کم نیستند روحانیونی که در هنگامهی انقلاب، فعالیتهایی کردند، خون دل خوردند، شکنجه دیدند و به حبس رفتند؛ اما پس از پیروزی انقلاب، نه ذکری از آنها بود، نه چندان شناخته شدند، نه مسندی گرفتند و نه بر کرسی ریاست تکیه زدند. سید محمد آل طه از این قبیل روحانیون بود. وی پنجم اسفند ماه در ۹۰ سالگی دیده از جهان فرو بست.
وی دلبستهی منبر، وعظ و خطابه، تحقیق و تحصیل حوزوی بود. او سالها پیشتر در وصف آیتﷲ سید کاظم قزوینی که کتابهای شیعه را منتشر میکرد به سید مصطفی خمینی گفته بود: «اگر قرار باشد کاری از یک روحانی بر آید، بهتر از کار آیتﷲ سید کاظم قزوینی که تحقیق میکند و کتاب منتشر میکند سراغ دارید؟». وی با ذکر این مهم، رویکرد خود را به حوزه و روحانیت نشان میداد.
وی اما در هنگامهی نهضت امام خمینی، از معترضان به حاکمیت پهلوی بود. آل طه گفته بود که من از زمانی که دست راست و چپ خود را میشناختم، با حاکمیت پهلوی مخالف بودم. وی همچنین گفته بود که پیش از این با محمد مصدق هم خوب نبودم. عمده اعتراض او به مصدق این بود که چرا وی دست ثریا را بوسیده است؟ مرحوم آل طه اما زمانی با آیتﷲ صافی بحث میکرده و به وی میگوید: «اگر مصدق ایرادهایی داشت اما آدم خوبی هم بود». این اعلام موضع آلطه نشان از آن داشت که فعالیتهای سیاسی و حبّ و بغضهایش نیز کاملاً سویهای شرعی و دینی داشت و از خصومتهای شخصی برحذر بود.
مرحوم آل طه با فدائیان اسلام همکاری نکرده بود. زمانی که فدائیان اسلام در میان طلاب نامنویسی میکنند تا طلبهها را به فلسطین اعزام کنند، از آل طه نیز درخواست همراهی میکنند. وی اما سر باز میزند. او فدائیان اسلام را تندرو میدانست و میگفت ابداً به جریان آنها وارد نخواهد شد.
عمده اعتراض مرحوم آله طه به مصدق این بود که چرا وی دست ثریا را بوسیده است؟ وی اما زمانی به آیتﷲ صافی میگوید: «اگر مصدق ایرادهایی داشت اما آدم خوبی هم بود». این اعلام موضع آلطه نشان از آن داشت که فعالیتهای سیاسی و حبّ و بغضهایش نیز کاملاً سویهای شرعی و دینی داشت و از خصومتهای شخصی برحذر بود.
آله طه بر این باور بود که میباید پشت سر مرجعیت قدم برداشت. از همین رو بود که منش آیتﷲ بروجردی را میپسندید و تبعیت میکرد. در میان مراجع پس از آیتﷲ بروجردی نیز بیش از همه، همنشین و همراه آیتﷲ گلپایگانی بود. ساواک از وی با عنوان «بلندگوی آیتﷲ گلپایگانی» یاد میکرد. وی بارها واسطه شد تا موافقت آیتﷲ گلپایگانی نسبت به انقلابیون را دریافت کند. زمانی که در آستانهی انقلاب، امام خمینی دستور فرار سربازها از سربازخانهها را داده بود و آیتﷲ گلپایگانی با این رأی موافقتی نداشت، آل طه به نزد مرحوم گلپایگانی میرود. آیتﷲ گلپایگانی میگوید: «شما به یاد ندارید؛ سابقاً وقتی اتفاقی میافتاد و پادشاه میمرد، غارت اموال مردم توسط برخی افراد شروع میشد». آل طه در پاسخ میگوید: «این فرمایش شما درست است؛ اما در این زمان فرقی وجود دارد؛ سربازی که به دستور مرجع تقلید از سربازخانهها باز میگردد، اگر احیاناً شاه رفت، بلافاصله با دستور آقایانِ مراجع به سربازخانهها باز میگردد». وی با این سخنانِ خود سعی میکرد تا آیتﷲ گلپایگانی را با انقلابیون بیشتر همراه کند.
آل طه اگر چه دلبستهی مرجعیت بود و گفته بود که خلاف رأی آن عملی را پسندیده نمیداند، اما در ماجراهای انقلاب، اعتراضهایی به مرجعیت وارد آورده بود. زمانی که آیتﷲ سید محسن حکیم نامهای به مراجع قم نوشته و از آنها دعوت کرده بود تا به نجف مهاجرت کنند، در محفلی، دیداری میان آل طه و آیتﷲ حکیم صورت میگیرد. آل طه به مرحوم حکیم اعتراض میکند که «آقا؛ مقصودتان از فرستادن تلگراف چه بود؟ مثل اینکه میخواستید احساسات را در ایران تحریک کنید و در مردم ایران هیجان بهوجود آورید؟ فکر میکنم به مقصودتان نمیرسید؛ زیرا ایران به قدر کافی به هیجان آمده است. فقط لازم دارد که صدای مظلومیتش به دنیا رسانیده شود. شما این کار را بکنید».
بعدها آیتﷲ حکیم نزد شهابالدین اشراقی از این برخورد آل طه گلایه کرده و گفته بود من پس از این جلسه، دیگر نه دید میروم و نه بازدید.
آل طه زمانی با آیتﷲ صافی نیز بحث میکرده و از حوزهی نجف و آیتﷲ حکیم گلایه میکند که «حوزهی نجف نتوانسته است خودش را معرفی کند و به دنیا بگوید ما چه هستیم. تقصیر با آیتﷲ حکیم و خود حوزه نجف است». آیتﷲ صافی بر آلطه اعتراض میکند و میگوید: «حالا وقت این حرفها نیست؛ ما نباید خودمان از اوضاع روحانیت انتقاد کنیم و مردم را بدبین کنیم».
آل طه که رفتار سیاسی خود را بر فراز منبر نیز بیان میکرده، اما میکوشید تا پاس مقام و منزلت منبر را فرو ننهد. وی گفته بود که هیچگونه شرطی و سخنِ دستوری را بر بالای منبر نخواهد گفت. وی همچنین گفته بود که اگر به من بگویند که شرط این منبر این است که بگویی «لا اله الا ﷲ»، من نمیگویم. آل طه سخنران مراسم دوم فروردین ماه ۴۲ در فیضیه بود که با حملهی نیروهای حکومتی به آشوب کشیده شد. وی پس از این ماجرا، مخفیانه به عراق رفته بود.
به گفتهی ساواک، به دستور مرحوم گلپایگانی، محمد آل طه مأمور مبارزه تبلیغاتی علیه کتاب شهید جاوید و نویسنده و تقریظنویسان آن شد. وی به آیتﷲ مشکینی ـ یکی از تقریطنویسان کتاب شهید جاوید ـ گفته بود: «اسکناس کاغذ است و با توجه به پشتوانه آن ارزش پیدا میکند. شما با تقریظ خود به این کتاب ارزش دادید و حالا حاضر نیستید این تقریظ را پس بگیرید».
او نیز مانند آیتﷲ گلپایگانی دغدغهی شریعت داشت و از همین موضع نیز به نقد رفتارهای حاکمیت میپرداخت. ساواک در گزارشی گفته بود: «صبح در منزل آیتﷲ گلپایگانی به مناسبت ایام فاطمیه جلسه روضه بود و سید محمد آلطه به منبر رفته ابتدا آیهای از قرآن درباره نکاح قرائت، سپس دنبالهی سخن را به ازدواج کشاند و قانون جدید را در مورد سن ازدواج دختران محکوم و اضافه کرد که ازدواج برای دختران همانطور که اسلام دستور داده حتی کمتر از ۱۵ سالگی است و مردم مسلمان هیچ قانونی را غیر از قانون اسلام قبول ندارند و این قانونهای جدیدی که وضع میکنند و سن ازدواج برای دختران را ۱۸ سالگی تعیین میکنند، نتیجهاش همان فحشا و فسادی است که هر روز در مجلات و روزنامهها صدها موردش را میخوانند».
آل طه بر اساس همین رویکردهای خود، یکی از منتقدان اصلی کتاب «شهید جاوید» نیز لقب گرفته بود. به گفتهی ساواک، به دستور مرحوم گلپایگانی، محمد آل طه مأمور مبارزه تبلیغاتی علیه کتاب شهید جاوید و نویسنده و تقریظنویسان آن شد.
آیتﷲ مشکینی یکی از تقریطنویسان بر کتاب شهید جاوید بود. آل طه به مرحوم مشکینی گفته بود: «اسکناس کاغذ است و با توجه به پشتوانه آن ارزش پیدا میکند. شما با تقریظ خود به این کتاب ارزش دادید و حالا حاضر نیستید این تقریظ را پس بگیرید». مرحوم مشکینی پس از مدتی گفته بود: «کتاب را مجدداً مطالعه کردم؛ خالی از اشکال نبود». آل طه پس از این اعلام موضع مرحوم مشکینی، در مسجد اعظم بر منبر رفته و میگوید: «یکی از دو نفری که تقریظ نوشته بود، تقریظش را پس گرفته است. امیدوارم شخص دوم هم تقریظش را پس بگیرد. منتها ایشان نوشته: من کتاب را مجدداً مطالعه کردم؛ خالی از اشکالات نیست. من فقط یک حاشیه آخوندی بر آن میزنم و میگویم، به نظرم کتاب فقط یک اشکال دارد و آن از اول تا آخرش است».
آیتﷲ آل طه با اینگونه اعلام مواضع، دلبستگی خود را به مشی حوزوی و تحقیق علوم دینی نشان میداد. وی حتی در رویکردهای سیاسی خود در هنگامهی انقلاب نیز دل به جانب منبر و وعظ داشت. منشی که پس از انقلاب نیز دنبال کرد و به تدریس و تحقیق حوزوی بسنده کرد؛ «اگر قرار باشد کاری از یک روحانی برآید، بهتر از این کار سراغ دارید؟».
منابع
.آیتﷲالعظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ۳ جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
.هفته نامه «شما»؛ ارگان حزب مؤتلفه اسلامی؛ گفتوگو با حجتالاسلام آل طه؛ نقل از خبرآنلاین.
گفتگوی فرید مدرسی با آیتﷲ سید محمد آل طه؛ نقل از وبلاگ آذر.