به بهانه حضور طلاب و روحانیون برای کمک به مردم آسیبدیده از سیل، با حجتالاسلام دکتر محمدرضا باقرزاده، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی موسسه علمی و پژوهشی امام خمینی، با موضوع «مشارکت اجتماعی روحانیون» مصاحبهای انجام دادهایم. متن این مصاحبه را در ادامه، میخوانید.
با توجه به وقوع سیل اخیری که در کشور عزیزمان رخ داد، شاهد حضور گروههای بسیاری از مردم، از جمله روحانیون و طلاب، به منظور کمکرسانی به سیلزدهها، بهعنوان گونهای از مشارکت اجتماعی بودیم. پرسشی که در اینجا پیش میآید این است که اساساً مشارکت اجتماعی روحانیون، به چه شکل باید صورت پذیرد؟
نکتهای که به آن اشاره کردید، به تحلیل ماهیت رهبری در اسلام و تفاوت آن با سایر ادیان و نظامها برمیگردد. روحانیت، بخشی از رهبری جامعه را به عهده دارد و سنخ رهبری آن، از جنس پیشروی و پیشگامی است، نه اینکه فقط از دور، دستورات و رهنمودهایی را صادر کند؛ در واقع روحانیت در آنچه به جامعه توصیه میکند، باید پیشگام باشد. اگر قرار است روحانیت جامعه را توصیه به علمآموزی،اقدام، اصلاح، جهاد، امربهمعروف و نهی از منکر نماید، باید خودش پیشتاز باشد. دلیل اینکه برخی با ورود روحانیت در مقاطع و وقایعی مانند کمک به سیلزدگان در سیل اخیر، مخالفت میکنند، بهدلیل سوء برداشت ایشان از ماهیت روحانیت و رسالت روحانیت در اسلام است. اینها فکر میکنند که روحانیت صنفی است که صرفاً نقش آن، بلندگو و سخنگو بودن است، در حالیکه نقش روحانیت، صرفاً اعلام نیست، بلکه عمل کردن به آنچه که میگوید هم میباشد؛ لذا، اگر روحانیت مردم را به انفاق و جهاد و شهادتطلبی و کمک به دیگران میکند، باید خودش هم در صف اول باشد، همچنان که بوده است. منتها نوع این اقدام و پیشتازی، در صحنهی عمل مشخص میشود و نمیتوان نسخهای از قبل برای آن پیچید. از همینرو کسی که الان در منزلش در شهری مانند تهران و یا قم نشسته است، نمیتواند برای یک امدادگر و یا روحانی که در مناطق سیلزده، در حال اقدام است و به آسیبدیدهگان در حال کمکرسانی است، نسخه بپیچد و قضاوت کند. اگر میخواهد چنین کند، باید خودش هم در منطقه حضور داشته باشد. میخواهم منظورم را با یک مثال، خدمتتان توضیح دهم؛ تصور کنید یک روحانی در بیابانی، در حال تردد است و در آنجا میبیند اتومبیل یک شخص دچار اشکال فنی شده است. این روحانی با دیدن این صحنه، لباس روحانیتش را کنار میگذارد و اقدام به کمکرسانی به آن شخص مینماید. این مورد را نمیتوان معیار و دستورالعملی کلی و همیشگی برای مواردی که یک اتومبیل خراب شده و اتفاقاً یک روحانی از آنجا رد میشود، قرار داد و بگوییم از این به بعد هر جا چنین صحنهای رخ داد، روحانیون موظف هستند لباس روحانیت را کنار گذاشته و به تعمیر اتومبیلهای در راه مانده، بپردازند. لذا، آنچه که تعیین کننده است، شرایط میباشد. حالا آن شخص و یا روحانیای که در منطقهی سیلزده حضور یافته و مردم را در شرایط بسیار بدی میبیند، آیا وجدان انسانی و تکلیف اسلامیاش اجازه میدهد که فقط نظارهگر باشد و کمک نکند. هر شخص با وجدانی که با صحنههای این چنینی مواجه شود، دست به کار میشود و به کمک آسیبدیدهگان میشتابد. اینکه برخی از افراد به روحانیت ایراد میگیرند به این خاطر است که خودشان کناری نشستهاند و در منطقه و صحنه حضور ندارند و از همینرو شاید حق داشته باشند که چنین قضاوت کنند اما اگر وارد صحنه شوند، دیگر به خودشان اجازهی چنین قضاوتهایی را نخواهند داد. اینکه در فضای مجازی، برخی میگویند چنین کمکهایی بهخاطر خودنمایی و ریاکاری است را میتوان نوعی انگیزهخوانی و از بیرون در مورد دیگران قضاوت کردن قلمداد کرد.
اساساً حوزویان باید در چه قالبی به مشارکت اجتماعی بپردازند؟
همانطور که عرض کردم، نمیتوان یک قالب از قبل تعیین شده را ترسیم کنیم و بگوییم این قالب، معیار عمل خواهد بود. در زمان جنگ، رهبر انقلاب، امام جمعهی شهر تهران و شخصیتی شناخته شده بودند اما لباس رزم به تن کرده و به جبهههای جنگ رفتند. حالا آیا مثلاً میتوان گفت که روحانیت همیشه لباس رزم به تن داشته باشد؟ قطعاً خیر و این حرکت، وابستهی به شرایط است و در آن زمان، آن حرکت ایشان برای روحیه بخشی به رزمندگان اسلام بود و برای اینکه نشان بدهد روحانیت، آمادهی شهادت است. از همین رو، آنچه که اصل است، مشارکت اجتماعی روحانیت میباشد و این مشارکت، ضروری است و شکل آن را میدان عمل و شرایط، تعیین میکند. لذا چه بسا ممکن است یک روحانی در شرایطی نقش فرمانده را داشته باشد و در شرایطی دیگر، نقش یک کارگر. مثال دیگری که در مورد اهمیت شرایط میتوانم بیان نمایم مربوط به مرحوم امام خمینی است.
ایشان در مقطعی به ترکیه تبعید شدند و بهخاطر شرایط و قوانین آن کشور، مجبور شدند لباس روحانیت را کنار بگذارند در حالیکه در همان زمان هم به عنوان یک روحانی تراز اول، شناخته شده بودند. لذا باید اقتضای شرایط را در نظر گرفت.
آیا مشارکت اجتماعی روحانیت در وقایعی مانند کمک به سیلزدگان، از وظایف ذاتی روحانیت به شمار میرود؟
رهبر انقلاب در بیاناتشان، یکی از رسالتهای روحانیت را مشارکت اجتماعی برمیشمارند. به صورت سنتی روحانیت در مشارکتهای اجتماعی حضور داشتهاند. بهطور مثال میتوانم به ساخت بیمارستان، از سوی مرحوم آیتﷲالعظمی گلپایگانی اشاره نمایم. ایشان مرجع تقلید بودند ولی این بیمارستان را احداث کردند. این نشان میدهد که وقتی یک مرجع تقلید، کمبودی را در شهر احساس مینماید، وظیفهی خود میداند که اگر بتواند، به رفع آن کمبود مبادرت نماید. نقطهی تمایز روحانیون شیعه در این بوده است که بهصورت تاریخی و سنتی، تعداد بسیار زیادی از آنها، در بسیاری از نقاط مختلف کشور، اقدام به انجام خدمات زیادی از قبیل تأسیس مدرسه، مسجد، راه، قنات و غیره نموده و مردم را هم تشویق به آن کردهاند و خود را تافتهی جدا بافتهای از مردم، قلمداد نکردهاند.
از نظر شما آیا این مشارکتها توسط روحانیون، بهعنوان وظیفهی ذاتی ایشان تلقی میشود و یا فکر میکند چنین مشارکتهایی نه بهعنوان وظیفهی ذاتی که برای انتقال پیامی خاص به مردم و جامعه بوده است؟
نکتهای که اشاره کردید، نتیجهی مشارکت روحانیت در امور اجتماعی است. وقتی روحانیت به وظیفهی خود، به درستی عمل نماید، آن نتیجهی لازم، محقق میشود. به عنوان مثال باید مردم احساس کنند روحانیت، از خودشان است؛ ولی قرار نیست روحانیت فقط برای اثبات آن، در منطقهی آسیبدیده حضور یابد، زیرا هر کس هم در این مورد شک داشته باشد، خود روحانیت در آن شک ندارد و میداند که از مردم است؛ بلکه نتیجهی قهری مشارکت روحانیت از باب تکلیف و وظیفهی شرعی و الهی و انسانی، این میشود که مردم حس کنند روحانیت، از خودشان است. روحانیت وقتی در منطقه حضور مییابد، برای کاستن از آلام بشری، این کار را انجام میدهد و آن را برای خود، واجب شرعی میداند و مهم هم نیست برخی چه میگویند.
روحانیت در آنچه به جامعه توصیه میکند، باید پیشگام باشد. نقش روحانیت، صرفاً اعلام نیست، بلکه عمل کردن به آنچه که میگوید هم میباشد.
کمکهایی که روحانیون به مردم میکنند، برای مردم، بسیار التیامبخش خواهد بود. اصلاً قرار نیست روحانیون مشارکت خود را به خاطر برخی از طعنهها، کنار بگذارند زیرا این روحانی حتی اگر در جایی برای اقامهی نمازش که در حال فوت وقت است بایستد، این طعنهها و اتهامها و نیتخوانیها وجود خواهد داشت و قرار هم نیست که روحانیون تسلیم این طعنهها شوند. لذا بنده معتقدم مشارکت اجتماعی، وظیفهی ذاتی و اساسی روحانیون میباشد و نتیجهی قهری چنین مشارکتهایی هم رضایت مردم از روحانیت خواهد بود و البته رسانهها باید این مسائل را به تصویر بکشند. آنچه مهم است این است که روحانیت در سالهای بسیار متمادی، آزمون خود را در مشارکت اجتماعیِ به قصد خدمت، بهخوبی پس داده است.