حجتالاسلام والمسلمین سید حسین موسوی تبریزی دبیر مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در گفتوگو با شفقنا:
- متأسفم از اینکه روحانیت آن موقعیت اصیل و بانفوذ خودش را در رابطه با دین و اصلاح اخلاق مردم از دست داده است. مردم حتی مشکلات خصوصی خودشان را با روحانیون مطرح میکردند؛ مانند مشکلات خانوادگی، ارثی، دعوای زن و شوهری و اختلافات دیگر. اصلاً کار خیلی از روحانیون محل اینطور کارها بود، منبر هم میرفتند، امام جماعت هم بودند، در عزاداریها هم شرکت داشتند. این مسایل به خاطر این بود که مردم اطمینان خاصی به روحانیت داشتند و مطمئن بودند که گفتار آنها بر اساس هوای نفس، قدرتطلبی و ریاکاری نیست. این سه مسأله باعث میشد که مردم از هر قشری که بودند حرف روحانی را قبول کنند و نفوذ روحانیت بیشتر شود.
- روزی که پدر من که معمّم بود فوت شد، عکسهای امام را در مغازه داشت؛ اما به دلیل محبوبیتی که در بازار داشت مأمورین هیچ وقت جرأت نمیکردند عکس امام را از مغازه پدرم بردارند و روزی که پدرم فوت شد عکس امام در مغازه بود. حتی مأمورین شهربانی روز تولد شاه و جشنهای دولتی آن زمان به بازار میآمدند و میگفتند عکس شاه را بر دیوار مغازه بزنید و چراغانی کنید؛ اما وقتی به مغازه پدرم میرسیدند خود رئیس شهربانی بازار یا معاونش میگفتند اینجا مسجد است؛ از اینجا بگذرید.
- این نفوذ هم تنها در زمان امام نبود؛ بلکه از زمان صفویه و زمان قاجار شروع شده بود که قاجار به خاطر نفوذ روحانیت و مرجعیت برای ادامه سلطنت خود از مجتهدین اجازه میگرفتند. فتحعلی شاه از میرزای قمی اجازه میگرفت تا در جامعه حکومت و سلطنت کند، به امور مردم برسد و در بیت المال تصرف کند. شاه هم موظف بود که مسائلی را که مراجع و بزرگان میگفتند رعایت کند. هرچند که غالباً رعایت نمیکردند و ظلم هم میکردند.
- رضاشاه هم با تمام مخالفتش بعد از اینکه به ترکیه رفت و آتاتورک را دید میخواست همه عمّامهبهسران را از بین ببرد و با عزاداری امام حسین(ع) مخالف کند و کرد؛ اما در عین حال مجبور بود در برابر شخصیّتی مثل حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) بود کوتاه بیاید و اجازه دهد که هرکسی را که آقای حائری مجتهد میداند و ایشان اجازه داده است که عمّامه داشته باشد، همچنان عمّامه بر سر بگذارد.
- در گذشته خود مردم شخصی را شناسایی کرده و از او دعوت میکردند ـ از شهرهای دیگر ـ و برایش در کنار مسجد خانه میخریدند و در خانهاش به روی مردم باز بود. اما این را از دست روحانیت گرفتند.
- به مرور و در دهه دوم انقلاب آرامآرام یک عدهای خواستند که روحانیت و پیشنمازهای مسجد را کانالیزه کنند. من یادم است که مرحوم آیتﷲ مهدوی کنی روزی به دفتر امام آمد که حاج آقا احمد خمینی هم حضور داشتند. ناراحت و عصبانی بود. گفتم چه شده؟ گفت: «چهار نفر جوان به عنوان پایگاهی آمدند و میگویند فلانی منبر برود فلانی منبر نرود؛ این امام جماعت را دوست نداریم و آن شخص را دوست داریم؛ بعد هم یک گوشهای بلند بلند خودشان نماز میخوانند که بگویند ما پشت سر تو نماز نمیخوانیم. به چند مسجد رفته بودند و دو سه نفر از علمای بزرگ تهران را اذیت کردند؛ آنها هم قهر کرده و مسجد نرفته بودند». متأسفانه این کار ادامه پیدا کرد. کسی جلوی آنها را نگرفت؛ اما امام اعتراض داشت؛ ولی عمر امام بعد از پیروزی انقلاب کوتاه شد.
- باور کنید ۹۵ درصد روحانیون و طلبهها در مضیقه زندگی میکنند و مثلاً با روضه و منبر رفتن و یا شهریه مراجع زندگی میکنند که خیلی کم است. شهریه مراجع شاید در ماه برای بعضی طلبهها حدود ۳۰۰ هزار تومان است. بعضیها هم که کمی بزرگتر و قدیمیتر هستند و حق استادی دارند ۸۰۰ هزار الی ۱ میلیون تومان دریافت میکنند. زمان شاه وضع مادی ما خیلی بهتر بود؛ مثلاً من در سال ۴۰ حدود ۱۲۰ تومان شهریه میگرفتم و با این مبلغ خیلی خوب زندگی میکردم و مشکل نداشتم.
- روحانیت حداقل چیزی که باید داشته باشند اطلاعات کامل از درد مردم است. مشکلات مردم را تنها از طریق روزنامه نمیشود فهمید؛ چون روزنامهها هم آزاد نیستند که مثل بقیه کشورها بنویسند. باید بگویم چرا اینطور شده است. هر روز بچه دزدی، هر روز بچهکشی، هر روز قتل و غارت، یا مگر میشود در ۶ ماه هزاران نفر آدم در رانندگی کشته شوند! چرا اینطور شده است؟ اخلاق از بین رفته است. وقتی نظم و قانون از بین برود یعنی اخلاق از بین رفته است.
- به نظر من مهم ترین مسؤول، حوزههای ما هستند. مراجع بزرگوار ما باید بیطرف این دردها را مطالعه کنند و بیطرفانه این دردها را درمان کنند. نمیگوییم با حکومت مبارزه کنند، نه. با مردم و درد مردم هم هماهنگ باشند. چیزی نگویند که مردم شبانه روز در کوچه و بازار خلاف آن را میگویند.