مباحثات
مباحثات/یادداشت وارده

در سوگ فرهنگ درون‌گفتمانی حوزه‌های علمیه

وقتی از فرازی فراتر به جامعه بنگریم دانشگاه و حوزه‌های علمیه فرهیخته‌ترین بخش جامعه هستند. چنانچه در این بخش از جامعه تحمل شنیدن نظر مخالف و نقد آن نباشد و هرکس با هر ابزاری که در توان دارد سعی در خارج کردن فیزیکی مخالف نماید دیگر از سایر بخش‌های جامعه که به گونه‌ای غیرنخبه و اصطلاحا عوام تلقی می‌شوند چه انتظاری می‌توان داشت؟

در روزهای اخیر چند اتفاق جالب توجه در فضای حوزه علمیه رخ داد که از نگاهی متفاوت پیام مهمی دارد.

این سه اتفاق اگرچه شاید ماهیتی متفاوت داشته باشد، چراکه طرفین ماجرا از جهت سیاسی کاملا متفاوت یا متناقض از همدیگر هستند و در هریک جای آن دیگری نشسته‌اند، اما یک اشتراک به چشم می‌خورد.

آنچه که در این ماجرا ذهن بنده را درگیر کرده‌ است، عدم وجود و تحمل اصل مهم «گفت‌وگو» و «شنیدن نظر متفاوت و مخالف» است. به نظر می‌رسد متاسفانه هنوز فضای فکری حوزه‌های علمیه نمی‌تواند بین اندیشه و نظر و مسائل سیاسی تفکیک قائل شود. کسی که از نظر سیاسی موافق نظر یک طیف نباشد به صورت مطلق از طریق ابزارهای فشار مانند حمله‌ و ارعاب رسانه‌ای یا قدرت مدیریتی و دادگاهی کنار زده می‌شود.

واقعا چرا نباید انتقاد یا گلایه -حتی نادرست- یک طلبه درباره عملکرد یک تشکل شنیده و تحمل شود؟ چرا مدیر حوزه‌های علمیه اجازه حضور در یک نشست علمی را نداشته باشد و نتیجه این شود که هنوز مدیر حوزه بلوغ کافی برای فهم و تصمیم‌گیری برای یک برنامه‌ی ساده را ندارد! و از همه بدتر طلاب معترض به امور مدیریتی با رفتارهای قضائی و حتی بازداشت مواجه شوند؟

همه‌ی اینها نتیجه‌ی کمرنگ شدن فرهنگ گفت‌وگو و تحمل نظر مخالف است. البته در این بین یکی با بهانه‌ی حفظ حوزه انقلابی و آن یکی در اصفهان با توجیه زیر سوال رفتن ارزش‌های انقلاب و به‌ هم‌ ریختن نظم حوزه اقدامات خود را توجیه می‌کنند.

از همه مهمتر اینکه در یکی دو سال اخیر اتفاقاتی که ممکن بود به صورت موردی رخ دهد تبدیل به یک «رویه» می‌شود. چنانچه این اقدامات یک رویه‌ی مطلوب و موفق برای طیف‌های مختلف فکری و سیاسی قلمداد شود، باید فاتحه‌ی آزاداندیشی و تضارب آراء در حوزه را خواند؛ فاتحه‌ی آنچه که دغدغه‌ی همه‌ی بزرگان از جمله رهبر معظم انقلاب است.

از سوی دیگر زمانی هم که زمینه‌ی بیان نظرات مختلف پیش می‌آید فرهنگ رعایت آداب و هنجارهای حوزوی کمرنگ است. نمونه‌ی بارز آن سخنان به دور از شان حوزوی یک طلبه خطاب به اعضای شورای عالی حوزه در تریبون آزاد مدرسه فیضیه است که سخن در این باب مجال خود را می‌طلبد.

وقتی از فرازی فراتر به جامعه بنگریم دانشگاه و حوزه‌های علمیه فرهیخته‌ترین بخش جامعه هستند. چنانچه در این بخش از جامعه تحمل شنیدن نظر مخالف و نقد آن نباشد و هر کس با هر ابزاری که در توان دارد سعی در خارج کردن فیزیکی مخالف نماید، دیگر از سایر بخش‌های جامعه که به گونه‌ای غیرنخبه و اصطلاحا عوام تلقی می‌شوند چه انتظاری می‌توان داشت؟

دیگر عجیب نیست که عده‌ای تحت تاثیر تبلیغات رسانه‌های معاند قرار بگیرند و در روز روشن روحانیون را مورد حمله قرار دهند. به هرحال گفت‌وگو جای خود را به استفاده از ابزار فیزیکی داده است؛ در حوزه‌ی علمیه به‌گونه‌ای و در کف جامعه گونه‌ای دیگر!

Exit mobile version