جمعیت فدائیان اسلام به رهبری «شهید نواب صفوی» با بیش از یک دهه مبارزه و فداکاری در راه رسیدن به اهداف بلند جامعه اسلامی و برقراری حکومت دینی، مثال بارزی از یک حرکت پویا و تأثیرگذار بر جنبشهای پس از خود، به ویژه انقلاب اسلامی است؛ چرا که بهعنوان یک تشکل سیاسی مؤثر در مبارزه با استبداد و استعمار و جریانات انحرافی جامعه، خط روشنی از مبارزه را برای آرمانخواهان اسلامی پس از خود ترسیم نمود؛ چنانکه درآخرین وصیت خود قبل از اعدام گفت: ما شهید میشویم؛ اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد.[۱]
سید مجتبی در سال ۱۳۰۳ش در یک خانواده متدین و روحانی در محله خانیآباد تهران بهدنیا آمد. پدرش آقا سید جواد میرلوحی که روحانیای علاقهمند به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر(ص) بود، سید مجتبی را با آموزشهای ناب اسلامی آشنا کرد. او در سن هفتسالگی راهی دبستان حکیم نظامی شد و پس از آن، برای ادامه تحصیل به مدرسه صنعتی آلمانیها رفت. پس از مدتی سید مجتبی وارد دبیرستان شد؛ در آنجا در یک سخنرانی برای نوجوانان اوضاع فرهنگی و سیاسی رژیم پهلوی را مورد انتقاد شدید قرار داد و در این مسیر عدهای نیز با وی همراه شدند؛ اما اشتیاق به علوم حوزوی او را بر آن داشت تا دبیرستان را رها سازد و به تحصیل علوم حوزوی روی آورد. بعد از مدتی برای ادامه تحصیل راهی نجف اشرف گردید.
نقش مراجع در مسیر مبارزات نواب
شهيد نواب صفوی در مسير حركت دينیاش همواره از رهنمودهای مراجع و فقهايی همچون حاجآقا حسين قمی، علامه امينی سيد هادی ميلانی، سيد محمد حجت، محمدتقی خوانساری، سيد صدرالدين صدر و آيتﷲ كاشانی و ديگران بهره میگرفت[۲] . در جريان ترور كسروی كه به ساحت مقدس اسلام و پيامبر اكرم(ص) و امام صادق(ع) توهين نمود و مصائب حضرت فاطمه(س) را دروغ خواند و در ظهور ولی عصر(عج) شبهه ايجاد نمود و آن را مورد انكار قرار داد و اقدام به سوزاندن قرآن مجيد و مفاتيحالجنان نمود، فتوای ارتداد از سوی حضرات آيات شيخ محمد حسين كاشفالغطاء، حاجآقا حسين قمی، علامه امينی، سيد عبدالهادی شيرازی، سيد محمد شاهرودی، سيد ابوالحسن اصفهانی و ديگران صادر شد[۳] و اين اقدام جمعيت فدائيان اسلام با حمايت زياد مردم غيور و مسلمان همراه شد. در مورد ترور هژير نخست وزير وقت نيز، اقدامات وی در مقابله با منافع ملت، ارتباط نزديك وی با انگليس تخلف در انتخابات مجلس شانزدهم و مسيحیشدن هژير از عوامل مخالفت فدائيان اسلام با وی و ترور او بود.[۴]
مرحوم آيتﷲ بروجردی در جريان مخالفت و مبارزه آيتﷲ كاشانی با هژير با صدور اعلاميهای حمايت قاطع خود را از مبارزات ايشان در برابر هژير اعلام نمود؛ در اين اعلاميه چنين آمده است: «بر جامعه مسلمانان و ملت ايران اعلام میداريم در اين اوان به زعيم بزرگ و روحانی عظيمالشأن آيتﷲ كاشانی برای سعادت كشور و صلاح جامعه و دفع ظلم و ستم نهضت دينی نمودهاند و جدا در مقام مبارزه با استبداد و ديكتاتوری كه در نتيجه نخستوزيری هژير در اين مملكت واقع میشود برآمده با عزمی راسخ برای حفظ حقوق حقه طبقات جامعه بالخصوص افراد رنجبر و ضعفا و بينوايان كه اكثريت غالب ايران را تشكيل میدهند قيام و اقدام نمودهاند؛ لذا جامعه مسلمين، قاطبه ملت ايران بنا به وظيفه دينی تابع اراده و پيرو مجری قوانين دين حنيف اسلام بوده و با درود و صلوات از آيتﷲ كاشانی پشتيبانی مینماييم.»[۵]
بنابراين جمعيت فدائيان اسلام در اقدامات خود و ترورهايی كه انجام میدادند احكام اسلام و مصالح كشور را در نظر داشتند و در راستای وظيفه دينی، مذهبی و ملی خود اين اقدامات را انجام میدادند و از رهنمودهای برخی علما و فقها در اين راه بهره میجستند.
شخصیت نواب و حرکت وی در اجرای احکام اسلام هرچند مورد قبول علمای آن عصر بود؛ اما گاه در شیوه اجرا بهویژه در مبارزه مستقیم با شاه و ترور اشخاص با بعضی بزرگان اختلاف داشت. برخی از حرکتهای مرموز در بیت آیتﷲ بروجردی و نسبتهای ناروا همچون قصد برهم زدن حوزه و ترور آیتﷲ بروجردی توسط نواب این اختلافات را دامن میزد[۶] و گاه واکنش منفی آیتﷲ بروجردی نسبت به برخی حرکات این گروه را باعث میشد؛ اما از ارادت آنان به وی نکاست. حتی حکم اعدام نواب بهگونهای اجرا شد که علما گمان نمیبردند وی را به این زودی به شهادت برسانند و حتی طی صحبت آیتﷲ بروجردی با سران رژیم، آنها به ایشان قول داده بودند به وی آسیبی نرسانند. پس از شنیدن خبر شهادت نیز آیتﷲ بروجردی از شدت ناراحتی به مدت چند روز فعالیتهای خود را تعطیل نمودند.[۷]
نواب صفوی در منظر امام خمینی
بر اساس مدارک تاريخی و خاطرات عنوانشده و اسناد و مداركی كه تاكنون در مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خمينی(ره) بررسی شدهاند، فتوا و اجازهای خاص از جانب امام خمينی در ترور منصور و يا ديگر عناصر رژيم پهلوی وجود ندارد. يادآوری اين نكته ضروری است كه نهی امام در ترور عناصر رژيم، حداكثر بهعنوان اختلاف نظر در تاكتيك مبارزه با پيروانش تلقی میگردد؛ و گرنه در مفسددانستن رجال وابستهای چون حسنعلی منـصور، اختلاف نظری ميان امام و يارانش وجود نداشته است. اما در مورد رابطه حضرت امام با فدائيان و شخص نواب صفوی، آقای جعفريان در كتاب خود اين جمعبندی و موارد مسلم تاريخ را بيان كردهاند: آقای واعظزاده درباره موضع امام خمينی نسبت به فدائيان میگويد يك روز در جلسه خصوصی از ايشان شنيدم كه فرمود اينان (فدائيان اسلام) بدون هيچ آلت و اسلحهای، فقط با سخنرانی، با دستگاه درافتادهاند و دستگاه را به وحشت انداختهاند. حاج آقا مصطفی نيز با عبدالحسين واحدی دوست بوده و جايی از احساس مثبت خود نسبت به نواب و واحدی و از جريان كتکخوردن آنان در قم، در خاطرات خود گفته است. خانم زهرا مصطفوی هم از موضع حمايتآميز امام خمينی با فدائيان اسلام و ناراحتی وی از عدم اعلام حمايت آيتﷲ بروجردی از آنان سخن گفته است. بعدها يكی از شاگردان امام در وصف ايشان نوشت: روح او (امام خمينی) روح نوابی بود به اضافه مرجعيت. نيز گفته شده است كه امام بهخاطر آيتﷲ بروجردی از حمايت آشكار فدائيان اسلام خودداری كرد. امام خمینی(ره) که با نواب در ارتباط بودند در راستای آزادسازی نواب از زندان تلاش بسیاری نمودند و پس از انقلاب در دیدار با همسر نواب صفوی درباره ایشان فرمودند: «راه آقای نواب به قدری خالص و بیغلوغش بود که حد و مرز نداشت… و به قدری خالصانه و صادقانه بود که نیازی به گفتن من هم ندارد».[۸]
نظر برخی علما درباره شخصیت شهید نواب صفوی
امام خمینی(ره): سید احمد خمینی نظر امام(ره) را اینگونه بیان میکند: امام در قضیه شهادت نواب صفوی خیلی صدمه روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال شرایط به گونهای بود كه از دیدگاه متحجرین، مبارزه با شاه ننگ بود. یعنی استدلال میكردند، حالا كه قرار است، یك روحانی اعدام شود، لباس روحانیت را از تن او در بیاورید كه به مقام روحانیت بی احترامی نشود. درست نقطه مقابل تفكر امام(ره) كه اعتقاد داشتند روحانی باید با كسوت مقدس روحانیت شهید بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند كه اینها در صحنه هستند. از دیدگاه ایشان مبارزات روحانیون بزرگواری همچون شهید نواب صفوی روشنیبخش حیات اسلام و انقلاب و راه مبارزین بود.[۹]
علامه امینی: نواب ذخیره خدا برای جهان تشیع است.[۱۰]
آیتﷲ كاشانی : نواب خیرالموحدین است.
آیتﷲ خامنهای: «نواب صفوی اولین جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی را در من به وجود آورد و هیچ شكی ندارم كه اولین آتش را در دل ما نواب روشن كرد». آیتﷲ خامنهای رهبر ایران نیز در دستنوشتهای بر روی عکس نواب صفوی در وصف او نوشت «سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما». وی همچنین نواب صفوی را نویسنده کتابی به نام «راهنمایی حقایق» بهعنوان اولین کسی یاد میکند که در قالب این کتاب قانون اساسی حکومت اسلامی را نوشت. آیتﷲ خامنهای سرمشق و الگوی آغازین مبارزات اسلامی خود را مرهون نواب و پیروزی انقلاب اسلامی را مدیون شهامتها و از جانگذشتگیها و سرانجام شهادت آنها میداند.[۱۱]
آیتﷲ محمدتقی مصباح: در طول تاریخ اسلام و ایران افراد زیادی تحت ظلم و شكنجه قرار گرفتند و به درجه شهادت نائل شدند؛ اما در میان خیل شهدا تعداد معدودی همانند نواب، نامشان جاودانه و شخصیتشان راهنمای مردم شد.از مرحوم نواب صفوی درسهای زیادی میتوان گرفت؛ از جمله اینكه او به شناخت خوبی از اسلام در مسائل اجتماعی و فرهنگی رسیده بود كه این به بركت همنشینی با علمای بزرگ بود. دیگر اینكه خودسازی و روحیه شهادت و ایثار و مردانگی داشت و با دنیاپرستی مبارزه میكرد.
حمید
سلام علیکم
نویسنده مقاله ظاهرا اطلاع درستی از تاریخ ندارند. ترور حسنعلی منصور در سال ۱۳۴۳— ۹ سال بعد از شهادت نواب توسط مؤتلفه صورت گرفت – شهید نواب و یارانش در سال ۱۳۴۴ به علت ترور ناکام حسین علاء نخست وزیر وقت اعدام و شهید شدند.
حمید
سال ۱۳۳۴ صحیح است که به اشتباه ۱۳۴۴ در کامنت بالا درج شده است