آیتﷲ حسین شبزندهدار جهرمی در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان، دعوت حق را لبیک گفت. وی از عالمان برجستهٔ حوزهٔ قم محسوب میشد. از زمانی که در جهرم به تحصیل میپرداخت تا زمانهای که به شیراز رفت و در کنار آیتﷲ حدائق کسب علم کرد، و تا زمانی که به قم رفت و محضر آیتﷲالعظمی بروجردی را درک کرد، کسب علم و دانش را فریضهٔ خود میدانست.
آیتﷲ شبزندهدار لحظهٔ خداحافظی از خانوادهاش را در آن موعد به یاد میآورد: «… اما همه اینها یک طرف و دعا و توسل خالصانه پدر عزیزم به هنگام سوار شدن و خداحافظی از طرف دیگر… در شیراز یکی از بزرگترین نعمتهای الهی که برای ابد مایهٔ افتخارم شد و آن شاگردی ولی خدا مرحوم آیتﷲ آقای حاج شیخ ابوالحسن حدائق اصطهباناتی در مدرسهٔ مبارکه منصوریه بود…»
وی پس از حضور در حوزهٔ شیراز ملبس به لباس روحانیت شد. وی در یادداشتهای خود میگوید: «پس از آنکه با لباس روحانیت به جهرم آمدم به قدری مرحوم پدرم خرسند شد و بعد از آن احترام دیگری به من میگذاشت و وجداناً مرا شرمنده میکرد. مثلاً آن وقتها جهرم مثل بسیاری از جاهای دیگر برق نداشت. شبها کوچهها تاریک بود. گاهی میخواستیم با پدرم شبها جایی برویم میفرمود: من باید جلوی تو چراغ بکشم. من میگفتم: مگر چنین چیزی میشود که پدر جلوی فرزند چراغ بکشد؟ با این عبارت جواب میداد: تو عمامه داری و طلبه هستی. پدرم برای عموم علمای اسلام احترام قائل میشد و عملاً نیز نشان میداد. وقتی میدید فرزندش در لباس آنهاست، بیشتر احترام میکرد…»
روحیهٔ دانشدوستی اما او را به قم کشاند. وی برای عزیمت به قم نیز متوسل به استخاره شد و نزد آیتﷲ حدائق استخاره کرد و چنین نتیجه گرفت: «هنالک الولایة الحق هو خیر ثوابا و خیر عقابا…» مفهوم استخاره آیندهای روشن را برای شیخ حسین نوید داده بود.
وی در قم از محضر حضرات بروجردی، محقق داماد، امام خمینی، گلپایگانی بهره برد. وی همچنین در محافل درسی مرحوم علامه طباطبایی شرکت کرد و تفسیر قرآن آموخت.
وی در تدریس بیانی شیرین داشته است. شیوهٔ او در تدریس بدین گونه بوده که از عبارات و الفاظ سادهای بهره میجسته تا مخاطب به راحتی به فهم کلام نائل گردد. همچنین با نشان دادن مثالها و نمونههایی میکوشیده تا فهمپذیری را در مخاطب به مرتبهٔ اعلایی برساند. آیتﷲ جعفر سبحانی این ویژگی مرحوم شبزندهدار را برجسته دیده است: «دو ویژگی در ایشان ممتاز است. یکی اخلاق فاضله و تواضع فراوان به گونهای که در فیضیه برای دیگران سرمشق بود و اخلاق عالی او عملاً میتوانست افراد را تربیت کند. دوم تدریس ایشان در حوزه بود که طلاب را از بیانات خود بهرهمند میکرد و این دو مطلب را من در مدت شصت سال در ایشان درک کردهام، اخلاق و تواضع با تدریس و تربیت.»
همچنین نقل شده است که علاوه بر اینکه در سالهای دفاع مقدس به جبههها میرفت و برای رزمندگان سخن میگفت، هرگاه با رزمندگان دیدار داشت، دست و صورت و حتی پوتین آنها را میبوسید و میگفت: من بر این بوسهام افتخار میکنم…
تواضع وی به حدی بود که وقتی در ایام تبلیغی در زادگاهشان جهرم عهدهدار نماز جماعت بود تقیّد نداشت که حتی امام جماعت باشد. گاهی به مساجد دیگر میرفت و به امام جماعت آن مسجد اقتدا میکرد؛ هرچند از شاگردان خود ایشان بود.
فروتنی و خضوع مرحوم شبزندهدار به اندازهای بود که زمانی در موضوع امامت و بحث معاد، مطلبی نگاشته و برای چاپ آماده کرده بودند وقتی متوجه شد کتابهایی پیرامون موضوعات یاد شده نوشته و چاپ شده، از چاپ و نشر نگاشتههای خود صرف نظر کرد.
آیتﷲ شبزندهدار از مریدان امام خمینی بود. از ایشان نقل شده است بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شبهای ماه مبارک رمضان در مسیر خود به سمت منزل ایشان در بین راه دعای افتتاح را میخواندم. درست وقتی جلوی بیت امام میرسیدم جمله یهلک ملوکا بر زبانم جاری میشد.
پس از پیروزی انقلاب وقتی که امام خمینی به قم آمد به منزل مرحوم شبزندهدار هم رفته بود. وی تا زمانی که امام در قم حضور داشت از جمله اصحاب هیئت استفتای ایشان بود.
آیتﷲ شبزندهدار پس از ۸۵ سال عمر با عزت، چشم از جهان فروبست. پیکر او در ماه رمضان و در شهر قم بر خاک سپرده میشود. روحش شاد.