واعظ مبارز
پدرش مرحوم شیخ غلامرضا واعظ طبسی (متولد ۱۲۷۴شمسی در طبس و متوفای ۱۳۱۵ شمسی در سبزوار) واعظ جوان و قهاری بود که آوازهاش در دیار خراسان فراگیر شده بود و مرگ ناگهانیاش در سن ۴۱ سالگی و در سالهای اوجگیری استبداد رضاشاه، کودک یک سالهاش «عباس» را یتیم کرد. چندین دهه بعد، امام خمینی خطاب به فرزند شیخ غلامرضا واعظ گفت: «چه بسیار افرادی غیرمسلمان بودند که تحت تأثیر منطق و کلام مؤثر و پرجاذبهی او به اسلام مشرف شدند و او در کشورهای عربی موقعیت ویژهای داشت».
عباس واعظ طبسی که از روحیه ضدحکومتی پدر چیزهایی شنیده بود، از سن ۲۱ سالگی تحت تأثیر وی به مسیر مبارزه سیاسی با پهلوی افتاد و سال ۱۳۳۹ در سن ۲۵ سالگی نخستین چالش با سازمان تازهتأسیس ساواک را تجربه کرد. نخستین همراه وی در این فعالیت سیاسی، مرحوم سید عبدالکریم هاشمینژاد بود و بعدها آیتﷲ سید علی خامنهای و مرحوم آیتﷲ محمدرضا محامی نیز به این دو پیوستند و چهار چهره اصلی فعالیتهای سیاسی روحانیون مشهد شدند. آقای واعظ طبسی که چند ماه پس از فاجعه خونین گوهرشاد به دنیا آمده بود، در بیست و ششمین سالگرد این فاجعه، سخنرانی تندی درباره عدل زمامداران در سرای محمدیه مشهد ایراد کرد که منجر به هفت ماه ممنوعیت منبر او شد.
آیتﷲ واعظ طبسی میگوید که پس از آشنایی با امام خمینی، در مسجد ملاهاشم مشهد برای نخستینبار از امام خمینی بهعنوان مرجع اعلم نام میبرد و تحت پیگرد ساواک قرار میگیرد و دستگیر میشود. در سالهای ۴۱ و ۴۲ با اوجگیری حرکت اعتراضی امام خمینی و دیگر طلاب و روحانیون، آقای واعظ طبسی نیز چندین بار در مشهد و قم دستگیر و روانه زندان میشود. وی همچنین بارها در جلسات درس خود در مسجد ملاهاشم مشهد به انتقاد از حکومت میپرداخت. این مسجد محل تدریس دورههای مقدمات و سطح حوزه علمیه مشهد از سوی آیتﷲ بود و پایگاه مهم وی به شمار میرفت.
آقای واعظ طبسی هرچند در جلسات درس علمای بزرگی همچون آیات عظام بروجردی، میلانی و مرحوم شیخ مجتبی قزوینی شاگردی کرده بود، اما در دهههای چهل و پنجاه بهعنوان سخنوری معترض و کوشندهای سیاسی شناخته میشد؛ چهرهای که در دوره جمهوری اسلامی به مدیری برجسته و مؤثر بدل شد. جایگاه وی در مشهد سبب شد که در سال ۱۳۵۶ از سوی مرحوم آیتﷲ پسندیده (برادر بزرگ امام خمینی) در کنار آقایان خامنهای و محامی بهعنوان مسئول تقسیم شهریه امام خمینی در میان طلاب مشهد تعیین شود. با همین زمینه حوزوی و سیاسی بود که وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی به عنوان والی اصلی خراسان و متولی آستان قدس رضوی منصوب شد. حضور در مجلس خبرگان قانون اساسی (سال ۵۸) و مجلس خبرگان رهبری (از سال ۶۱ تا کنون) و نیز حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام بهعنوان عضو حقیقی مجمع (از سال ۷۵ تا کنون) از دیگر مناصب مهم آیتﷲ بوده که از سوی مردم یا رهبری به وی واگذار شدهاند.
فقیه مدیر
جمهوری اسلامی وجهه متفاوتی از روحانیون را با تلاش امثال آیتﷲ واعظ طبسی به نمایش گذاشت؛ وجههای که در عین آثار عمرانی، اقتصادی و مدیریتی بینظیر، حرف و حدیثهای فراوانی را نیز برای این روحانیون و حتی خانواده و نزدیکان آنها به همراه داشت. دادگاه جنجالی ناصر واعظ طبسی از تبعات این حضور متفاوت روحانیون در سیاستگذاری کلان جمهوری اسلامی بود. خود آیتﷲ در هفتههای پایانی حیات خود گفته بود: «اسلام تنها اندیشهای است که میتواند به همه نیازهای انسان پاسخ بدهد و اینکه ما میگوییم دین از سیاست جدا نیست هم بهواسطه همین مطلب میباشد. بنا بر این ما با منطق و استدلال میگوییم که مدیریت جهان با اسلام خواهد بود».
بدین سان از آیتﷲ بهعنوان نمونه موفق مدیریت اسلامی نام میبرند که تشکیلات تحت سرپرستی خود در خراسان را بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای اقتصادی و اجرایی کشور ارتقا داد و به قطب مهم اقتصادی و کارآفرینی در کشور تبدیل کرد.
در بخش حوزوی نیز آیتﷲ در جایگاه عالیرتبهترین مقام رسمی حوزه مشهد با تشکیل شورای عالی حوزه علمیه خراسان و هدایت آن، گسترش محسوسی در مدارس حوزوی شرق کشور پدید آورد. از وی بهعنوان مدیری یاد میشد که میکوشید جنبه میانهروی را در امور سیاسی رعایت کند و از همین رو حتی اگر از «اعدام سران فتنه» سخن میگفت، آن را مشروط به اقدام مسلحانه آنان علیه جمهوری اسلامی میکرد. در منش سیاسی نیز بین وی و حجتالاسلام علمالهدی امام جمعه کنونی مشهد تفاوتهایی مشاهده میشود و خود آقای علمالهدی نیز تلویحاً به این مسأله اشاره کرده است: «وضعیت آیتﷲ واعظ طبسی، وضعیت خاصی است؛ هم از لحاظ مزاجی و هم از لحاظ اشتغالات. ممکن است خیلی ارتباط فیزیکی نتوان برقرار کرد؛ ولی اینکه بگویند ارتباط نداریم، دروغ است. به هرحال طبیعی است که رفتار سیاسی هرکسی مطابق پسند خود فرد است».
شاید بتوان نقطه اوج این اختلاف نظر را در موضع انتقادی آقای واعظ طبسی نسبت به جریان احمدینژاد جستوجو کرد که از این منظر، موضع آقای واعظ به موضع دیگر علما و روحانیون برجسته نزدیکتر بود و از همین رو همواره به شخصیتی مدافع آقای هاشمی رفسنجانی شناخته میشده است. البته اینها منافی تعلق دیرینه وی به اردوگاه اصولگرایی نبود؛ از همان زمان که در خرداد ۷۶ برای حمایت از ناطق نوری به صحنه آمد، تا زمانی که منتقد سیاستهای فرهنگی دولت اصلاحات بود، تعلق وی به جریان اصولگرایی پوشیده نبود. با این حال وی به باورهای اصولگرایانهاش چنان پایبند بود که در نخستین هفتههای آغاز ریاست جمهوری احمدینژاد در تابستان ۸۴، پذیرای سخنرانی رییس جمهور اصلاحات در حرم رضوی شد که با انتقادهای تندی نسبت به دولت اصولگرای احمدینژاد همراه بود. سال ۸۶ نیز در جریان سفر دیگر رییسجمهور سابق، به محل اقامت وی در مشهد رفت و با وی دیدار کرد. نزدیکی امام جمعه کنونی مشهد به دولت احمدینژاد سبب شده بود که منتقدین متنوع رییسجمهور پیشین به تولیت نزدیک شوند و حس قرابت فکری با وی داشته باشند.
آقای واعظ طبسی نمونه کمنظیر روحانیونی بود که جمهوری اسلامی را در چهار دهه گذشته مدیریت کرده و نهادهای اقتصادی و اجرایی را گسترش کمی و کیفی محسوسی بخشیدند. خراسان کنونی از همه نظر بهطور عجیبی با نام و کارنامه آن مرحوم گره خورده است.
ع.صاحبی
لطفا «حجة الاسلام علم الهدی» را به آیت الله علم الهدی تغییر دهید ؛ لطفا نسبت به رعایت شان بزرگان اهتمام بیشتری داشته باشید