سيد محمدحسين طباطبايى معروف به علامه طباطبايى، مفسر بزرگ و مشهور دوران معاصر، در سال ۱۲۸۱ شمسى در تبريز در ميان يك خانواده عالِم متولد شد و در آبان ۱۳۶۰ مطابق محرم الحرام ۱۴۰۲ به لقاءﷲ پيوست. گزارشات زیادی درباره زندگی علامه طباطبایی در دست است. معتبرترین این گزارشها، نوشتار خود علامه طباطبایی است که با عنوان زندگی من در زمان حیات وی، در سالهای چهل، به چاپ رسیده است. از علامه طباطبايى علاوه بر تفسير مشهور الميزان آثار زيادی بر جاى مانده است؛ از جمله: سنن النبى، اصول فلسفه يا روش رئاليسم، كتاب توحيد( شامل سه رساله)، نهاية الحكمه، بداية الحكمه، شيعه در اسلام، قرآن در اسلام، وحى يا شعور مرموز، حكومت در اسلام، اعجاز، على و الفلسفة الالهيه، حواشى بر كتاب كفاية الاصول، حواشى بر كتاب الانصار الاربعه ملاصدرا، تعليقاتى بر شش جلد اول تا ششم بحارالانوار و رسالههايى كه منتشر نشده است.
علامه طباطبایی شخصیتی تأثیرگذار بر معاصران و مباحث اسلامی است. در آثاری که در زمان حیات وی و بعدها پس از ارتحال او، در داخل و خارج، منتشر شده و میشود، همگی بر اهمیت و جایگاه اندیشه و شخصیت وی در ایران معاصر اتفاق نظر دارند. چه در مباحث اندیشهای و چه در مباحث مربوط به تحولات ایران و انقلاب اسلامی، علامه طباطبایی به مثابه یک نظریهپرداز برجسته که انقلاب فرهنگی در حوزه علمیه قم و به تدریج در مراکز علمی و فرهنگی ایران را پی افکند و در ارتقا و گسترش مباحث نظری اسلامی شیعی مؤثر بود، تلقی میگردد.
در حوزه علمیه قم، نسلی از اساتید فلسفه و عرفان و قرآن و کلام در محضر او پرورش یافتند که امروزه شخصیتهایی فراملی بهشمار میآیند. از این میان میتوان از حضرات آیات بهشتی، جوادی آملی، سبحانی، مصباح یزدی، مطهری، استادی، امامی کاشانی، حسنزاده آملی، قاضی طباطبایی، مکارم شیرازی و… یاد کرد.[۱] معمولاً این اساتید در مباحث خود به آرا و نظرات علامه طباطبایی توجه و استناد دارند و یا مجموعههای مستقلی درباره شخصیت و اندیشههای وی فراهم آوردهاند.
در میان روشنفکران، مباحثات و تعاملاتی میان وی و شاگردانش و چهرههای ملی دینی سیاسی اندیشهای چون یدﷲ سحابی، مهدی بازرگان، سید حسین نصر و داریوش شایگان وجود داشت. گذشته از این، شریعتی در گفتاری او را به سقراط تشبیه میکند.[۲] تا همین سالها رهروان راه وی نیز کماکان به نظرات علامه استناد و اشکال کردهاند. برخی از صاحبنظران مکتب تفکیک نیز از وی به احترام و عظمت یاد کرده و گاه بر او اشکال میکنند. در برخی موارد به نظر میرسد برخی از سخنان نصر و شایگان ترجمه و بیان نظرات علامه طباطبایی است.
از آنجا که نخستین متون درباره علامه طباطبایی از سوی شاگردان عرفانی وی نگاشته شد، علامه طباطبایی شخصیتی عرفانی و معنوی معرفی شد و جلوه کرد. بعدها برخی از شاگردان وی بر نقش فرهنگی وی در انقلاب تصریح و تأکید کردند که البته همچنان تحتالشعاع گزارش اولی قرار گرفت و کماکان علامه، دانشمندی عارف و فیلسوف معرفی شد و کُنش و فعالیتهای سیاسی و حتی فرهنگی وی در بوته فراموشی و یا غفلت قرار گرفت.
در مباحث نظری پُردامنه و تأثیرگذار دهههای شصت تا هشتاد، نظریات علامه از پُرارجاعترین و پُراستنادترین نظریات و منابع و آثار بوده است. شخصیت علمی و نظری وی به گونهای بوده و هست که موافق و مخالف به وی و آرا و آثارش توجه داشته و ارجاع میدهند. شهید مطهری در بسیاری از آثار گفتاری و نوشتاری خویش به نظرات و شخصیت علامه طباطبایی اشاره و استناد میکند. توضیحات و استنادات وی در جلسههای نقدی بر مارکسیسم (مرتضی مطهری) درباره جاودانگی اخلاق و نتایج نظریه ادراکات اعتباری علامه در این باره پس از آن شهید سعید؛ از سوی دیگر اندیشمندان این حوزه اندیشهای پی گرفته شد. گرچه امروزه این مباحث از شدت و حدت اولیه برخوردار نیست، باری کماکان بهطور جدّی وجود دارد و در کار است. آیتﷲ جعفر سبحانی از شاگردان علامه طباطبایی و استاد فلسفه و کلام در حوزه علمیه، به دیدگاه علامه طباطبایی از منظر دانش کلام و موضوع حُسن و قبح عقلی میپردازد. همین موضوع در کار محسن جوادی با عنوان رابطه «هست» و «باید» پی گرفته میشود. در حوزه علمیه قم، طلابی که به مباحث جامعهشناسی و معرفتشناسی اشتغال داشتند، از این منظر، نظریه را مورد توجه و بحث و بررسی قرار دادند. توجه به نظریه ادراکات اعتباری و اندیشههای علامه طباطبایی در همین مباحث محدود نمانده و در حوزههای دانشی فلسفه محض، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و… بحث و بررسی گردید.
در حال حاضر میتوان اظهار داشت که اقبالی که به دنبال طرح مباحث علامه طباطبایی از سوی شهید سعید مرتضی مطهری و بحث و بررسی آنها پیدا شد و در محافل حوزوی و روشنفکری نضج گرفت، در مباحث آکادمیک و دانشی ادامه پیدا کرده و حوزههای دانشی جدیدتری نیز به این سلسله مباحث اندیشهای و دانشی پیوستند. امروزه دهها پایاننامه و مقاله علمی و پژوهش درباره اندیشههای وی نگاشته شده و میشود. این همه غیر از اقبال عمومی به آثار و اندیشههای علامه طباطبایی، بهعنوان یک اندیشمند اسلامی، مفسّر و فیلسوف و بهویژه عارف است که بهطور کلی در میان مردم و طلاب حوزههای علمیه مشاهده میشود.
آثار فکری فرهنگی علامه طباطبایی در چند گروه از اندیشمندان نسل بعد از وی چنین است: در حوزههای علمیه و در دروس و علوم حوزوی بسیاری از اساتید و اندیشمندان، شاگردان وی یا شاگردانِ شاگردان وی هستند. آشنایی اینان با علامه طباطبایی بیشتر در علوم رسمی حوزوی مانند فلسفه و عرفان و تفسیر است. در فلسفه شاگردان وی که اکنون به تدریس فلسفه اشتغال دارند و یا بازنشسته شدهاند و شاگردان آنان اساتید کنونی فلسفه هستند عبارتند از: یحیی انصاری شیرازی، محمدتقی مصباح یزدی، سید رضی شیرازی، عبدﷲ جوادی آملی، حسن حسنزاده آملی، جعفر سبحانی، حسن ممدوحی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، سید جلالالدین آشتیانی. در عرفان از حضرات آقایان: سید محمدحسین حسینی طهرانی، حسین خوشوقت، محمود امجد، حسنزاده آملی، علی سعادت پرور، و نیز از نسل بعد از اینان میتوان نام برد. در کلام بهویژه باید از جعفر سبحانی، ابراهیم امینی و مرکز تخصصی کلام یاد کرد. از میان شاگردان حوزوی آن جناب، کسانی که بتوان گفت بهطور جدیتر به فلسفه سیاسی توجه کردهاند، باید از آقایان مرتضی مطهری، محمد حسینی بهشتی، محمدتقی مصباح یزدی و عبدﷲ جوادی آملی نام برد.
از میان گروهی که روشنفکران مذهبی بهحساب میآیند، عده قابل توجهی به اندیشهها و آرای علامه طباطبایی توجه داشتهاند. اینان از شاگردان مستقیم علامه بهشمار نمیآیند؛ مانند علی شریعتی، مهدی بازرگان، حبیبﷲ پیمان، عبدالکریم سروش و… .
قابل پیشبینی است که با چالشها و پرسشهای نظری و یا موقعیتها و پیشآمدهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و احیا و تنقیح آثار علامه طباطبایی، این اندیشمند در ابعاد و موضوعات گوناگون اندیشه و عمل اسلامی، هر چه بیشتر مورد توجه و ارجاع و استناد قرار گیرد. حتی امروزه نیز فراهم آوردن کتابشناخت برای علامه طباطبایی کاری دشوار و پُردامنه است و تنها کتابشناسی موجود که در سال ۱۳۷۰ فراهم آمده، از بیش از صدها اثر، اعمّ از مقاله و پایاننامه و گزارش درباره علامه طباطبایی خبر میدهد.
امروزه با فاصله چند ده ساله از موضوعات نظری دهههای ۲۰ تا ۶۰ و حتی ۷۰؛ نقش برجسته علامه طباطبایی و افکار و آرای او هر چه بیشتر قابل مشاهده است. از این رو چنانکه به ویژه شاگردان حوزوی وی بر نقش و جایگاه فرهنگی و اندیشههای او در انقلاب اسلامی تصریح و تأکید داشتهاند،[۳] با تأخر، ناظران و تحلیلگران خارجی نیز بر نقش و جایگاه وی بهعنوان تئوریسین برجسته انقلاب اسلامی اذعان و تأکید دارند.[۴]
هنوز چندان کار جدی و قابل تأملی در تجزیه و تحلیل کلیت اندیشه سیاسی و آرای نظری علامه طباطبایی حاصل نیامده است. تنها کار قابل توجه و متأسفانه مختصر، گزارش کوتاهی از نوآوریهای فلسفی علامه طباطبایی از سوی آیتﷲ جوادی آملی است.[۵] همچنین برخی از فضلا و پژوهشگران با تفصیل بیشتری به این موضوع پرداختهاند. تنها موضوعی که در مباحث فلسفی و اندیشهای بیشتر مورد توجه قرار گرفته و در نسخه اول گزارش جوادی آملی هم یا مفقود و یا کمرنگ است، موضوع ادراکات اعتباری است که میتوان آن را مبنای نظری فلسفه سیاسی علامه طباطبایی بهشمار آورد و البته منحصر به این موضوع هم نیست. لگنهاوزن نیز که به ابعاد کلامی اندیشههای علامه طباطبایی در مقایسه با اندیشمندان غربی توجه کرده [۶] بعدها برخی از شاگردان وی بر نقش فرهنگی وی در انقلاب تصریح و تأکید کردند که البته همچنان تحتالشعاع گزارش اولی قرار گرفت و کماکان علامه، دانشمندی عارف و فیلسوف معرفی شد و کُنش و فعالیتهای سیاسی و حتی فرهنگی وی در بوته فراموشی و یا غفلت قرار گرفت. امروزه نیز با گذشت یک نسل، واسطه میان علامه و نسل و عصر کنونی و بهویژه ارتحال فرزند بزرگوار وی- مرحوم مهندس عبدالباقی طباطبایی- معلوم نیست که این خلأ قابل التیام باشد. آنچه میدانیم این است که شواهد موجود حکایت از کنشگری فرهنگی وی دارد و اگر بهیاد داشته باشیم که وی کنشگری فرهنگی را مبنا و زیربنای تحولات عمیق سیاسی میداند، آنگاه در مییابیم که در واقع وی از سطح سیاست به عمق آن منتقل شده و سطح سیاست را رها کرده تا عمق و مبنا و زیربنای سیاست – که تفکر و اندیشه و اخلاق و اعتقاد است – را مهندسی کند. در نهایت میتوان گفت آرا و نظرات علامه طباطبایی، چنانکه گفته شد، مورد توجه اندیشمندان بوده و میباشد.
امین
بسمه تعالی
آیت الله آسید رضی شیرازی(حفظه الله)شاگرد مرحوم علامه(ره) نبوده اند،منبع مورد نقل شما کجاست؟