چرا جوانان اعم از دخترها و پسرها، به بدحجابی و بدپوششی گرایش دارند؟
در رابطه زن و مرد یک مفهومی به نام عفاف را باید در نظر بگیریم؛ اگر روی مفهوم عفاف صحبت کنیم، از مسأله بدحجابی و بدپوششی وسیعتر میشود؛ یعنی تمرکزش از روی زن برداشته میشود و شامل هر دو جنس مرد و زن، پسر و دختر میشود که البته یک جنبهی آن هم پوشش است. علل بدحجابی یا زمینهی روانشناختی دارند و یا زمینهی جامعهشناختی. برخی از مهمترین علل بدحجابی عبارتند از:
۱) کمبودهای عاطفی و جبران احساس حقارت: ممکن است در برخی دخترها این انگیزه باشد که چون توجه و محبت لازم به ایشان نمیشود، میخواهند به یک شکلی با نشاندادن زینتهای خودشان (برخی از محدودههایی که شرعاً جایز نیست) از محدودههای شرعی خارج بشوند تا کمبودهای عاطفی یا احساس حقارت و عدم اعتماد به نفسشان را جبران کنند. بانوان، خیلی تواناییهای بالایی در زمینههای علمی، اخلاقی، مهارتی، خانهداری و… دارند؛ اما گاهی اوقات دیده میشود اعتماد به نفس فرد در این زمینهها پایین آمده است و چون تشویق نشده – یا به دلایل دیگر – احساس میکند که ضعفها و کمبودها را از طریق آرایش و پوششهای سبک میتواند حل کند. جبران شکستها و ناکامیها در زندگی، مشکلات هیستریکی (نوعی اختلال اضطرابی) و افراط در جلوهگری، مواردی از علل بدحجابی و بدپوششی در این افراد است. از نظر روانشناسی، خانمی که مدام به دکتر پوست میرود یا با آرایشهای خیلی تند و پوششهای خیلی بد ظاهر میشود، علت این افراط میتواند نیاز به ازدواج و تلاش برای همسریابی باشد. خیلی از دخترهای دبیرستانی و دانشگاهی هدفشان، همسریابی است. اگر آرایش میکنند و پوشش اسلامی را رعایت نمیکنند، ممکن است به این نکته برگردد؛ احساس میکنند اگر پوششان اسلامی باشد، حجاب لازم و حدود شرعی را رعایت کنند، رغبت کمتری به ایشان میشود و شانس ازدواجشان پایین میآید. این یک نکته کلیدی است که باید به آن توجه کرد.
البته بحث من این است که چه زمینههایی باعث میشود خانمها گاهی از چارچوب شرعی خارج شوند. دکتر پوست رفتن، کرممالیدن و… بد نیست؛ یا مثلاً فرض کنید موهای صورت یا حتی ابرو را کوتاه کنند؛ هیچکدام از این موارد در دین منع نشدهاند و تا یک حدی طبیعی است؛ ولی دقیقاً این حد در انتخاب افراد تأثیر دارد که مقداری از حد شرعیش خارج میشود. فرض کنید کمکم موهایش نشان داده شود یا مثلاً کمکم بدن هم آنطور که باید پوشش نداشته باشد؛ در اینصورت از چارچوب عفاف خارج میشود و کمی به این برمیگردد که فرد شانس ازدواجش بیشتر میشود. این یک واقعیتی است که باید بپذیریم و ببینیم راه حل مقابله با این پدیده چیست. بهنظر میرسد فرصتهای همسریابی (نه همسرگزینی)، برای دخترهای مذهبی کمتر است؛ باید این فرصتها را بیشتر کنیم.
۲) احساس محدودیت در پوشش و حجاب شرعی: اگر با افرادی که در نحوه پوشششان مقداری راحتند، صحبت کنیم متوجه میشویم که در بسیاری موارد، علت پوشش آنها به این برمیگردد که میگویند: کلافه شدیم؛ گرممان است؛ اذیت میشویم و… این افراد مخصوصاً با چادر، احساس محدودیت میکنند. بعضی میگویند: ما با چادر راحت نیستیم. فرض کنید میخواهد با یک دستش بچه را بگیرد و با دست دیگر مراقب چادرش باشد؛ واقعاً سخت است؛ یاد هم نگرفتهاند. شما از خانم انتظار دارید چادر را محکم بگیرد؛ بچه هم دستش باشد؛ رویش را هم بگیرد. اگر این خانم یک مانتوی مناسب داشته باشد چه اشکالی دارد؟ ما معیارهای حجاب را سنگین کردهایم و میگوییم فقط چادر یا چادر مشکی. حتی در مواردی زن و شوهر با هم در مورد پوشیدن چادر یا چادر ملی و امثال اینها بحث میکنند.
۳) حساسیتزدایی از بدحجابی در نتیجهی ترویج رسانههای خارجی: ترویج فرهنگ بدحجابی در رسانههای تصویری یک واقعیت است. قبل از انقلاب تلویزیون اینطور بود؛ الآن هم بعضی رسانههای بیگانه و شبکههای ماهوارهای هستند که خیلی راحت بیحجابی و بدحجابی را جا میاندازند. حساسیتزدایی منظم و تدریجی پوشش شرعی، کاری است که بهطور مداوم توسط شبکههای ماهوارهای اجرا میشود. خانمها و دخترخانمها میبینند که در فیلمها، زنها بدون رعایت پوشش ایفای نقش میکنند. در نگاه اول ممکن است برایشان تعجبآور باشد. این فیلمها را توجیه میکنیم و میگوییم اینها برای کشورهای غربی است و آنها معتقد به حجاب نیستند. بعد در یک فیلم ایرانی میبینند که زنان بدحجاباند؛ اینها نوعی حساسیتزدایی تدریجی است؛ یعنی اوایل وقتی میبینند که خانمی بدحجاب است خیلی تعجب میکنند؛ ولی کمکم عادی میشود؛ دفعات اول و دوم ممکن است برایشان خیلی سخت باشد که بگویند چقدر اینها بیحیا هستند؛ اما دفعات بعد میگویند چیز مهمی نیست.
۴) گسترش فرهنگ برهنگی در قرن حاضر: قرن حاضر، قرن گسترش فرهنگ برهنگی است. امروزه، فرهنگ برهنگی بر زنان غالب شده است. ایران هم جزئی از این دنیاست و طبیعی است که تأثیر میپذیرد. ما نمیتوانیم دور خودمان دیوار بکشیم؛ طبیعتاً فرهنگ برهنگی تأثیر میگذارد. این هم یکی از عواملی است که خواهناخواه تأثیر خودش را میگذارد.
۵) ابراز مخالفت سیاسی و نافرمانی اجتماعی: گاهی در جامعه با بدحجابهایی مواجه میشویم که قصدشان مخالفت با حکومت است؛ یعنی با هدف سیاسی بدحجابی میکنند؛ بدحجابی سیاسی. بعد از انتخابات ۸۸ عدهای میگفتند برای اینکه مخالفتمان را نشان بدهیم، بدحجاب شدیم. علتش این است که ما بحث حجاب و عفاف را بهطور افراطی سیاسی کردیم؛ یعنی بهجای اینکه رنگ دینی موضوع را تقویت کنیم – به اشتباه – آن را حکومتی و سیاسی کردیم.
۶) تبلیغ نامناسب حجاب و برخورد نادرست با بدحجابی: یکی از عوامل مهمی که سبب تشدید وضعیت بدحجابی در جامعه میشود، تبلیغ نامناسب و دفاع بد از حجاب و امور دینی است. وقتی حجاب و مسائل دینی را درست تبلیغ و ترویج نکنیم، تأثیرات منفی دارد. مثلاً فرض کنید همسر مردی یا زنی را میخواهند نهی از منکر کنند که پوشش و حجابش بد است؛ میگویند: «تو غیرت نداری، تو مرد نیستی، شوهرت غیرت ندارد، مرد نیست، شما دین ندارید، شما چقدر بیحیایید و…». اولاً امر به معروف و نهی از منکر آداب و مراتبی دارد؛ ثانیاً ممکن است کسی بدحجاب یا بدپوشش باشد، ولی در زمینه روابط زن و مرد نامحرم، عفاف را رعایت کند. از نظر برخی، کسی که بیحجاب است یعنی میخواهد بیعفتی هم بکند! این تفکر غلط است.
۷) مشکلات برنامههای فرهنگی: ما در بحث حجاب سیاست معینی نداشتیم تا با برنامه و قدمبهقدم به اهدافمان برسیم. اگر بپذیریم که مسیر تحول حجاب در کشور ما رو به افول است، باید برنامههای فرهنگی کشور را آسیبشناسی کنیم.
(این گفتوگو ادامه دارد)