برخی از صاحبنظران حوزه معتقدند وجود نهادهایی مثل دفتر تبلیغات، از یکسو باعث اختلال در سیستم سنتی تبلیغ شده ـ سیستمی که در آن مردم خودشان از مبلغ دعوت و او را تأمین میکردند ـ و از سوی دیگر یکی از موانع استقلال روحانیت از حکومت است؛ نظر حضرتعالی چیست؟
بسمﷲالرحمن الرحیم؛ البته در گذشته سیستم تبلیغات، یک سیستم مردمی بود؛ یک روحانی به شهر یا روستایی که میرفت، اهالی آن محل، در حد وسعشان، از آن روحانی پذیرایی و او را تأمین میکردند. من معتقدم این اشکالی که شما مطرح کردید فقط متوجه دفتر تبلیغات نیست؛ بعد از انقلاب نهادهای مختلفی تشکیل شدند که هرکدام بهنوعی اعزام مبلغ دارند؛ سازمان تبلیغات، اوقاف، دفتر تبلیغات، بیوت مراجع و… . تصور بنده این است که هدف از این اعزامها ـ که مراجع هم نسبت به آن اقدام میکردهاند ـ اعزام مبلغ به نقاط دورافتاده و محروم بوده است؛ مناطقی که گاه حتی امکان تأمین جا برای مبلغ را هم ندارند؛ چه برسد به حقالزحمهی مبلغ. بنده یادم هست که این کار را مرجع بزرگوار آیتﷲالعظمی فاضل لنکرانی شروع کردند و بعد هم آیتﷲالعظمی مکارم شیرازی همکاری کردند؛ آیتﷲالعظمی وحید هم که خودشان جداگانه اعزام میکردند. بنابراین اصل کار براساس چنین هدفی بوده است: اعزام مبلغ به مناطق محروم. اما متأسفانه ورود برخی نهادها به این مقوله، باعث شد که این اعزامها صرفاً به مناطق محروم نباشد؛ بلکه مثلاً به دانشگاهها و نهادهای دولتی هم مبلغ اعزام کنند. یا حتی مراکزی مثل سازمان فرهنگ و ارتباطات مبلغ اعزام میکند به خارج از کشور که در سفارتخانهها مستقر میشوند. خب این حرکت یک نقاط مثبتی دارد و یک نقاط منفیای. از مثبتات آن این است که ما توانستیم پهنهی تبلیغ را گسترش بدهیم. الآن تبلیغ منحصر نیست به روستا و شهر؛ بلکه در نهادها و ادارهجات هم تبلیغ هست. شاید شما در جریان باشید؛ ما الآن روحانیونی داریم که مهندس یا دکتر هستند و در ایام تبلیغ به دانشگاهها اعزام میشوند. اما از آسیبهای آن هم این است که مردم از آن سیستم سنتی تبلیغ که روحانی را در منزل میپذیرفتند و تدارک میکردند، فاصله گرفتهاند و از دفتر تبلیغات و نهادهای مشابه انتظار دارند که برایشان مبلغ اعزام کنند. این نهادها هم گاه بودجههایشان نمیرسد. بنده در جریان هستم؛ مثلاً سال گذشته دفتر تبلیغات برای تأمین همین بودجهی مختصری که به آقایان طلاب برای تبلیغ پرداخت میکند، مجبور شد بعضی اموال غیرمنقولش را بفروشد.
یک نکتهای هم هست و آن اینکه کسانی که در حوزه درس میخوانند و درس میدهند، باید توجه کنند خروجی حوزه همین تبلیغات است؛ ما چارهای جز انجام تبلیغات نداریم. باید به تبلیغ برویم؛ حتی اگر مردم هیچ کمکی نکنند؛ ما باید حضور داشته باشیم. الآن ملاحظه میکنید که بیگانگان تبلیغ میکنند و هیچ انتظاری هم از مردم ندارند؛ مثلاً مسیحیت…
به نکتهی بسیار مهمی اشاره فرمودید؛ اگر میشود بیشتر توضیح بدهید که چه روحیه یا دیدگاهی در میان مبلغان دیگر ادیان و مذاهب ـ مثل مسیحیت یا وهابیت ـ وجود دارد که باعث میشود آنها بهصورت رایگان به تبلیغ بروند؟ در حالیکه بهنظر میرسد در اینجا بُعد کاسبی تبلیغ بیشتر برجسته شده است.
حوزه باید روی کسانی که به تبلیغ میروند کار بکند که تبلیغ را بهعنوان یک مسئولیت تلقی کنند؛ نه یک کسب و کار. خدای متعال در سورهی احزاب میفرماید: «الذین یبلغون رسالات ﷲ و یخشونه و لا یخشون احدا الا ﷲ و کفی بﷲ حسیبا»؛ حسیب این کار خداست و ما باید رسالت خودمان را انجام بدهیم. پیامبر میفرمود من اجری از شما نمیخواهم. پیامبر برای اجر آن کارها را نکرد. حتی اموالش ـ یعنی اموال حضرت خدیجه(س) ـ را در راه تبلیغ و در راه رساندن آن وظیفهی الهیاش خرج کرد و نیازمندان جامعه ـ مانند اصحاب صفه ـ را تدارک میکرد. بنابراین همانطور که گفتم ما باید کاری کنیم تا عزیزان مبلغ ما برداشت کسب و کار از تبلیغ نداشته باشند و آن را یک مسئولیت الهی بدانند. بههرحال ما شاگرد این مکتب هستیم ـ اگر پذیرفته بشویم ـ و باید انجام وظیفه کنیم. هر سربازی باید مسئولیتی که به او واگذار شده است را درست انجام بدهد. اصلاً خروجی حوزه، تبلیغ است.
جا دارد خاطرهای از مرحوم آیتﷲالعظمی بهجت رضوان ﷲ تعالی علیه نقل کنم؛ این خاطره را در برنامه سمت خدا هم بهمناسبت سالگرد رحلت آیتﷲ بهجت عرض کردم. بنده حدود چهاردهسال متوالی، محرم و صفر را برای تبلیغ به قطر میرفتم؛ آنجا حوزهی بسیار مصاعدی بود برای تبلیغ. یک وقتی خدمت مرحوم آیتﷲالعظمی تبریزی عرض کردم که من یک ماه از تدریس بازمیمانم (بهواسطهی تبلیغ)؛ ایشان فرمودند: «میخواهی مرجع بشوی؟ نمیخواهد مرجع بشوی؛ برو تبلیغ کن که اساس کار است!». بالاخره ماندن در حوزه آخرش مرجعیت است؛ اما اساس، تبلیغ است. یک سال خاطرم هست وقتی که از قطر برگشته بودم، صبح یکی از روزهای ماه ربیع، درس گفته بودم و داشتم از کوچهی که منزل مرحوم آیتﷲ بهجت برمیگشتم. رسیدم به درب منزل ایشان؛ دیدم عدهای ایستادهاند و گفتند آقا دارند تشریف میاورند تا به درس بروند؛ نمیخواهید آقا را ببینید؟ گفتم بله؛ و ایستادم. آقا تشریف آوردند. تا من را دیدند ـ چون ایشان به من لطف داشتند و من یک ماه رمضان بعد از نماز ایشان در مسجد فاطمیه منبر میرفتم؛ ایام تابستان هم که ایشان به مشهد مشرف میشدند، روضهی روزهای جمعهی ایشان در مشهد را بنده میرفتم ـ فرمودند هان؛ مدتی نبودید؟ عرض کردم رفته بودم تبلیغ خارج از کشور. فرمودند: «خوشا بهحال شما که به تبلیغ میروید؛ ما که این گوشه افتادهایم و کاری نمیکنیم!»؛ به همین تعبیر فرمودند. این حرف پیامی داشت؛ پیامش هم این بود که تبلیغ امر بسیار مهمی است.
بنابراین همانطور که عرض کردم تبلیغ یک مسئولیت است؛ نه یک کسب و کار. خاطرم هست قبل از پیروزی انقلاب که به تبلیغ میرفتیم، واقعاً با مشکلات زیادی مواجه بودیم. مثلاً در هر منطقه یا روستایی که به تبلیغ میرفتیم، بلافاصله ژاندارمری آنجا میآمد و از ما میخواست که التزام بدهیم حرف (سیاسی و ضد حکومتی) نزنیم. امکانات هم در آن زمان بسیار کم بود؛ در یک خانه با امکانات بسیار بسیط باید یک ماه زندگی میکردیم. ما در آن روزها و در چنان شرایطی تبلیغ میرفتیم؛ خانوادههایمان را در اینجا تنها میگذاشتیم و خودمان به دیار غربت میرفتیم؛ معلوم هم نبود تبلیغمان در آن منطقه مؤثر خواهد بود یا نه و… ؛ اما در نهایت به همین عنوان که تبلیغ وظیفهی ماست، میرفتیم.
آیا به میزبانهای مبلغین هم توصیه میکنید که وظیفهی میزبانی ـ مخصوصاً در مسائلی مثل حقالزحمه ـ را رعایت کنند؟ یا اینکه توصیهی شما صرفاً به مبلغین است که فارغ از بحثهای مادی به تبلیغ نگاه کنند و مثلاً حتی اگر بدانند حقالزحمهای هم در کار نیست، باز هم به تبلیغ بروند؟
البته میزبانها باید تکریم کنند. من نکتهای تاریخی را عرض کنم؛ پیغمبر خدا وقتی خواستند به مدینه هجرت کنند، همینطوری هجرت نکردند؛ انصار آمدند دومرتبه در موسم حج و جمرهی عقبه با رسول خدا بیعت کردند و از ایشان دعوت کردند و گفتند همینطوری که ما از جانمان دفاع میکنیم از شما و خانوادهی شما دفاع میکنیم. پس دعوت بود. انسان نباید بدون دعوت به جایی برود تا خدایناکرده تحقیر نشود. همچنین پیامبر برای اینکه زمینهسازی و مردم را مهیا کنند، قبل از آنکه خودشان تشریف ببرند به مدینه، مصعب بن عمیر را که جوان بود، مدتی به مدینه فرستادند تا زمینه را فراهم کند. پس میزبانی و دعوت و… هم مهم است.
همچنین باید این نکته به مردم منتقل بشود که این نهادهای متصدی اعزام مبلغ ـ که از برخی از آنها نام بردیم؛ مانند دفتر تبلیغات ـ چیز خاصی به مبلغین نمیدهند. کار اینها بیشتر هماهنگی و سازماندهی است و اینکه مشخص باشد هرکس به کجا میرود و… . مثلاً امسال برخی دوستانی که داشتند به سیستان و بلوچستان اعزام میشدند به من گفتند که به ما گفتهاند امسال هیچ اعتباری نداریم بدهیم! آن هم در سیستان و بلوچستانی که امکاناتش اینقدر کم است. اما اینها معذلک رفتند؛ یعنی با وجود اینکه هیچ امکاناتی از اینجا دریافت نمیکنند، آن محل هم هیچ کمکی به آنها نمیکند، با اینحال باز هم رفتند!
برخی افراد، وصف «منبری» را بهنوعی معادل وصف «غیرعلمی» تلقی میکنند و مثلاً در مباحث علمی وقتی میخواهند بگویند «غیرعلمی حرف نزن»، میگویند «منبری حرف نزن!»؛ چیزی شبیه واژهی «ژورنالی» در فضای دانشگاهی که در مقابل واژههای علمی و پژوهشی قرار میگیرد. حضرتعالی بهعنوان یکی از خطبای مطرح که سالهاست درس خارج هم میگویید، نظرتان راجع به این ذهنیت چیست؟
این حرف عمدتاً از منطق نشأت گرفته است؛ در منطق هست که شخص یا برهانی صحبت میکند یا خطابی؛ خطابی در مقابل برهانی است. اما این مربوط به گذشته بوده؛ امروز جلسات منبر، به کلاس درس تبدیل شده است. در گذشته بیشتر مردم از نعمت سواد محروم بودند؛ اما امروز قریب به اتفاق افراد جامعه تحصیلکرده هستند. انسان وقتی با افراد تحصیلکرده مواجه میشود نمیتواند حرفهای فلهای بزند؛ بلکه باید حرفهای منطقی با پشتوانهی برهانی بزند. لذا امروز منبرها، برهانی و همراه با دلیل است. دین ما هم دین برهان است. قرآن مجید میفرماید: «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین». پیغمبر خدا نیز کسانی را که به تبلیغ میفرستاد، نوعاً حافظ قرآن بودند؛ انسانهای شایستهای بودند. شاهد من برای این ادعا (تفاوت تبلیغ امروز با گذشته بهلحاظ برهانی و علمی بودن) این است که ما امروز میبینیم مراجع ما سخنران هستند؛ در گذشته مراجع صحبت نمیکردند؛ صرفاً درس میدادند. اما الآن مراجع ما در مناسبتهایی مثل رمضان و محرم و صفر با مردم صحبت میکنند. این نشان میدهد که تبلیغ مثل گذشته نیست و معمولاً کسانی که امروز عدهدار مسئولیت تبلیغ هستند، اساتید خوب حوزه هستند؛ بنده میشناسم. بله؛ کسانی هم سطحشان پایین است؛ اما اساتید خوب حوزه امروز در مناطق مختلف و از جمله مراکز علمی تبلیغ میکنند؛ آن هم تبلیغ توأم با استدلال؛ مسائل کلامی را مطرح میکنند در حوزهی اعتقادات؛ همچنین مسائل اخلاقی را که پشتوانهی علمی دارد و دیگر مسائل. پس این تلقیای که شما گفتید مربوط به گذشته است و امروز تلقی درستی نمیتواند باشد.
این حرف درمورد چهرههایی مانند خود حضرتعالی که خب سالهاست درس خارج میگویید و برخی دیگر از خطبای مطرح درست است؛ عرض بنده در مورد مبلغینی است که نوعاً به مناطق محروم میروند و بنیهی علمی لازم را ندارند و گاهی حرفهایی میگویند که بهصورت کلیپ در فضای مجازی نشر پیدا میکند و اسباب وهن دین و اهل بیت(ع) است. فکر نمیکنید این مسأله هم شاید برمیگردد به خارجشدن نظام تبلیغ، از سنت مألوف و ورود برخی نهادها مانند دفتر تبلیغات به این مقوله؟
ببینید الآن در دفتر تبلیغات یک شورای مرکزی حضور دارد که در آنجا عدهای از کسانی که در رأس هستند ـ و درواقع ذروةالامر هستند ـ مینشینند پروندهی اشخاص را دقیقاً کنترل میکنند، سخنرانیهای آنها را میبینند و آنها را تقسیم میکنند به نخبهی درجهی یک و نخبهی درجهی دو؛ و پایینتر از این دیگر نیست؛ یعنی درجهی سوم ندارد. البته قبول دارم که این آسیبها وجود دارند و افرادی ممکن است بدون پختگی لازم به تبلیغ بروند؛ لکن این تا حدی طبیعی است؛ دیگر ادیانی که تبلیغ میکنند مثل مسیحیت یا وهابیت نیز از این مسائل دارند. یک مقداری هم برمیگردد به نیاز ما به مبلغ؛ ما الآن قدرت این که کشور خودمان را از نظر تبلیغ اداره و تأمین کنیم نداریم؛ چه رسد به خارج از کشور؛ یعنی بهخاطر نیاز مجبور میشویم بعضی مبلغینی که شاید توان علمی مناسبی نداشته باشند را به تبلیغ اعزام کنیم.
پرسش من ناظر به نگاهی است که معتقد است اصولاً برای منبریشدن نیازی به بنیهی علمی آنچنانی و مثلاً اجتهاد نیست. طرح سفیران هدایت بر بستر همین نگاه شکل گرفت.
یک مبلغ هم مسائل کلامی را باید بداند؛ هم مسائل تاریخی را و هم مسائل اخلاقی را؛ باید بداند؛ تا یک وقت مردم را ناخواسته به جبر، تفویض یا تجسیم دعوت نکند. اینها مسائل کلامی مهمی است. من قبول دارم. منتها ممکن است از ناچاری گاهی بعضی افرادی که شایستگی لازم را ندارند به تبلیغ بروند و حرفهایی بزنند که درست نیست.
این شیوههای جدید تبلیغی مثل شبکههای اجتماعی با ادبیات مخصوصشان را رقیب منبر میدانید؟ یعنی با ظهور این سبکهای جدید، آیا میتوانیم بگوییم دورهی منبر بهعنوان تکنیک سنتی تبلیغ تمام شده؟
منبر بهعنوان تبلیغی سنتی که رودررو و چهرهبهچهره است هنوز جایگاه خودش را دارد. الآن طبق آماری که گرفته شده، آن دسته از برنامههای رادیویی و تلویزیونی که بهصورت زنده پخش میشوند بینندهی بسیار بیشتری دارند نسبت به برنامههایی که پخش زنده نیستند. پس این را باید بپذیریم که تبلیغ سنتی جایگاه خودش را دارد. اما این را هم نمیتوانیم انکار کنیم که فضای مجازی به میدان آمده است و ما باید در حد توانمان مقابله کنیم؛ یعنی باید خلأ کار در این فضا را هم پر کنیم و بسنده نکنیم به تبلیغات شفاهی و چهرهبهچهره.
بهعنوان پرسش آخر به مبلغین ماه مبارک رمضان چه توصیهای دارید؟
از نظر بنده مهمترین مسأله در ایام ماه مبارک، بحث اعتقادات است. چون مسألهای که نسل جوان ما را تهدید میکند، کمرنگشدن اعتقادات است و باید روی آن سرمایهگذاری کرد. ما باید باورها را در مردم تقویت کنیم؛ چراکه دشمن دارد باورها را از مردم میگیرد. بعد هم بحث اخلاق. اما اولویت با مسائل اعتقادی است. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی ﷲ علی بصیرة أنا و من اتبعنی». اگر ما این بصیرت را در جوانانمان ایجاد کردیم، آنها را واکسینه کردهایم؛ چون باور است که انسان را دربرابر هجمهی بیگانگان نگه میدارد. بنابراین توصیهی بنده این است که در ماه مبارک رمضان آقایان مبلغین سعی کنند باور را در مردم ایجاد کنند یا اگر ضعیف است آن را تقویت کنند.