سایت خبرآنلاین در آستانه اجلاسیه مجلس خبرگان رهبری گفتوگویی را با آیتﷲ سید هاشم بطحایی منتشر کرده است. در این مطلب برخی مطالب مطرحشده توسط این عضو مجلس خبرگان رهبری را ملاحظه میکنید. به گفتهی نسرین وزیری خبرنگار این سایت، سیدهاشم بطحایی از معدود روحانیون عصر خویش است که هم محضر حوزه را تجربه کرده هم سنگر دانشگاه را؛ هم پایگاه اطلاعرسانیاش او را «مرجع» و «Grand Ayatollah» معرفی میکند هم دو مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه تهران و قاهره دارد. او را به اجبار در دولت محمود احمدینژاد از کرسی تدریس در دانشگاه تهران بازنشسته کردند. شاید کسی باورش نشود که فارغالتحصیل رشته فلسفه دانشگاه تهران در سال ۴۷ که دانشجوی ممتاز منتخب سیستم سلطنتی پهلوی بود، امروز با پیشوند «آیتﷲ» معرفی شود.
دربارهی مرحوم آیتﷲ هاشمی
- به نظرم کسی نسبت به شخص ایشان اشکال نداشت؛ نه در سیاستش و نه در کارنامهاش. اینکه اموالی را برای خودش قرار داده، زراندوزی و زورگیری کرده است؛ اصلاً مستند نبود و کسی نمیتوانست برايش مصداق بياورد. یک وقت من به خودشان هم تذکری دادم و عرض کردم که احمدی نژاد در رقابت انتخاباتی با شما، مهرهای نبود که در مقام مقایسه و مقابله با شما باشد. من اگر جای شما بودم، در انتخابات ۸۴ حتی ستاد انتخاباتی هم نمیزدم؛ چون شما یک سیاستمدار سرشناس بینالمللی هستيد که همه شما را به خوبی میشناختند؛ کافی بود یک نطق تلویزیونی کنيد و به ملت شریف ایران بگوييد: «شما که مرا به خوبی میشناسید؛ باز هم میخواهم خدمت کنم؛ مایل بودید به من رأی دهيد». اینکه ستادی آنچنانی تشکیل دهید که تبليغاتش زیر سؤال باشد، کار خوبی نبود. اتفاقاً او هم نظر مرا پذیرفت.
- برخی نسبت به او بی انصاف بودند؛ مخصوصا آقای احمدینژاد که نه مدعیالخصوص بود و نه مدعیالعموم. من دکترای حقوق هستم و خوب میدانم که از نظر حقوقی او حق نداشت در مناظرات اينگونه درباره آقای هاشمی حرف بزند و اصطلاحاً به پای او بپیچد. درحالی که دعوای خصوصی هم نداشت و اگر هم داشت جای مطرح کردنش در دادگاه بود؛ نه در صداوسیما. او مدعیالعموم هم نبود که بخواهد به عنوان مدعیالعموم از ایشان استنطاق و سین جیم کند. واقعاً بیانصافی کردند. حتی راجع به پرونده خانم زهرا رهنورد هم او حق نداشت پرونده زن مردم را در انظار ۸۰ میلیون مردم ايران و حتی کل دنیا بیاورد و بگويد که این خانم را میشناسید، چهکاره است؟ تو چهکارهای که اینطور بگویی؟ همان کارگزینیای هم که پرونده را در اختیار ایشان گذاشته بود، کار نابهجایی انجام داده بود و نباید این کار میشد.
- به نظر میرسید که مفسرین یا ناآگاهانه یا خدای ناکرده از روی غرضورزی دیدگاه آقای هاشمي را تفسیر میکردند. همانطور که در قانون اساسی و اساسنامه خبرگان رهبری هست، تا فرد جامعالشرایط برای رهبری وجود دارد، هیچکس از شوراییبودن جايگاه رهبری حرف نمیزند. شوراییشدن اين جايگاه مثل وضو گرفتن است که تا آب هست، نوبت به تیمم نمیرسد؛ ولی وقتی آب نیست، چاره نداریم؛ بايد تیمم کنیم. این موضوع از اصول قانون اساسی و آییننامه مجلس خبرگان است و آقای هاشمی حرف تازهای نزد. ایشان نگفته بود که با وجود فردی جامع الشرایط از نظر فقهی و حقوقی و از نظر سیاسی و مدیریتی سراغ شورايیشدن رهبری برویم. هیچ وقت نظر ایشان اینگونه نبود. منتها وقتی سؤال میکردند اگر یک فرد جامعالشرایط نبود، چه باید کرد؟ ایشان میگفت که در اين صورت، بايد شورایی باشد. اين حقیقتی است که هست. انشاءﷲ که خدا به مقام معظم رهبری طول عمر دهد و ایشان را سلامت بدارد. ایشان امروز بحمدﷲ جامع الشرایط و یک رهبر به تمام معنا هستند. البته مرگ تعارف ندارد و برای همه هست. برخی از آقای هاشمی سؤال میکردند که اگر اين اتفاق خدای نکرده بیفتد، شما کسی را برای رهبری سراغ دارید؟ ایشان هم میگفتند که بالاخره انشاءﷲ کسی هست؛ اگر هم نشد، شورایی میشود. اما آقایان آن ابتدای حرف را رها کردهاند.
- در رابطه با اسلامیت و جمهوریت هم بیانصافی است که بگوییم آقای هاشمی به اسلامیت نظام بیتوجه بود. او در روزگاری وارد حوزه علمیه قم شد که هيچ روزنه امیدی برای انسان جهت يک زندگی بالنده، نبود. تنها انگیزه او برای آمدن به حوزه علمیه قم، دین و دانش بود؛ فقط و فقط. من ۶۰ سال است که در حوزه علمیه قم هستم؛ اصلاً آن روزها فکر اینکه یک روحانی بتواند رئیسجمهور یا وزیر شود در مخیله هیچکس نمیگذشت. او به عشق اسلام و اسلامیت درس خواند و تحصیل کرد و مبلغ و ناشر اسلام و دین شد. بالاخره ایشان به ملکوت اعلا و سرای ابدی رفتهاند، باید انصاف داشت. همه ما میمیریم و باید در قیامت جواب دهیم. اینطور نباشد که بیاختیار زبان رها کنیم. به قول مقام معظم رهبری چه زبانمان آتش به اختیار باشد و چه قلممان آتش به اختیار باشد! بالاخره باید اینها را جواب دهیم.
دربارهی جانشین رهبری
- کمیسیون ۱۰۹ دراینباره مطالعه داشته؛ ولی نمیدانم چه کسی برای جانشينی رهبری در نظرش است. لابد پيش خودتان میگوييد تو چطور عضو خبرگانی و نمیدانی؟ (خنده) اما این را بدانید مسأله رهبری اسلامی غیر از رهبری کشورهای دیگر و غیر از حتی مسأله ریاست جمهوری است.
- خدای متعال این ملت را تابهحال تنها نگذاشته است. ملت ایران انصافاً یک ملت ولایی است که با تمام وجود در راستای اسلام و ائمه اطهار(ع) حرکت میکند و نباید دغدغهای داشته باشد. خداوند انشاءﷲ مقام معظم رهبری را تا ظهور حضرت مهدی طول عمر عنایت کند؛ ولی بر حسب مشیت الهی اتفاقی هم بیفتد، خدا کریم است و نباید غصه خورد.
- (در پاسخ به این سؤال که کسی مد نظر خود رهبری برای جانشینی هست یا نه؟): این را واقعاً من اطلاع ندارم. شاید جواب من غیرمترقبه باشد و بگویید که شما چه عضو خبرگانی هستید که خبر ندارید؟ (خنده) اما واقعاً من در این رابطه اطلاعی ندارم که کسی مد نظر رهبری هست يا نه.
تذکر به نهادهای زیرمجموعه رهبری
- مقام معظم رهبری در آخرین اجلاسیهای که همه خدمت ایشان بودیم، راجع به موقعیت مجلس خبرگان صحبت کردند و آن را بالاترین نهاد کشوری خواندند که از کلیه مسئولین کشور حتی از خود ايشان میتواند مطالبه داشته باشد. این در حقیقت وظیفه مجلس خبرگان است که حق دارد بر تمام امور نظارت داشته باشد و اگر جایی نواقص و کاستی هست، تذکر دهد و اقدام کند. در مقام عمل هم دليلی ندارد که خبرگان، منتخب خودش به عنوان رهبر را که جامع شرایط است، بیخود تقدیس کند. معایب و اشکالاتی اگر باشد تذکر داده میشود. اما انصافاً ایشان مورد نقد نیست. اما در مورد زیرمجموعهشان گاهی تذکر داده میشود. آدم در خانه هم به اولادش تذکر میدهد و دعوا میکند؛ اما معلوم نیست که عمل کند.
- معتقدم رسانهای کردن تذکرات به نهادهای زير نظر رهبری، کار خوبی نیست. باید با خود آن طرف برخورد کرد. در زیرمجموعههای رهبری هم نارساییهايی هست و شکی نیست. در داخل تذکر داده میشود و همانجا احصا میشود. رسانهای کردن آن صلاح نیست.
دربارهی محرمانه بودن مذاکرات مجلس خبرگان
- ٰحتی انگلیس هم که یک نظام مرموز و پیچیده است هرازگاهی مثلاً در مورد انحلال شوروی در دورهای که خانم تاچر، نخست وزیر انگلیس بود و گورباچف آخرین رئیسجمهور اتحاد جماهیر شوروی بود، اسنادی منتشر کرد. اما اينکه آیا این کار خوب است یا خوب نیست؟ بهنظر می رسد که اگر مصلحت کشور ايجاب کرد، باید مسائل رو شود. مثلاً الآن قریب به ۴۰ سال از انقلاب اسلامی میگذرد؛ چی شد که انقلاب شد؟ آیا اين انقلاب از درون خودش و خودجوش بود یا دستهای بیگانهای هم در کار بود؟
- مواردی که به مصلحت است و مردم اگر بفهمند خوشحال میشوند را باید برملا کرد؛ اما اگر چیزهایی هست که اگر برملا کنیم، مردم ناراحت میشوند و اظهار تأسف و تأثر میکنند، به نظر میرسد که مصلحت نیست برملا شود تا دلسرد نشوند و نگویند که هرچه بگندد، نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک! مضاف بر اينکه یک مسائلي سرّی طبقهبندی شده هستند.