«پژوهش امری بوده که اگر وجود نداشته باشد، مراکز علمی و ازجمله حوزه دچار رکود میشود و معنای خاص پژوهش نیز نوآوری و ابتکارات جدید است… قم بزرگترین پایگاه پژوهشی حوزوی در کشور است و در سالهای اخیر اقداماتی از قبیل تنوع موضوعی تحقیقات حوزه و تنوع و کثرت حجمی از برجستگیها و اقدامات ارزنده حوزه در دهههای اخیر بوده است. تعدد مراکز پژوهشی مختلف، تنوع رسانهای در قالب انواع شاخههای رسانهای و بالا رفتن تعداد پژوهشگران حوزوی که امروز بیش از ۵ هزار پژوهشگر در سطوح مختلف حوزوی وجود دارد و حوزه در این زمینه هم رتبهبندی مختص به خود را اعمال میکند که کاملاً بومی حوزه است».
اینها بخشی از سخنان حجتالاسلام والمسلمین اعرافی ـ مدیر حوزههای علمیه ـ در آیین افتتاح نمایشگاه دستاوردهای مراکز پژوهشی حوزوی است که در مصلای قدس قم و در تاریخ بیست و هفتم آذرماه برگزار شد.
پژوهشزدگی را اگر مهمترین آسیب علمی حاکم بر فضای حوزه و دانشگاه بدانیم، گزاف نگفتهایم؛[۱] پژوهشهایی صرفاً برای پژوهش؛ یعنی از جایی دیگر، پژوهش برای حل مشکلی، تدبیر در امری و… نیست؛ بلکه پژوهش برای پژوهش است. درست شبیه شخصیت اصلی یکی از داستانهای معروف داستایوفسکی[۲] که ابتدا بازی میکند برای کسب درآمد؛ اما اندکاندک خود بازی برایش موضوعیت پیدا میکند؛ تا جایی که برای بازیکردن پول هم میدهد؛ و این یعنی نقض غرض. داستان پژوهش در ایران هم چنین وضعیتی دارد؛ پژوهش میکنیم که درجهی علمیمان بالا برود (از مربی به استادیار و…)؛ تا در مصاحبه دکتری قبول شویم، تا معروف شویم و… . مهم نیست که پژوهش ما مشکلی را از گره فروبستهی جامعه حل کند؛ گویی اصلاً قرار نیست مشکل جامعه را حل کند؛ بلکه باید مشکل خود پژوهشگر را حل کند و به او اعتباری کاذب ببخشد. میگویم کاذب چون معمولاً هنگامی که با بسیاری از صاحبان این پژوهشها گفتوگو میکنیم، میبینیم حتی به همان زمینهی پژوهشی خودشان هم مسلط نیستند و حرف و ایدهای برای گفتن ندارند. سیستم پژوهشی رایج، شابلونی را در اختیار پژوهشگر قرار میدهد که اگر بتواند معلومات ویکیپدیایی را نیز ضمیمه آن کند، به راحتی میتواند در هر ماه چند مقاله علمیپژوهشی بنویسد.
پژوهش کاربردی (در وجوه مختلف توصیفی، تبیینی و تجویزی) برخاسته از ایدههاست؛ ایدههایی که در اثر پرسشها پدید آمدهاند؛ و پرسشهایی که در نتیجهی درک مشکلات ملموس فردی و اجتماعی انسان شکل گرفتهاند. بنابراین دو مشکل اساسی، پژوهش را اینگونه مریض کرده است؛ اول اینکه نویسنده دغدغهی معیشتی و کسب جایگاه اجتماعی دارد؛ دوم اینکه علیفرض وجود دغدغهی علمی، دغدغهاش انتزاعی و غیرکاربردی است.
اینگونه است که با جستوجو در فضای مجازی، با انبوهی از مقالات علمی و پژوهشی در طعمها و رنگهای مختلف ـ یا به قول مدیر محترم حوزههای علمیه با «تنوع موضوعی و تنوع و کثرت حجمی» ـ مواجه میشویم که تعداد خوانندهی برخی از آنها به عدد انگشتان یک دست هم نمیرسد.
پژوهش کاربردی (در وجوه مختلف توصیفی، تبیینی و تجویزی) برخاسته از ایدههاست؛ ایدههایی که در اثر پرسشها پدید آمدهاند؛ و پرسشهایی که در نتیجهی درک مشکلات ملموس فردی و اجتماعی انسان شکل گرفتهاند. بنابراین دو مشکل اساسی، پژوهش را اینگونه مریض کرده است؛ اول اینکه نویسنده دغدغهی معیشتی و کسب جایگاه اجتماعی دارد؛ دوم اینکه علیفرض وجود دغدغهی علمی، دغدغهاش انتزاعی و غیرکاربردی است.
طرفه آنکه مرض پژوهشزدگی از دانشگاه به حوزه سرایت کرد. در نظام سنتی حوزه، پژوهش در قالب رسالهنویسیهای کوتاه وجود داشته که معالاسف نتوانستیم آن را متناسب با مقتضیات زمان، بهروزآمد کنیم. اینکه در خود دانشگاه چه اتفاقی افتاد که به چنین وضعیتی رسیدیم، مجال دیگری میطلبد؛ اما آنچه مشخص است، پژوهش از مضمون اصیل خود تهی و بیشتر به صنعتی درآمدزا برای عدهای و هزینهزا برای عدهای دیگر تبدیل شده؛ تا فعالیتی برای حل مشکلات اجتماعی و یا حتی معرفتی؛ معضلی که البته منحصر به ایران هم نیست.
بهعنوان نمونه و بهطور خلاصه، به یکی از مؤسسات پژوهشی زیرمجموعه حوزه علمیه قم میپردازیم. طبق آمار پایگاه اطلاعرسانی دفتر تبلیغات اسلامی، تاکنون ۲۳ هزار و پانصد مقاله در ۲۳ نشریه (در قالبهای مختلف علمی ـ پژوهشی، علمی ـ تخصصی، علمی ـ ترویجی و…) در این نهاد عریض عرضه شده است. بهراستی این حجم از پژوهش چه معضلی از جامعه را حل کردهاند؟ عدهای پاسخ میدهند که پژوهش قرار نیست مشکلی را از جامعه حل کند؛ بلکه پژوهشگران مرزبانان معرفتاند و وظیفهشان حفظ قلمروی دانش و گسترش آن است تا جامعه بتواند بر بستر این گسترش دانش، پیشرفت کند؛ دستهای دیگر خواهند گفت پژوهش، مشکلات جامعه را بهصورت مبنایی مورد کاوش قرار میدهد و به همین دلیل طبیعی است که مستقیماً و فوراً تأثیری در حل مشکلات جامعه نداشته باشد؛ گروهی دیگر نیز ممکن است بگویند برخی پژوهشها شأن توصیفی یا تبیینی دارند و برای حل معضلات و تجویز نسخه برای آنها، ابتدا باید تصویر صحیحی از وضعیت موجود داشته باشیم که این مهم به مدد پژوهشهای توصیفی و تبیینی محقق خواهد شد و… . اگر تمام این توجیهات را هم بپذیریم پرسشی که به ذهن میرسد این است که پس چرا همچنان درجا میزنیم؟ چرا با وجود این تعداد پژوهشگر (فقط پنجهزار پژوهشگر رسمی در حوزه) و این همه نشریات علمی ـ پژوهشی در حوزههای مختلف علوم اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و جامعهشناختی)، باز هم در تمام این حوزهها ضعف داریم؟
وجه سوگمندانه موضوع آنجا بیشتر نمود مییابد که سری به هزینههای نشریات پژوهشی و پژوهشگاهها بزنیم؛ هزینهی ارزیابی مقالات، حروفچینی و صفحهبندی و چاپ مجلات، حقوق اعضای هیأت علمی و کارمندان پژوهشگاهها و… . با این نگاه، پژوهش و پژوهشگری نهتنها مشکلی را حل نکرده، که خود باری اضافه بر شانههای نحیف اقتصادی کشور است.
پژوهشهای اخلاقی ذیل نهادهای حوزوی را درنظر بگیرید؛ تعداد زیادی مقاله در این زمینه منتشر شده و میشود؛ آن هم ذیل نهادهای حوزهی علمیهای که یکی از کارکردهای اصلیاش در جامعهی دینی ما، ترویج اخلاق است؛ آیا نتیجهی این همه پژوهش اخلاقی ذیل نهادی مانند پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و نهادهای مشابه زیرمجموعهی حوزه، بروز و ظهور یک جامعهی اخلاقی (حتی در محدودهی شهر قم) بوده است؟ پاسخ بهوضوح منفی و دلیل آن هم درجا زدن در مرحلهی پژوهش است؛ آن هم پژوهشهایی که ـ همانطور که اشاره شد ـ یا صرفاً با هدف کسب معاش و جایگاه صورت میپذیرند و یا برخاسته از دغدغههایی غیرملموس و انتزاعیاند؛ و یا ترکیبی از هردو.
وجه سوگمندانه موضوع آنجا بیشتر نمود مییابد که سری به هزینههای نشریات پژوهشی و پژوهشگاهها بزنیم؛ هزینهی ارزیابی مقالات، حروفچینی و صفحهبندی و چاپ مجلات، حقوق اعضای هیأت علمی و کارمندان پژوهشگاهها و… . با این نگاه، پژوهش و پژوهشگری نهتنها مشکلی را حل نکرده، که خود باری اضافه بر شانههای نحیف اقتصادی کشور است.
صد البته منظور نگارنده این نیست که بساط پژوهش و پژوهشگری را جمع باید کرد؛ تأکید این نوشتار بر پژوهشزدگی است؛ فضایی که حداقل نتیجهی زیانبار آن ـ جدا از صرف هزینههای هنگفت ـ توهم پیشرفت و توسعه است؛ چرا که در هر حوزهای بیش از آنکه عمل کنیم، حرف میزنیم و پژوهش میکنیم. یقیناً توسعه و پیشرفت پایدار بر بستر کار فکری و پژوهشی شکل میگیرد؛ اما به شرط آنکه اولاً کیفیت را قربانی کمیت نکنیم (مانند تأکید بر تعدد مراکز پژوهشی مختلف، تنوع رسانهای در قالب انواع شاخههای رسانهای، بالا رفتن تعداد پژوهشگران حوزوی؛ که در ابتدای مطلب و از قول ریاست محترم حوزه ذکر شد)؛ ثانیاً کار فکری و پژوهشیمان دغدغهمند و برای حل مشکلات ملموس جامعه باشد و نه صرفاً رونق خود حوزه یا دانشگاه؛ ثالثاً در مرحلهی پژوهش و کار فکری نمانیم؛ یعنی خود پژوهش بماهو پژوهش برایمان موضوعیت پیدا نکند و مقدمه، ما را از رسیدن به ذیالمقدمه بازندارد. طبعاً با چنین نگاهی اصولاً نباید ـ و نمیتوان ـ کار پژوهشی انبوه انجام داد و میبایست پس از انجام حد معقولی از پژوهش، به ورطهی عمل ورود کنیم؛ که دو صد کرده چون نیمگفتار نیست.