نام آن حضرت، محمد؛ کنیهاش ابوجعفر یا ابوجعفر ثانی[۱] و لقبِ جواد و تقی از القاب معروفش بوده است.[۲] نام پدرش علی، نام مادرش را سبیکهی نوبیه،[۳] سکینهی مریسیه[۴] و ریحانه[۵] گفتهاند و نام دیگری که علیبنموسیالرضا(ع) بر او گذاشت خیزران بوده است.[۶]
از میان امامان معصوم(ع)، آن حضرت کمسنوسالترین امام بود؛ زیرا هفت سال و اندی داشت که به امامت رسید و حدود هفده سال عهدهدار این مسؤلیت بود و سرانجام در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
آن حضرت در حالی که عمری کوتاه داشت و از جایگاه سیاسی- اقتصادی بایستهای در عراق برخودار نبود، مورد بیمهری گروههایی از مردم قرار گرفته بود؛ گروهی از آنان در رهبری وی تشکیک کرده و بر امامت جدّش موسی بن جعفر(ع) توقف کردند؛ گروهی به برادرش احمدبنموسی گرویدند[۷] و دستهای به عبدﷲبنموسی – برادر دیگر آن حضرت – روی آوردند و او را به امامت برگزیدند.[۸] آن امام همام همچون اجداد بزرگوار خود، همواره ساده و زاهدانه زیست؛ امّا در عرصههای مختلف زندگی؛ از جمله در امر معیشت مردم؛ همراه و حامی آنان ـ بهخصوص قشر آسیبپذیر جامعه ـ بود و هرآنچه از مال و ثروت دراختیار داشت، از آنِ خود نداسته، به فقیران و درماندگان عطا میکرد؛ ازجمله وجوهات و موقوفات ارسال شده از قم را به مصرف فقرا و مستمندان رساند و استفادهی خود از آنها را در امور شخصی نهتنها مجاز نمیدانست، بلکه میل و رغبتی نیز به آنها نداشت. از همین رو، وقتی حسین مکاری، به محضر آن حضرت رسید و به ذهنش آمد که با فراهم آمدن شرایط رفاهی آن حضرت در بغداد، دیگر برایش عزمی در بازگشت به مدینه نخواهد بود، به او فرمود: ای حسین[مکاری] نان جو و نمک نیمکوفتهی در حرم جدم رسول خدا(ص) برایم محبوبتر از آن است که مرا در آن میبینی.[۹]
پس رغبت آن بزرگوار همچون دیگر امامان به دستگیری و انفاق بر تهیدستان بود و آن را از جمله مسئولیتهای خود میدانست؛ در عمر کوتاهش، در راه ایفای آن، همهی توان خود را بهکار بسته و الگویی برای رهروان راه خود در التفات به حمایت از مستمندان و چگونگی انفاق بر آنان گردید. در ادامه نیمنگاهی به این مطلب خواهیم داشت.
اصول حاکم درحمایت از نیازمندان
۱- میانهروی در انفاق
از اصول حاکم بر رفتار امام جواد(ع) در انفاق و حمایت از نیازمندان، عطای متناسب با توان ومیانهروی در انفاق بوده است. بر پایهی گزارشی مردی خدمت آن حضرت آمد و چنین اظهار داشت که یابنرسولﷲ؛ محتاجم وتقاضایم این است که به اندازهی مروّتت خودت به من عطا کنی. آن حضرت در پاسخ فرمود: نتوانم! عرضه داشت: [پس] به اندازهی مروّت من [کرم فرما؛ آنگاه] حضرت صد دینار به او عطا فرمود.[۱۰]
۲- انفاق بر نیازمند
دیگر اصل حاکم بر رفتار امام جواد(ع) در کمک به نیازمندان، عطای به نیازمند – و نه صرفاً افراد فقیر – بوده است. بر پایهی گزارشی وقتی احمدبنحدید با جمعی از اصحاب ویاران خود عازم سفر حج گردیدند و مورد حملهی جمعی از سارقین قرار گرفتند واموالشان به سرقت رفت، در مدینه به حضور امام(ع) رسید و جریان سرقت را به عرض آن حضرت رساند. امام(ع) دستور داد پول و پوشاک، به وی بدهند تا او میان جماعت آسیبدیده تقسیم کند.[۱۱]
۳- تحفظ بر شخصیت نیازمند
اعطای قبل از عرض حاجت محتاج نیز از دیگر اصول رفتاری امام در مقولهی انفاق بوده است. براساس گزارشی از راوندی، حسنبنعلیوشّا میگوید: قبل از عرض حاجتم به محضر امام جواد(ع)، آن حضرت پیراهنی را برایم ارسال کرد.[۱۲] در روایت دیگری از راوندی نیز محمدبنسهل بن یسع میگوید: به مدینه رفتم و بر امام جواد(ع) وارد شدم؛ خواستم از او تقاضای پوشاکی داشته باشم که مرا بپوشاند؛ در همان حال به من فرمود: این را مولایت برایت فرستاده است.[۱۳]
۴- عدم تأخیر در عطای بر نیازمند
تسریع در انفاق بر مستمند هم از دیگر اصول حاکم بر رفتار انفاقی امام جواد(ع) بوده است. بر پایهی روایت ابنحمزه طوسی، اسماعیلبنعباس هاشمی میگوید: روز عیدی خدمت امام جواد(ع) رسیدم و از سختی در معیشت به آن حضرت گفتم؛ بیدرنگ سجادهاش را بلند کرد و از خاک سبیکهای از طلا برداشت و به من داد.[۱۴] همچنین ابنحمزه طوسی گزارش میدهد: محمدبنفرج قبل از تشرف به محضر امام(ع) میگفت: کاش وقتی بر ابیجعفر وارد شدم دو جامه برمن بپوشاند. وی جریان پس از تشرف را چنین گزارش میدهد: بر آن حضرت در حالی وارد شدم که ردای قطوانیای که همیشه آن را میپوشید بر تن داشت؛ آن را گرفت و گفت: در این دو تا احرام کن؛ خدا برایت مبارک گرداند.[۱۵]
۵- استفاده از موقعیت در حمایت از نیازمند
اصل دیگری که بر رفتار آن امام همام در حمایت از نیازمندان و درماندگان حاکم بوده است، بهرهگیری از موقعیت اجتماعی در کمک به دوستان نیازمندش بوده است. احمدبنزکریای صیدلانی روایت میکند: مردی از بنیحنیفه، از اهالی بست و سجستان گفت: با امام جواد(ع) در اولین سال خلافت معتصم همسفر حجّ شدم. در حالی که با آن حضرت سر سفره بودیم، عرض کردم: والی ما از محبان شماست و از ما مطالبهی خراج دارد؛ اگر مصلحت بدانید در نامهای به او مرقوم فرمایید از احسان به من دریغ نورزد. حضرت فرمود: او را نمیشناسم. عرض کردم: تضمین میکنم که او از دوستداران شماست و نامهی شما برایم کارگشاست. امام(ع) تقاضایم را پذیرفت و به او نوشت: «بسم ﷲ الرحمن الرحیم: حامل نامه، از تو به نیکی یاد کرد؛ اما بدان از عملت چیزی جز احسانت برایت نیست؛ بنابراین احسان به برادرانت را پیشه ساز». آن مرد میگوید: وقتی وارد سجستان شدم و والی (حسینبنعبدﷲ نیشابوری) از فرستادن نامهی امام(ع)آگاه گردید، در دو فرسخی مدینه به استقبالم آمد. نامه را به او دادم؛ آن را بوسید و بر چشمش گذاشت و پرسید: چه حاجتی داری؟ گفتم: در دیوانت خراجی بر من است. دستور داد آن را از ذمّهی من بردارند و گفت: تا زمانی که مسئولیت این کار بر عهدهی من است خراجی نپرداز؛ سپس از اهل و عیالم پرسید؛ به او آمار دادم؛ پس از آن امر کرد به من و عیالات من به میزان نیاز بلکه کمی بیش از آن بپردازند. از آن پس تا زمانی که زنده بود و عهدهدار مسئولیت خراج بود، خراجی پرداخت نکردم و صلهی او هم تا زنده بود هرگز قطع نگردید.[۱۶]
از مطلب فوق چنین برمیآید که اولاً فرد متقاضیِ کمک، شخص محتاج و نیازمندِ به کمک بوده است و امام(ع) کمک و حمایت از او را از این طریق مجاز و بر اساس مصلحت دانسته و ثانیاً بهلحاظ اینکه حاکمان آن زمان، ولایتی بر اموال بیتالمال نداشتهاند – بلکه در واقع ولایت بر اموال از آن امام(ع) بوده است – آن حضرت بر حمایت از او اقدام فرموده است.