- حضرت امام در اواخر عمر شریفشان و در سوم اسفند سال ۱۳۶۷ منشور روحانیت را صادر فرمودند. به نظر حضرتعالی، زمینهها و دغدغههای صدور این منشور از طرف ایشان چه بود؟
در زمان صدور این منشور از طرف امام راحل، دغدغه ما، کارهای حوزوی بود و مجله حوزه را منتشر میکردیم و هدف مجله این بود که بتوانیم ظرفیت حوزهها را درخدمت حل نیازهای نظام قرار بدهیم و در واقع میخواستیم که ظرفیت حوزه به طرف حل نیازهای نظام و جمهوری اسلامی سوق پیدا کند. از پانزده خرداد تا ۱۳۵۸ که جمهوری اسلامی استقرار یافت، حضرت امام خمینی ـ بهعنوان یک حوزوی جامع که از جهت علوم حوزوی اعم از علوم عقلی و نقلی و فقهی درجات بالایی را طی کرده بودند ـ با یک نگاه جهانی برخاسته از مبانی اسلامی و شیعی و با اعتقاد به اینکه باید دین، حاکم بر جامعه باشد، زعامت دینی و سیاسی انقلاب را بر عهده گرفتند.
از طرفی ایشان معتقد بودند که یک عالم دینی موظف است نهتنها معارف دینی و تبلیغ و تعلیم احکام دینی و ترویج آن را ترویج کند، بلکه وظیفه دارد بسترسازی عملی در کنار مرزبانی فکری و ارزشی از معارف تشیع و اسلامی را نیز انجام دهد. بر اساس این تفکر، حضرت امام ادعایی را مطرح کردند که چند رکن داشت و یک رکن آن همین است که میگوید دین آمده که زندگی انسان را مدیریت کند و انسان را در متن دنیا، به سعادت و کمال ابدی برساند و در همین دنیا به انسانها یاد بدهد که چگونه برای ساختن آخرتشان تلاش نمایند.
از طرف دیگر عدهای از حوزویان با توجه به سیر تاریخی و سرگذشتی که تشیعِ مظلوم سپری کرده بود و در طول تاریخ همیشه مستبدان، سلاطین و خلفا علمای شیعه را محدود کرده بودند، به این نتیجه رسیده بودند که باید کارشان را در حیطهی امور فردی، محدود کند و به عبارت دیگر، از فرمایش مصرّح قرآن و از فلسفه اساس رسالت انبیا، عقبنشینی کنند و حس کنند که مجبور هستند به احکام فردی بسنده نمایند و در واقع، به این نتیجه رسیده بودند که با توجه به اینکه روحانیت فعلاً نمیتواند دین را بر جامعه و زندگی مردم حاکم کند، ما باید حداقل معارف دینی را حفظ کنیم و نیرو تربیت کنیم و معارف را سینهبهسینه به آیندگان منتقل کنیم و ما بهعنوان عالمان و خادمان دین باید مراقب باشیم که دین، تحریف نشود.
تا قبل از شروع حرکات انقلابی، نگاه اکثریت حوزویان این بود که در زمان غیبت کبری، ما تکلیفی برای فعالیت سیاسی و انقلابی و ایجاد حکومت اسلامی نداریم. برخی هم که احیاناً میگفتند ما وظیفه سیاسی هم داریم، کاری نمیکردند؛ چون معتقد بودند توان انجام کاری را ندارند و «لایکلف ﷲ نفسا الا وسعها». آیتﷲ خامنهای میفرمودند «لایکلف ﷲ نفسا الا وسعها» درست است؛ ولی وسع انسان این است که خلیفةﷲ شود.
با توجه به همین نکته است که حرکتهای اجتماعی حوزههای علوم دینی، در طول تاریخ، بیشتر معطوف به برانگیختن و مبارزه با عدم تحریف دین و مرزبانی از خلوص دینی بوده است و نه در جهت اینکه قیام کنند برای حاکمکردن دین بر جامعه.
بنابراین، چنین نگاهی که وظیفه حوزههای علمیه فقط کار فرهنگی است و نه سیاسی، بهعنوان یک مبنا قرار گرفت و در واقع غالب حوزویان بر این نگره پایبند شدند که در زمان غیبت کبری، ما تکلیفی برای فعالیت سیاسی و انقلابی و ایجاد حکومت اسلامی نداریم. چنین پنداری، تصور حاکم و اکثر بر اهالی حوزههای علوم دینی شده بود و تا قبل از اینکه حرکات انقلابی شروع شود ـ یعنی در حدود سال ۱۳۵۵ ـ نگاه اکثریت حوزویان، چنین نگاهی بود و برخی هم که احیاناً میگفتند ما وظیفه سیاسی هم داریم، کاری نمیکردند؛ چون معتقد بودند توان انجام کاری را ندارند و «لایکلف ﷲ نفسا الا وسعها».
همین جا یک نکته جالب را از آیتﷲ خامنهای برایتان نقل کنم؛ ایشان میفرمودند «لایکلف ﷲ نفسا الا وسعها» درست است؛ ولی وسع انسان این است که خلیفةﷲ باشد و وقتی قدرتش چنین است که زمین و هستی برایش آفریده شده است، او باید همه اهل زمین را بهسوی صلاح و فلاح پیش ببرد.
بههرحال، این تفکر چون تفکر اکثریت بود، آسیبها و اثرات منفی خودش را روی بافت، سازمان و تشکیلات حوزه گذاشته بود و در حیطه آموزش و پژوهش هم این اثرات پدیدار بود.
اما خوشبختانه از سال ۱۳۵۵ که زمینه مردمی برای تغییرات آماده شد، مراجع سنتی نیز یار امام عزیز و همراه مردم شدند، به میدان آمدند و پشتوانه انقلاب قرار گرفتند؛ گرچه تفکر و سازوکارهای حوزه، هنوز همان سازوکارهای فردی بود. بهعنوان مثال ما رساله عملی فردی داشتیم؛ ولی رساله سبک زندگی نداشتیم و نیاز بود که در حیطه زندگی اجتماعی هم رسالهای ارائه شود؛ مثل همین «مفاتیح الحیات» آیتﷲالعظمی جوادی آملی که اخیراً انجام شده است و ایشان حوزههای اجتماعی را هم در حیطه سبک زندگی و بر اساس آیات قرآن و روایات بیان کردهاند؛ یا مثل کتاب «الحیات» علامه محمدرضا حکیمی.
بههرحال بعد از انقلاب که قرار شد قانون اساسی اسلامی نوشته شود، علمای بزرگ از همه بلاد آمدند و در مجلسی بهنام مجلس خبرگان قانون اساسی گرد آمدند و آن را به نگارش درآوردند و تلاششان بر این بود که با استفاده از منابع و اندیشههای دینی، یک جامعه دینی را بنا نهند. این را هم عرض کنم که جمهوری اسلامی، یک مدل از نگاه حکومتی و حاکمیتی و مدیریت جامعه از انقلاب اسلامی است و ما میتوانیم نگاههای دیگری هم برای اداره کشور، بر اساس انقلاب اسلامی حضرت امام داشته باشیم؛ چرا که تفکر انقلاب اسلامی که امام راحل پایهگذاری کردند، به قدری وسعت و ظرفیت دارد که جمهوری اسلامی یک نوع از مدلهای مدیریتی آن جامعه باشد.
در آن زمان برخی از بزرگان ما حکومت اسلامی را برای مدیریت کشور مطرح میکردند؛ ولی تشخیص حضرت امام در آن زمان این بود که در دوران غیبت ما باید جمهوری اسلامی داشته باشیم و زمانی که قانون اساسی این جمهوری اسلامی بهوسیله علما شکل گرفت و اداره جامعه بهدست بانیان انقلاب افتاد، باید تشکیلات و قوانین جزایی، حقوقی، اجتماعی، خانوادگی و بینالمللی باید بر اساس اسلام پایهگذاری میشد؛ ولی حوزهها نمیتوانستند آنطور که باید، از نظر فکری و تئوری، پشتیبانی کنند. در چنین فضایی بود که منشور روحانیت از طرف حضرت امام صادر شد و ایشان تشخیص دادند باید نهیبی به حوزهها بزنند و تقاضاها و انتظاراتشان از حوزهها را مطرح کنند و از آنها بخواهند که بهعنوان پشتوانه تئوریک، اندیشهای و علمی انقلاب باشند. گرچه این انتظار امام، تا بهحال هم کامل اجرایی نشده است و از همین رو ما امروزه با مشکلاتی که میبینید، مواجه هستیم.
بنده بعد از اتمام خدمتم بهعنوان معاون آیتﷲ شاهرودی در قوه قضاییه، زمانی که به قم برگشتم، پروژهای برای خودم تعریف کردم و طیّ آن تصمیم گرفتم که میزان پیشرفت تئوریک حوزه علمیه قم را بررسی کنم. در همین راستا با پنجاه نفر گفتوگو کردم و به این نتیجه رسیدم که حوزه علمیه واقعاً در این زمینه بسیار پیشرفت داشته است؛ اما مشکل دیگری دارد و آن این است که این ظرفیت عظیم حوزه، با نیازهای نظام، لینک نشده است.
مؤمنترین افراد ما وقتی وارد سیستم میشوند، مشکل پیدا میکنند و سیستم، آنها را خسته میکند؛ ولی چارهای هم ندارند و باید اقتضائات سیستم را مراعات کنند و در نهایت نظام اداری ما همینی میشود که مردم به آن اعتراض دارند. بهنظر بنده، بیش از شصت درصد نارضایتیهای اخیر مردم، مربوط به نظام اداری کشور است. شهروند ما هر اقدامی که میخواهد بکند ـ اعم از تولید فکری، علمی، نرمافزاری و اقتصادی ـ در ادارات به قدری خستهاش میکنند که کل زندگیاش بههم میریزد.
البته برخی مؤسسات مانند مؤسسه امام خمینی میخواستند که این کار را انجام دهند؛ ولی شیوهای که در مؤسسه بود، موجب شد که بیشتر حوزه انتزاعیات غلبه داشته باشد و واقعگرایی در آن، کمرنگ بود و به همین دلیل نتوانستند آنگونه که انتظار میرفت، بر واقعیات خارجی تأثیر گذارند. به هر حال تشکیلات عمومی کشور بر اساس ضرورتها و تنگناهای مدیریتی کشور شکل گرفت؛ نه بر اساس قانون اساسی. به قول آیتﷲ هاشمی شاهرودی، این تشکیلات کشور، نسبت به قانون اساسی واگراست؛ در حالی که ما قانون اساسی خوبی داریم. در واقع این تشکیلات فعلی دولتی، منبعث از قانون اساسیمان نیست؛ زیرا قوانینی که وزرا و دولتها در طول سالهای بعد از انقلاب به مجلس دادهاند، برای حل مشکلات مقطعیشان بوده است و در واقع، همین رویه، بهعنوان سیستم و تشکیلات جاری کشور تلقی شده است. در حالی که باید اول، نظام دولتی و تشکیلات سه قوه را بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی پایهریزی کنیم. نمیشود تشکیلات قبلی را حفظ کنیم و قوانینی که بر اساس نگاهمان دینی و اسلامی تلقی کردهایم را در همان تشکیلات قبلی اجرایی کنیم. اینها با هم سنخیت ندارد و برای همین است که الآن گیر کردهایم.
مؤمنترین افراد ما وقتی وارد سیستم میشوند، مشکل پیدا میکنند و سیستم، آنها را خسته میکند؛ ولی چارهای هم ندارند و باید اقتضائات سیستم را مراعات کنند و در نهایت نظام اداری ما همینی میشود که مردم به آن اعتراض دارند. بهنظر بنده، بیش از شصت درصد نارضایتیهای اخیر مردم، مربوط به نظام اداری کشور است. شهروند ما هر اقدامی که میخواهد بکند ـ اعم از تولید فکری، علمی، نرمافزاری و اقتصادی ـ در ادارات به قدری خستهاش میکنند که کل زندگیاش بههم میریزد. در حالی که اگر ما واقعا پیرو حضرت امیر و اهلبیت هستیم، باید خودمان را بهجای آن مراجعهکننده بگذاریم و سعی کنیم با انجامدادن وظیفهمان، او را خوشحال کنیم و گرهگشای کار او باشیم.
اگر ما واقعاً مؤمن هستیم باید روایاتی که در مقوله ارتباطات اجتماعی و در عرصه خدمت به مؤمن و در راستای راهانداختن کار دیگران داریم را عملی کنیم؛ در حالی که الآن سامانه خدمات دولتی بهگونهای است که شخص خسته میشود و در نهایت هم کارآمدی نظام را زیر سؤال میبرد. واقعیت این است که دوام ما تاکنون، مرهون اعتقادات دینی مردم نسبت به عاشورا، امام زمان و علما بوده است؛ وگرنه سالها پیش مردم بهاینگونه اداره کشور پشت میکردند.
دیشب در شهر آران و بیدگل برنامهای داشتم؛ رئیس شورای شهر آنجا به بنده میگفت اگر دور شهر ما دیوار بکشند و کسی کاری به ما نداشته باشد و مشکلات را به ما تحمیل نکنند، ما خودمان زندگی خوبی برای خودمان ایجاد میکنیم و یک چیزی هم به دولت میدهیم؛ در حالی که الآن تشکیلات مدیریتی بهجای اینکه به ما کمک کند، مانع ایجاد میکند.
همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، بحث عدالت و خدمت به مردم بسیار مهم است و البته خیزهایی هم برداشته شد؛ ولی در چرخه بروکراسی اداری توفیقی نیافت. اینکه رهبر انقلاب اخیراً فرمودند مردم ما به انقلاب اسلامی معتقدند، ولو به دولت یا به من و دیگری اشکال داشته باشند، به این علت است که انقلاب از نگاه ایشان، ظرفیت و تواناییهای بسیار بزرگی دارد که میتواند در قالب جمهوری اسلامی یا در قالب دیگری رخ بنماید. لذا باید اندیشمندان ما به طرف نظریهها، ایدهها و راهکارهای مختلف درباره مدیریت کشور بروند. فلسفه منشور روحانیت هم این بود که حوزه و روحانیت، ظرفیتش را در خدمت تأمین نیازهای فکری ـ راهبردی انقلاب قرار دهد.
- اگر در وضعیت کنونی، حوزه و روحانیون بخواهند منشور روحانیت را در تعامل با جامعه بازخوانی کنند، به نظر شما باید کدام یک از بندهای این منشور را در اولویت اجرا قرار دهند؟
به نظر من، حوزهها بیش از چهل درصد منشور را پیاده کردهاند؛ اما آنچه باید مد نظر روحانیون باشد این است که حرکت توسعه و سرعت گذر زمان، بسیار تند است و با توجه به افزایش اهمیت فضای مجازی، هر رزو مسأله جدیدی پیش میآید و البته هجمه هم علیه تفکر دینی، اسلامی و بهخصوص تفکر انقلاب اسلامی، زیاد است.
پس تفکر انقلاب اسلامی این است که باید کل دین، بر جامعه و جهان حاکم شود؛ لیظهره علی الدین کُله. البته امام زمان در نهایت این کار را میکنند؛ ولی ما وظیفه داریم در دوران غیبت، این بستر را آماده کنیم تا نسل جوانی که انقلاب و جنگ و مشکلات آن زمان را ندیده و پرسشهای مهم و زیادی هم در ذهن دارد و دائم همه کارهای ما را با توفیقات دیگران مقایسه میکند را اقناع کنیم. جوان امروزی، از یک طرف آرمانها و ایدههایی در ذهنش دارد و از طرف دیگر هم زرق و برقهای مختلف را میبیند و به نوعی ظاهر زندگی خود را با باطن زندگی دیگران مقایسه میکند و بهوسیله رسانه و شبکههای اجتماعی، در این دهکده جهانی، ذهنش با سؤالات و مقایسههای گستردهای مواجه میشود و این روحانیت و حوزه است که باید به پرسشهای او پاسخ دهد.
واقعیت این است که دوام ما تاکنون، مرهون اعتقادات دینی مردم نسبت به عاشورا، امام زمان و علما بوده است؛ وگرنه سالها پیش مردم بهاینگونه اداره کشور پشت میکردند.
به نظر من پیام منشور روحانیت حضرت امام این است که ای حوزویان! شما در زمینه تأمین نیازهای فکری و علمی جمهوری اسلامی باید به روز باشید؛ در حالی که البته ما به واسطه عوامل مختلفی که غالباً هم خارج از اختیاراتمان بوده، نتوانستهایم همراه و همگام با نیازهای جامعه، جلو برویم. البته ما هنوز در دریافت روح منشور عقب هستیم و ابتدا باید تلقی صحیحی از روح این منشور داشته باشیم و نیازهای کنونی جامعه و مردم و حکومت را درست بشناسیم تا بتوانیم یک اولویت را بهعنوان اولین قدم برای اجرای هر چه بیشتر منشور، در وضعیت کنونی انتخاب کنیم.
- در راستای فرمایش شما مبنی بر اینکه باید حوزه و روحانیت هر چه بیشتر روح این منشور را درک نمایند، آیا میتوان گفت که روحانیون بهعنوان مقدمهای برای داشتن چنین درک فزآیندهای، لازم است که این پیام را بهصورت ملموس و عملی به مردم و جامعه ارسال کنند که روحانیون مثل همیشهی تاریخ، هرگز مخالف برآورده شدن خواستههای عقلانی و طبیعی جامعه و مردم نبوده و نیستند؟
رمز توفیق گسترش اسلام به دست پیامبر، سیره ایشان در حُسن خلق بوده است. واقعیت این است که نمیتوان مردم را با پول راضی کرد و لازم است که با آنها با خوشرویی و برخورد شایسته و اخلاق و مدارا تعامل کرد. این انقلاب روحانیون بسیار خوبی را تربیت کرده و در واقع روحانیونی با اندیشههای خلّاق که برخی هم از دانشگاهها به حوزه آمده و طلبه شدند و رشد کردند. امروزه در حوزه، مواجه با قشر زیادی از طلاب و فضلای خلاق، خوشفکر، جهانشناس و دینشناس هستیم که میتوانند طرح بدهند و برای بسیاری از امور، راه حل دارند. لذا امروز باید یک بستری در کل نظام ایجاد شود که از چنین ظرفیتهایی استفاده شود و روحانیون هم باید بین مردم بروند و اینطور نباشد که مردم، دین و حوزه و روحانیت را در رفتار یک امام جمعه یا امام جماعت خلاصه کنند. امروزه متأسفانه طوری شده که ممکن است امام جماعتی محترم هم باشد، اما سواد، تخصص و رفتار مردمی را نداند.
نیاز است مردم، هم با تلاشها و کارهای حوزه آشنا شوند و هم با وضعیت سخت معاش طلّاب. همچنین نباید تمام روحانیون را در پس چهرهی چند روحانی که در مدیریت کشور و ادارات از زی طلبگی فاصله گرفتهاند خلاصه کنند. باید بدانند که به اعتراف کارشناسان سازمان برنامه و بودجه در همین دفتر تبلیغات اسلامی قم، کارها و خدماتی انجام شده که مراکز دیگری در تهران برای انجام همان خدمت، سه برابر بودجه دفتر تبلیغات را گرفتهاند.
ما برای مجله حوزه در دهه هفتاد مصاحبهای با آیتﷲ غروی داشتیم. ایشان در آن مصاحبه گفتند که اگر شما به رهبر انقلاب دسترسی دارید، به ایشان سلام مرا برسانید و بگویید قدیم در تبریز، وقتی مجلسی مانند مجلس روضه علما تشکیل میشد، چهل، پنجاه فقیه و عارف نجفرفته در آن مجلس حضور مییافتند. الآن مساجد و مجالس، از عالمان توانمند خالی شده و پیشنمازهای کمسواد جای آنها را گرفتهاند و مردمی که آن روحانیون باسواد نجف رفته را دیدهاند، نمیتوانند به این طلبهها راضی شوند. آن بزرگان که مرحوم و شهید شدند، متأسفانه جایگزینی در آن سطح انجام نگرفت. الآن اگر ما بستری فراهم کنیم که علما و طلاب بین مردم بروند، متوجه میشویم که مردم خیلی توقع ندارند و به عالم احترام میگذارند؛ به شرطی که عالم، واقعاً اهل دنیا نباشد و تکبر و غرور نداشته باشد، دین را فهمیده باشد و درد دین داشته باشد. لذا از ظرفیتهای مختلفی که در حوزه علمیه قم چهبسا معطل مانده، باید در بخشهای مختلف استفاده کنیم.
- روحانیت و حوزه در لحظهای که در آن بهسر میبریم، مشخصاً باید چه کاری را انجام دهد تا آنچه شما گفتید را بتواند محقق کند؟
نمیشود بهطور کامل و در مدت کوتاه مسأله را حل کرد؛ چرا که ضمن تمام مشکلاتی که توضیح دادم، هجمهها و حملات زیادی علیه روحانیت و حوزه در حال انجام است. بهخصوص که برخی، کارهای زیادی برای زمینزدن حوزه انجام میدهند و میخواهند مردم را از روحانیت بگیرند و برای این کار حساسیتهای اقتصادی مردم را تحریک و به بودجه حوزه حمله میکنند. ما نباید فکر کنیم چنین رویدادهایی، اتفاقی است. نیاز است مردم، هم با تلاشها و کارهای حوزه آشنا شوند و هم با وضعیت سخت معاش طلّاب. همچنین نباید تمام روحانیون را در پس چهرهی چند روحانی که در مدیریت کشور و ادارات از زی طلبگی فاصله گرفتهاند خلاصه کنند. باید بدانند که به اعتراف کارشناسان سازمان برنامه و بودجه در همین دفتر تبلیغات اسلامی قم، کارها و خدماتی انجام شده که مراکز دیگری در تهران برای انجام همان خدمت، سه برابر بودجه دفتر تبلیغات را گرفتهاند. گاهی مردم و بهخصوص جوانان و نوجوانها، ظاهر روحانیت را در چند روحانیای که در ماشینهای گرانقیمت نشستهاند، میبینند و البته حق هم دارند؛ ولی لازم است بدانند که اکثر روحانیون زندگی بسیار سادهای دارند. البته ما روحانیون هم باید مانند اکثریت مردم باشیم تا بتوانیم در مسائل دینی و اخلاقی، الگوی مردم باشیم.