلات پیش روی حاکمیت، در سکولارشدن جامعه مقصر است؛ یا… . محوریت همه این مباحث هم این است که حوزه علمیه  همراه و گام به گام با مسائل و مشکلات و معضلات، تولید علم و دانش نمی‌کند.  یعنی توقع این است که حوزه گام به گام برای تمام مسائل پاسخ داشته باشد، و همراه تحولات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… به تولید تئوری و نظریه و دانش نظری و عملی بپردازد تا متهم به سکولار شدن نشود.

ما سؤال این‌جاست که چرا فقط به یک طرف قضیه که حوزه است نگریسته می‌شود؟ اگر فضای کشور در حال سکولار شدن است، فقط حوزه را باید مقصر دانست؟ در حالی که یک طرف این معادله، نظام سیاسی و حکومتی است. چرا در ارزیابی عوامل سکولارشدن جامعه، به همان اندازه که حوزه‌های علمیه مورد مؤاخذه و ‌مطالبه قرار می‌گیرند، حکومت و نظام حاکمتی مورد مؤاخذه و‌ مطالبه قرار نمی‌گیرد که خود را از دین جدا نموده است؟

گر امروز شاهد این هستیم که بین دین و حکومت و بین دین و سیاست جدایی افتاده است، چرا نقش حکومت در این جدایی مورد کنکاش و پرسش قرار نمی‌گیرد؟

دایی نهادهای مختلف حکومتی از اصول، مبانی، آموزه‌ها و قوانین دینی،  ادعایی است که مستندات مختلفی برای آن ـ از نظام بانکی گرفته تا اوقاف و نظام قضائی و نظام رسانه‌ای و… ـ می‌توان برایش یافت و آن را مورد سنجش و ارزیابی قرار داد.

نابراین مناسب است که مراکز علمی حوزوی که این روزها مشغول سنجش میزان سکولارشدن حوزه و حوزویان (به معنی جداشدن از نظام حکومتی یا بی‌تفاوتی نسبت به آن) هستند، بد نیست که به نقش و عملکرد نهادهای حکومتی در این سکولاریزه شدن ( به معنی عدم توجه به اصول و مبانی دینی و تذکرات و هشدارهای حوزه در برنامه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و…) نیز بپردازند.

Exit mobile version