سرمقاله: نگاهى نقادانه به سهم روحانیان در سبک زندگى امروز جامعه ایران
در سرمقاله که به قلم احمد ترابی نوشته شده میخوانیم: موضوعِ محورى این شماره از نشریه نیز «سبک زندگى» و سهم آن در توسعه فرهنگى، اجتماعى، اخلاقى، علمى، سیاسى، اقتصادى و حقوقى جامعه اسلامى است؛ عناصرى که مىتوانند با اعتلاى خود، بنیان یک تمدن را پىریزند و با ضعف و انحطاط خود، پایههاى یک تمدن را فرو ریزند.
به نوشته وی در دو شماره پیشین از نشریه و نیز شماره حاضر، موضوع «سبک زندگى» از زوایاى گوناگون به بحث و تحقیق گذاشته شده است. ترابی مینویسد: «در این مقال نیز برآنیم از مقولهاى سخن به میان آوریم که پیوندى ژرف و دقیق با حوزه و روحانیان دارد؛ مقولهاى که عنوان و رسالت اصلى این نشریه است».
به باور وی اساساً «نگاه نقادانه به خود»، از گزارههایى است که در حیات اجتماعى سیاسى و فرهنگى جامعه ما جایگاهى ندارد و به آن بهایى داده نمىشود. البته شعار آن، گاه از زبان رجال سیاسى در دو دهه اخیر شنیده شده و بهطور خلاصه انتقاد از کارکرد و بازده کارِ مدیران اجرایى و گاه فرهنگى در شمار برنامههاى صدا و سیما یا نشریهها قرار گرفته است؛ ولى هنوز، کمتر به چشم مىآید که احزاب و گروهها و نهادهاى فرهنگى و سیاسى، رجال سیاسى یا مجموعههاى علمى و صنفى، به نقد خود بپردازند و کارکرد خویش را در به حقیقت پیوستن هدفها و برنامهها، به ارزیابى دقیق و همهسویه – با بیانِ کاستىها و سستىها – نشسته باشند؛ زیرا در بسیارى موارد، خود بزرگبینى و خودخواهى، مانع دیدن کاستیها و کژیهاى خویش است و در مواردى هم افراد، احزاب و مجموعهها، نگران سوء استفاده مخالفان از اقرارها و اعترافهاى آنان علیه خویشاند!
ترابی می نویسد: ما نیز، برخلاف اینکه نگران سوءاستفاده بدخواهان و دشمنان هستیم و احتمال مىدهیم، این نقّادى مصلحانه و از روى خیرخواهى، از سوى آنان به مانند اعترافى علیه خود ما انگاشته شود؛ امّا ضرورت و ناگزیرى این نگاه مىطلبد، خطر کنیم و به اشتیاق رویارویى با واقعیت، خار این مسیر را بر جان بخریم.
نویسنده در ادامه این سرمقاله و ذیل عنوان «سهم روحانیان در مدیریت سبک زندگى مردم» مینویسد:
اگر دین را در جامعههاى بشرى، بهویژه در جامعههاى اسلامى، از عناصر مهم و اصلى زندگىساز و اثرگذار بر سبک زندگى دیندارانه بدانیم، مروّجان، مبلّغان و منادیان دین، سهم بهسزایى در منش و کنش شهروندان جامعه داشته و خواهند داشت و با اینکه جامعههاى اسلامى در چند قرن اخیر، تحت تأثیر فرهنگ سلطهجو و نفوذگراى غرب، قرار گرفتهاند، امّا همچنان تأثیرپذیرى تودههاى مردم از عالمان دین، سهم بهسزایى در زندگى آنان دارد؛ بهویژه رخداد انقلاب اسلامى در منطقهاى که جزیره امن سلطههاى نظامى اقتصادى و فرهنگى شناخته مىشد، نشان داد که اسلام، نهتنها افیون جامعهها نیست و آنان را به برتابیدن خوارى، پستى و فقر و بىفرهنگى تشویق نمىکند، که نیرومندتر از هر مکتب سیاسى و انقلابى، مىتواند امت اسلامى را به شگفتترین انقلاب اسلامى و فرهنگى فراخواند و آنان را تا رسیدن به پیروزى رهبرى کند.
رهبرى فکرى و عملى روحانیان، در به حقیقت پیوستن انقلاب اسلامى و استمرار حیات آن، نشان داد که هنوز روحانیان منادیان و مروّجان دین سهمی بس مهم و نقشآفرین در مدیریت اندیشهها، آرمانها، هدفها و زندگى مردم دارند.
به باور نویسنده سرمقاله، هدف این نوشته از بیان نکتههاى یاد شده، ستایش و بزرگشمارى روحانیان و خودستایى و فخرفروشى نیست! بلکه هدف، بیان این حقیقت است که اگر منادیان دین و معرفت دینى، چنین جایگاهى در جامعه دارند، پس باید رسالت خود را نیز بشناسند و بپذیرند و حق این جایگاه و منزلت را بهجا آورند.
مقاله دوم: رسالت حوزه در نهادینهسازى سبک زندگى اسلامى اختصاص
محمد صادق مزینانی در این مقاله، پس از بیان چیستى و معناى سبک زندگى و زمانبَرى و آهستگىِ به حقیقت پیوستن آن و… با استفاده از روش توصیفى – تحلیلى، به مهمترین رسالت و وظیفه حوزه در فرهنگسازى براى پیاده شدنِ سبک زندگى اسلامى، در جامعه پرداخته است.
به باور وی، نمایاندن زوایاى سبک زندگى اسلامى، تلاش در جهت نمودِ خارجى دادنِ به آن، شناساندنِ نمونهها و شاخصها، اصلاح رفتار متولیانِ فرهنگى، نقد الگوها و نمونههاى منفى، سبکهاى ویرانگر و تباهىآفرین و انگیزاندن روحها، روانها و خردها براى سرلوحه زندگى قرار دادنِ سبکِ زندگى اسلامى و پیوند دقیق و سازنده و اثرگذار با نظام اسلامى، از رسالتهاى بَس مهمِ عالمان دین، حوزهها و روحانیت است.
مزینانی معتقد است: این رسالت و کارى که برعهده حوزهها قرار دارد، بسیار گسترده و حسن انجام آن، در گروِ نگهداشت نکتهها و اصولى است که پارهاى از آنها در این نوشتار، فرادید نهاده خواهد شد.
سومین مقاله: نقش حوزه در اصلاح سبک زندگى
سیدحسین همایون مصباح، نویسنده این مقاله، پس از تعریفى کوتاه از مفهوم اصلاح و سبک زندگى، نقش و سهم حوزه علمیه در جهت اصلاح و بازسازى سبک زندگى بر بنیاد آموزههاى اسلامى، از طریق ساختارِ اجتماعى را در سه محور تبیین کرده است که این سه محور عبارتند از: «عامل و فاعلِ ساختار اجتماعى»، «سازهها در ساختار اجتماعى» و «هدف در ساختار اجتماعى». به باور وی، در ساحت فاعل و عامل، حوزه باید سرمایه فرهنگى و فکرى و در ساحت سازهها، سرمایه اجتماعى فراگیر و سرمایه معنوى را در اختیار نسل معاصر بگذارد. همچنین در عرصه هدف و مقصد، سه کار کلیدى را باید انجام بدهد:
- شناسایى ضروریات و نیازمندیهاى زندگى معاصر؛
- تأمین و فراهمسازى زیبا و نیکوى آنها؛
- ایجاد تقاضا و خواست در نسل معاصر و دگرسازى سبک زندگى اسلامى به خواست همگانى.
چهارمین مقاله: سبک زندگى معصومان(ع)
علیاکبر ذاکری – نویسنده مقاله – بر این باور است که سبک زندگى، زوایاى گوناگونى دارد؛ بخشى از آن کسب و کار و هزینهکردن درآمد است. وی می نویسد: «ما در این مقاله برآنیم تا این دو مقوله را در سیره رفتارى معصومان(ع) بررسى کنیم و از سبک زندگى آنان در چگونگى بهدست آوردن درآمد و هزینه آن، آگاهى یابیم و آن را بشناسیم و بشناسانیم و روشن کنیم برترینهاى عالم هستى، روزگار خود را به گوشهنشینى و عبادت سپرى نمىکردند؛ بلکه کار را عبادت مىدانستند». به باور وی از گزارشهاى تاریخى استفاده مىشود که معصومان در تولید ثروت پیشگام بودهاند. درآمد آنان از راه کارگرى، دامدارى، کشاورزى، تجارت و گاه بیتالمال بوده است. همچنین آنان درآمد خود را صرفاً برای خانواده هزینه نمیکردند؛ بلکه از آن برای رفع نیاز نیازمندان، اصلاح بین شیعیان، آزادى بردگان و مقولهی وقف نیز استفاده میکردند.
آخرین مقاله: مهندسى فرهنگ، مبناى سبک زندگى اسلامى
سیدمصطفی احمدزاده، نویسنده این مقاله بر این باور است که «پایه سبک زندگى اسلامى که در صدرِ گزارههاى مدیریت فرهنگى کشور قرار دارد، مهندسى فرهنگ است. در مهندسى فرهنگ، از پیشفرضهاى فرهنگى، مبانى فرهنگى، اهداف فرهنگى، اصول فرهنگى و سیاستهاى فرهنگى سخن به میان مىآید. بررسى مبانى مهندسى فرهنگ از دیدگاه قرآن کریم، سنگ زیرین سبک زندگى اسلامى است که در فضاى کنونى کشور، از اهمیت بسیارى برخوردار است. مرحوم استاد على صفایى حائرى از قرآنپژوهانى است که با درک شرایط فرهنگى نظام، در آثار قرآنى خود، مستقیم و غیرمستقیم، به این مبانى پرداخته است. در این مقال، به روشنگرى درباره مبانى قرآنى مهندسى فرهنگ از دیدگاه ایشان و زمینهسازى جهت تبیینِ مبانى سبک زندگى اسلامى مىپردازیم».
به نوشته وی، این پژوهش، با الهام از روش توصیفى – تحلیلى، آثار قرآنىِ مکتوبِ استاد را مورد مطالعه و بررسى قرار داده و بر اساس طرح نویسنده در دستهبندىِ مقولهها و مؤلفههاى فرهنگ، دیدگاههاى قرآنى – فرهنگى استاد صفایى استخراج و توصیف شده و سپس بر مبناى دیدگاههاى قرآنى ایشان، این دیدگاهها تبیین و تحلیل شدهاند.
احمدزاده می نویسد: از این نگاه، قرآن کریم نقطه آغاز و انتهاى فرهنگ جامعه را تربیت انسان برشمرده است. باید در مهندسى فرهنگ بر تربیت انسان – چه از طریق آموزش، چه از مسیر پژوهش، چه از راه تربیت و چه از راه تبلیغ – متمرکز شد تا فرهنگ جامعه تعالى پیدا کند و بهدنبال آن، سبک زندگى اسلامى در معناى واقعىاش به حقیقت بپیوندد. تربیت از خانواده آغاز و با تعلیم و تربیت (مدرسه و دانشگاه) تقویت و از طریق رسانه، جهتدهى مىشود. به دیگر سخن، تربیت میان سه سطح فرهنگ، یعنى فرهنگ عمومى (خانواده)، فرهنگ تخصصى (مدرسه، دانشگاه و حوزه) و فرهنگ حرفهاى (رسانه) پیوند برقرار مىسازد.