مباحثات
پیشنهادی به مدیران و تصمیم‌گیران حوزه

ضرورت حفظ هویت جمعیِ صنفی

چند سال پیش به شوخی پیشنهادی مطرح کردم؛ پیشنهادی مبنی بر «طراحی یونیفرم و لباس‌های متفاوت برای تیپ‌های مختلف شخصیتی حوزوی».
با این توضیح که پوشش‌های مختلف یا رنگ‌های مختلف، برای روحانیون با دستگاه‌های فکری متفاوت، طراحی شود، همانگونه که مثلا در گذشته‌ای نه چندان دور (و یا حتی الان) نجفی‌ها (دستگاه فکری نجفی) عمامه نجفی می‌بستند یا فیلسوف‌ها به گونه‌ای دیگر و زهّاد از روحانیت پوشش خاص خود را داشتند.
در آن زمان‌ها که هنوز افتخار پوشیدن لباس روحانیت را نداشتم، اشتراک هویتِ صنفی که در قالبِ اتحاد عنوان روحانی و لباس متحدالشکل برای همه روحانیون، نِمود پیدا می‌کرد، به شدت فکرم را مشغول خود کرده بود. چرا که در موضوعات مختلف، نه تنها در روحانیون اتحاد فکری و رفتاری نمی‌دیدم که در پاره‌ای از مسائل بسیار مهم و اساسی اجتماعی اتفاقا اختلافات جدّی و اثرگذار بر اظهارنظرها و کنش‌های اجتماعی آنها را از نزدیک مشاهده می‌کردم.
– برخی در پایه‌های معرفت‌شناسی اشعری مسلک
– برخی نسبت تقابلی با انقلاب اسلامی
– برخی اخباری متحجّر
– برخی روشنفکر غرب‌زده
– برخی دین حداقلی
– برخی دین حداکثری
– برخی حتی شاید روزی یک دقیقه هم مطالعه نمی‌کنند
– برخی کانتکس ذهنی‌شان در تحلیل وقایع اجتماعی، روی سال بعثت تنظیم شده است.
– برخی نسبت به اشخاص به شدت مطلق‌‍گرا
– برخی اساسا طیف دیگری از روحانیت را کافر می‌پندارند
– برخی گویا هیچ گونه تامل و تفکری در عمر خویش نسبت به سازمان متبوع خویش نداشتند.

آن ایام، مسئله من این شده بود که اگر روزی، مفتخر به لباس روحانیت شدم، با این اشتراک ظاهری هویت سازمانی با خیل گسترده‌ای از طلاب که مردم ـ به اشتباه و البته در بستر شانتاژ رسانه‌ای موجودـ رفتارهای هر فرد را به کلِّ این مجموعه تعمیم می‌دهند، چه می‌شود کرد؟
ممکن است فرد یا جریانی از این سیستمی که من علقه‌ سازمانی به آن دارم، مواضعی نامعقول و ناپسند داشته باشند و رفتار آن‌ها، خود به خود اعتماد، وزانت و آبروی تمامی افرادِ این مجموعه را زیر سوال ببرد؛ آبرویی که سرمایه  ارتباط با مخاطبین تبلیغِ دینی است و در نتیجه در اثر این نقیصه، باب خدمت در راستای رسالت طلبگی، برای سایر اعضاء منسدّ شود.

چاره چیست؟ چه کار باید کرد؟

در این روزهای قرنطینه‌ای و خانه‌نشینی، کلیپ‌های سخیفی که به شدت آبروی سازمانی روحانیت معظم را، تحت شعاع قرار می‌داد، منتشر شد، از اظهار نظرهای عقل‌ستیز الهیاتی و ادعای بدعت بودن نوروز و همچنین نفی کلی پزشکی مدرن تا آهنگ جدید حجت‌الاسلام … . دوباره ذهنم درگیر شد،
گویا کرونا به مثابه‌ی چوبی بود که در برکه‌ای راکد، چرخید و موجب شد رسوبات ناملایم کف آن نمایان شود.

با دیدن این وضع نابسامان، مجاب شدم تا پیشنهاد به ظاهر خنده‌دار آن سال‌ها را، این بار به صورت جدّی‌تری مطرح و دنبال کنم.
معتقدم راه‌حل اصلیِ اولی برای کمتر شدنِ چنین رفتارهای خارج از هنجار،
اولاً آموزش و ترویج سیستمیِ عقلانیتِ اصیل اسلامی در حوزه‌ها است؛ عقلانیتی که نتیجه‌اش در موضع‌گیری این روزهای مراجع عظام در برخورد با بحران کرونا آشکار شد؛ عقلانیتی که اولا ریشه‌های معرفتی آن مبتنی بر بدیهیات محکم عقلی است و ثانیاً این عقلانیت قطعی همواره حاکم بر همه معارف دینیِ عقل‌پذیر است (و البته در تعبدیات و توقیفیات ساکت و پذیرنده)
عقلانیتی که هست و نیست‌های قطعیِ علوم تجربی را می‌پذیرد.
ثانیاً: تلاش برای ارتقای تقوای شخصی و ترویج اخلاق در مجموعه‌ی روحانیون در جایگاه‌های مختلف اجتماعی.
ثالثاً: به نظرم حوزه به عنوان سازمان کلانِ پرورش‌دهنده‌ی روحانیون، بایستی تدابیری حقوقی و تقنینی در راستای آموزش و نظارت‌های بعد از دوره تحصیل یا دوره‌ی ملبّس شدن، برای خروجی‌های خود طراحی کند.
متاسفانه طبق برداشتم از وضعیت ساختاری و سیستمی حوزه، با این وضعِ نظارت سازمانیِ حوزه‌ی علمیه نسبت به خروجی‌های فردی و جریانی‌اش، اوضاع را مثبت تحلیل نمی‌کنم.

شما تصور کنید شخصی از ماموران نیروی انتظامی اقدام نابه‌جا و خارج از هنجارهای سازمانی یا عرفی مرتکب شود، حتما مورد مواخذه و جریمه قرار خواهد گرفت، اما در این سال‌ها کم ندیده‌ایم، شخصیت‌های حوزوی که اقدامات قبیح عرفی و دون شأن رسالتی خود مرتکب شدند، اما چه اقدامی اولاً در راستای اصلاح این افراد و ثانیاً در راستای تطهیر اثرِ منفیِ آن اقدامات در اجتماع صورت گرفت؟؟؟

مدیران و تصمیم‌گیران حوزه موظف‌اند وضعیت نابسامان بخش‌های نظارتی خویش را سامان دهند و در این راستا صرفا به برخوردهای تنبیهی اکتفاء نکنند، بلکه به عنوان راهبرد پیشگیرانه در جهت تقلیلِ بروز چنین اظهار نظرها و رفتارهای ناشایستی، آموزش‌های اساسی در برنامه‌ی رسمی حوزه داشته باشند.

نگارنده‌ی این سطور پیشنهادی ثانوی در ذهن دارد؛ پیشنهادی که به نظر می‌رسد تا زمان رسیدن به نقطه‌ی مطلوب از فراگیر شدن عقلانیت، تقوا، اخلاق و سازوکار صحیحِ ساختاری در حوزه برای آموزش و نظارت صحیح بر خروجی‌هایش، پربازده و سهل‌الوقوع به نظر می‌رسد.
همانطور که در ابتدا عرض کردم برای اینکه باب خدمت به طور کلی در کسوت و رسالت طلبگی در اثر بی‌مبالاتی‌های برخی از افراد منتسب به سازمان روحانیت، منسدّ نشود، پیشنهاد می‌شود که مسئولین حوزه، عناوین و لباس‌های صنفی مختلفی را طراحی و در اختیار طیف‌ها و جریانات مختلف حوزوی قرار دهند تا هم خود روحانیون و هم مخاطبین تبلیغی آن‌ها تکلیفشان روشن‌تر شود؛ بدانند که با کدام تیپ روحانی و با چه دستگاه فکری مواجه هستند.
در این صورت موضع‌گیری‌هایی که از ناحیه اشخاص حوزوی صادر می‌شود، به راحتی قابل تعمیم به همه‌ی افراد حوزوی نیست، بلکه به صورت کاملا روشن قابل تحلیل و نقد پایه‌ای است.
امیدوارم بعد از عملیاتی شدن این پیشنهاد، رفته رفته دست نامرئی فرهنگ، خود به خود مردم را به روحانیت اصیل سوق دهد و بار دیگر این صنف، الگو و الگوپرداز در عرصه‌های مختلف زندگی مردم شود؛ روحانیتِ اصیلِ مطالبه‌گرِ انقلابیِ متقی معقول، که علاوه بر آخرت‌گرایی درپی فقر زدایی و عدالت اجتماعی برای ساختنِ دنیایی عادلانه برای مخاطبینِ خود است.
روحانیتی که اقتضائات عصری را تا زمانی که با مبانی دینی مخالفتی نداشته باشند و مبتنی بر مدرکات قطعی عقلی هستند، می‌پذیرد.

Exit mobile version