در خانوادهای روحانی به دنیا آمده بود. پدر و پدربزرگش از روحانیون شیراز بودند. او هم دروس حوزوی را آموخت و دوران سطح را به پایان رساند. علی شریعتمداری اگرچه به جامهی روحانیت در نیامد، اما دغدغههای دینی او را رها نکرد. وی برجستهترین مؤلفهی دین را در تعلیم و تربیت یافته بود. شریعتمداری برای پاسخگویی به همین مسألهی فکریِ خود، به تحصیل در تعلیم و تربیت پرداخت.
شریعتمداری به آمریکا رفت و در رشتهی فلسفهی تعلیم و تربیت به درجهی دکتری نائل آمد. خودش میگوید: «در امریکا با کمک و معرفی یکی از اساتید برجسته آمریکا به ۱۲ دانشگاه برای تدریس معرفی شدم و کار خود را در آنجا ادامه دادم». وی اما نمیتواند خود را قانع کند که در آمریکا بماند. به ایران باز میگردد و در دانشگاه شیراز و اصفهان به تدریس مشغول میشود. وی در شیراز نشریهای منتشر و در آن از تبلیغات اسلامی حاکمیت پهلوی انتقاد کرد. در آن نشریه، آیتﷲ بهاءالدین محلاتی سخنانی را در نقد شیوههای تبلیغی اسلامی طرح کرده بود. شریعتمداری با آیتﷲ بهاءالدین محلاتی نیز مراوداتی داشت. به پیشنهاد ایشان بود که شریعتمداری در شهرستانهای استان فارس، بارها و بارها سخنرانی کرد. شریعتمداری در دانشگاه و به هنگام برگزاری و یا خاموش کردن تحصنها نیز از آیتﷲ محلاتی کمک بسیاری میگرفت.[۱]
سخنرانیهای شریعتمداری غالباً با سویههای تعلیم و تربیتی انجام میشد. وی به یک سخنران برجسته بدل شده بود و در محافل مختلف، به ایراد سخن میپرداخت. در زمانی که آیتﷲ کاشانی را به اتهام دستداشتن در ترور شاه به لبنان تبعید کرده بودند، شریعتمداری در جلسات طرفداران ایشان شرکت کرده و سخنرانی میکرد. وی در محافلی که در منزل آیتﷲ سید رضا زنجانی تشکیل میشد نیز شرکت میکرد و در یکی از این جلسات بود که هنگام خروج از منزل آیتﷲ زنجانی دستگیر میشود. شریعتمداری اگرچه با رویکردی تعلیم و تربیت به سخنرانی می پرداخت، اما حاکمیت پهلوی از اینگونه سخنرانیها نیز بیم داشت.
در بحبوحهی انقلاب اما شریعتمداری به همراه شهید بهشتی و آیتﷲ خامنهای، برای استقبال از امام خمینی به تهران میآید. پس از پیروزی انقلاب، از طرف دولت موقت و شواری انقلاب، تصدی وزارت علوم و فرهنگ و ارشاد به وی پیشنهاد میشود. سال ۱۳۵۹ که امام خمینی تصمیم به تشکیل ستاد عالی انقلاب فرهنگی میگیرد، علی شریعتمداری نیز عضوی از این شورا میشود.
شریعتمداری مدتها مسئول گروه علوم انسانی در شورای عالی برنامهریزی هم شد. وی همچنین مسئولیت گروه علوم انسانی در شورای عالی پژوهش کشور را نیز بر عهده گرفت. او ریاست فرهنگستان علوم را نیز عهدهدار بود.
در زمانی که آیتﷲ کاشانی را به اتهام دستداشتن در ترور شاه به لبنان تبعید کرده بودند، شریعتمداری در جلسات طرفداران ایشان شرکت کرده و سخنرانی میکرد. وی در محافلی که در منزل آیتﷲ سید رضا زنجانی تشکیل میشد نیز شرکت میکرد و در یکی از این جلسات بود که هنگام خروج از منزل آیتﷲ زنجانی دستگیر میشود.
شریعتمداری اگرچه سمتهایی اجرایی را بر عهده میگرفت، اما دلبستهی تعلیم و تربیت بود؛ زیرا بهگفتهی خودش: «تعلیم و تربیت بهترین رشته برای پیشرفت و رشد و بالندگی آدمی است».[۲] وی در این عرصه، هم رویکردهای مدرن را در خاطر داشت و هم پشتوانههای دینیِ تعلیم را مورد توجه قرار میداد. بر این باور بود که «اسلام همهی ابعاد شخصیت انسان را هدایت میکند. در تربیت اسلامی بُعد ایمانی همراه با ابعاد دیگر شخصیت پرورش مییابد. به سخن دیگر، اسلام ضمن تقویت ایمان افراد، در جنبههای عقلانی، عاطفی، اجتماعی و بدنی نیز دستورالعملهای سودمند را به مسلمانان ابلاغ نموده است».[۳]
وی بر این باور بود که تربیت دینی نهتنها انسان را در این دنیا به فضائل معنوی و اخلاقی میآراید و او را بهصورت فردی کمالجو، دانشدوست، با تقوا، ایثارگر و عدالتخواه درمیآورد، بلکه با ارتباطدادن فرد به مبدأ هستی و سوقدادن او بهسوی این مبدأ، سعادت دائمی او را تأمین میکند.[۴]
در مسائل تربیتی، وی تأکید بسیاری بر آموزههای نهجالبلاغه داشت. او بارها اشاره کرده بود که «اگر بخشهای تربیتی سخنان امام علی(ع) در نهجالبلاغه خوب ترجمه و نشر یابد، جهانیان آموزش و پرورش اسلامی را به خوبی خواهند شناخت».
شریعتمداری با یادآوری آموزههای دینی بود که به تعلیم و تربیت نظر میکرد. بر فیلسوفان مسلمان نقد میکرد که تعلیم و تربیت را رشتهای مستقل به حساب نمیآورند: «آنان میگفتند که تعلیم و تربیت کار مکتبخانهها و مدارس است و از آنجا که در فلسفهی نظری و عملی تعلیم و تربیت را رشتهای جدا نمیشمردند، در مبانی فلسفی آن نیز کار جداگانه و چشمگیری انجام ندادند». وی تأکید میکرد که باید اندیشههای تازهای را مطرح ساخت تا علاقهمندان به فلسفه آموزش و پرورش به این رشته کشیده شوند.
شریعتمداری اما تنها آموزههای دینی بسنده نکرد. وی بر این باور بود که دین، پشتوانههایی قوی از عقلانیت را توصیه کرده است و این ما را ترغیب میکند تا به دانش روز دنیا چنگ بیندازیم و از آن بهره بریم. او معتقد بود که تربیت اخلاقی امروز با گذشته فرق دارد؛ در گذشته مربیان یا اولیای بچهها میخواستند از راه «موعظه» و اندرز یا از طریق اجبارِ بچه یا طاعت کورکورانه از بزرگترها و یا از طریق تلقین، سطح اخلاق بچهها را بالا ببرند. غالباً دیده میشد که نصایح و اندرزها حتی برای خود مربیان یا اولیا بیمعنی و نامفهوم بود. دستورهای اولیا با مصالح و احتیاجات بچهها سازش نداشت و دلیل اجرای آن دستورها برای آنها روشن نبود. تلقین نیز در رشد اخلاقی بچهها مؤثر واقع نمیشد. اما امروز مربیان بزرگ عقیده دارند در تربیت اخلاقی باید بچهها را به میزانهایی که در جامعه، خانواده و مدرسه مورد قبول است آشنا نموده و اساس و پایه اینگونه میزانها را برای آنها روشن ساخت و ضمن بالابردن سطح معلومات علمی و اجتماعی بچهها به آنها کمک کرد تا با توجه به میزانهای اجتماعی برای خویشتن نیز اصول و قواعدی ایجاد کنند؛ این اصول و قواعد را حاکم بر اعمال و رفتار خود قرار دهند و از این راه با توسعه وجدان اخلاقی و قوه تمییز، میان خوب و بد را خود تشخیص دهند.[۵]
وی با برگرفتن ایدههای نوین آموزشی بر این باور بود که نقش مربیان تنها باید بر این معطوف گردد که قدرت فهم و سنجش را در برخورد با مسائل مختلف رشد دهند و نحوهی صحیح انتخاب را به آنها بیاموزند.[۶]
علی شریعتمداری، هم دلنگران و دلبستهی دین بود و هم دستاوردهای جدید در عرصهی آموزش را مورد مداقّه قرار میداد. وی با همین رویکردهای آموزشی بود که در سال ۱۳۸۱، شایستهی عنوان چهرهی ماندگار کشوری در عرصهی تعلیم و تربیت گردید. شریعتمداری بیستم دی ماه ۱۳۹۵، در ۹۳ سالگی دیده از جهان فروبست. معلمی که تمام قامت در راه تعلیم و تربیت، به مجاهدت پرداخت. روحش شاد.