در آغاز نشست، اکبر ثبوت، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و فلسفۀ اسلامی، ضمن اظهار خرسندی از توجه به آخوند خراسانی، به بیان برخی اجتهادات اصولی متأخرین شیعه نظیر میرزای قمی پرداختند و گفتند: یکی از پرسشهای مهم این است که آیا کسی که از دین حقه پیروی نمیکند، نزد پروردگار معاقب است؟ میرزای قمی در این رابطه دستهبندی جالب توجهی دارد. گروه نخست، افرادی هستند که اصلا نمیدانند که دین حقهای هست که باید بدان ملتزم باشند. گروه دوم افرادی هستند که فکر میکنند همان دینی که به آن ملتزم اند، دین حق است. و گروه سوم کسانی هستند که میدانند باید از دین حق پیروی کرد، میدانند که دین خودشان آیین باطل است و از سر عناد از دین حق پیروی نمیکنند. از نظر میرزای قمی تنها این گروه سوم هستند که معاقب اند.
آقای ثبوت در ادامه با ذکر برخی نمونههای دیگر افزودند: از دیگر آراء میرزای قمی، این است که همانطور که ما در مورد پیروان دین اسلام کسانی را که از سر اعتماد و تقلید به اصول دین معتقدند را مورد مؤاخذۀ خداوند نمیدانیم، پیروان سایر ادیان نیز اگر از سر اعتماد و تقلید به اصول دینشان رسیده باشند، مورد مجازات خداوند قرار نمیگیرند. از نظر میرزای قمی، کافری که مورد عذاب خداوند قرار میگیرد، تنها کسی است که از سر عناد دین حقه را نپذیرد و باقی غیرمسلمانان تنها کافر فقهی هستند.
دکتر رحیم نوبهار، عضو هیئت علمی دانشکدۀ حقوق دانشگاه شهید بهشتی نیز در این جلسه به بیان دیدگاه های خود دربارۀ کتاب «مکتب اجتهادی آخوند خراسانی»، پرداخته و گفتند: به زعم من دغدغۀ مطرح شده در این کتاب مسالۀ انقباض در اجتهاد و تسلط روح تقلید است. اگر ما در مطالعۀ ادوار تاریخ فقه از این واقعیت سخن میگوییم که بعد از شیخ طوسی تا زمان ابنادریس «عصر فقهاء مقلدین» بود، بهطوریکه فقهای این عصر ذیل نام شیخ طوسی اجازۀ اجتهاد نوآورانهای به خود نمیدادند، امروز نیز همین است. ما امروز نیز با تسلط نوعی شهرتگرایی دچار این چالش شدهایم. راهکاری که استاد محقق داماد برای این معضل ارائه دادهاند، آزاد اندیشی در عین احترام به سنت پیشینیان و رعایت اخلاق پژوهش است.
دغدغۀ بعدی، توسعۀ دامنۀ سخن گفتن به نام خداوند است، بدان معنا که آنچه فقیه میگوید، به خدا نسبت داده میشود. راهکار استاد محقق در اینجا توسعۀ منطقهالفراغ و توسعۀ رهیافتهای عقلایی است. رهیافتهایی که تا انتها عقلایی بمانند و بهجای خداوند به عقلا نسبت داده شوند. ضرورتی ندارد که بسیاری از دریافتهای عقلانی را به خداوند نسبت دهیم. اگر بخواهم یک گام از دیدگاه استاد محقق داماد فراتر روم، ما در ساحت امر اجتماعی، باید به نوعی مدل آزمون و خطا و تجارب زیستهمان به عنوان انسان اهمیت دهیم.
مسالۀ دیگر، مسألۀ قشرگرایی و متنمحور بودن است. قشرگرایی در تفسیر متن بسیار به برداشتهای ما از متون دینی آسیب رسانده است. در این میان، نظریۀ روح معنا میتواند لباسهای گشادهتری بر لفظ بپوشاند. نکته دیگر، خردستیزی و خردگریزی است و راه حل استاد در برابر این چالش، اهمیت دادن به خردگرایی و عقلانیت است. ما به برخی منابع نظیر حدیث خوشبینی بیش از اندازه داریم. باید علم رجال را مجدداً با ملاحظات جدید بررسی کرد.
بحث بعدی دخالت نهاد قدرت در ساماندهی به فقه و فقاهت است. به طور کلی ما باید به نقش قدرت در فقه بیشتر بیندیشیم. فقیهان در زمان مأمون، با فقیهان زمان معتصم، متفاوت میاندیشیدند. اینها برخی تأثیرات برونفقهی است که بر فقاهت تأثیر میگذارند.
اینکه شریعت ما به عاملی برای دستهبندیهای موهوم، کرامت ستیز و عدالتستیز تبدیل شده است، بسیار قابل تامل است. دستهبندیهایی که فقه را معیار برخورداری از امکانات اجتماعی میکند. راه حل استاد محقق داماد، توجه به کرامت انسانی در اجتهادات فقهی است. بنابراین در عصر حاضر، مسألۀ ایمان و کفر باید به عنوان امری اعتقادی مطرح شود و نه در ساحت شهروندی. من تصور میکنم اساساً معنای اجتهاد همین است؛ یعنی توسعۀ میراث پیشینیان و نه تکرار صحبتهای آنان.
برخی تفسیرها از شریعت چنان با آموزۀ عدالت در تضادند که روان یک جوان مؤمن را نیز اقناع نمیکند. بنابراین، عدالتمحوری نیز باید یکی از اصول ما باشد. به بند کشیدن بندگان خداوند به نام دین، درد بزرگی است. استاد محقق داماد در کتابشان، با طرح اصل عدم ولایت، که ترجمان آن در دنیای امروز آزادی است، انواع آزادیهای مدنی، اجتماعی و سیاسی را ذیل توسعه آورده اند. مباحث کتاب «مکتب اجتهادی آخوند خراسانی»، بهطور کلی افقهای نوینی را در برابر ما می گشاید. استفادۀ هوشمندانه از مفاهیم گذشتگان و بسط آن به مفاهیم امروز، از ویژگیهای این کتاب است. من معتقدم اگر تنها یک دهم راه حلهای موجود در این کتاب، به عنوان مبنای اجتهاد پذیرفته شود و فقیه احکام خود را از صافی کرامت و عدالت عبور دهد، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
از دیگر سخنرانان این جلسه داود فیرحی، استاد دانشگاه تهران بودند، ایشان در اشاره به انسجام بخش های مختلف کتاب «مکتب اجتهادی آخوند خراسانی»، و تمجید از این اثر، محتوای این کتاب را به سه قسمت تقسیم کردند: نخست، تاریخچۀ فشردۀ اجتهاد شیعه، از ابتدا تا مشروطه و تجدد. دوم، پرداختن به قهرمان تجدد، یعنی آخوند خراسانی. فردی که در دوران مشروطه مرجعیت فکری یافت و یک حرکت اجتماعی شکلگرفته را به نتیجۀ محصلی به نام مجلس شورای ملی و نظام سیاسی مشروطه رساند. و سوم، اجتهادات خود آقای محقق داماد. در این بخش مؤلف در عین احترام به آخوند، به بیان نظرات وی بسنده نمیکند، بلکه برمبنای اصول اجتهادی آخوند، اما فراتر از اجتهادات ایشان به بحث میپردازد.
مدتی است بحثی در جامعۀ مذهبی پیدا شده و آن اینکه آیا ادلۀ اجتهاد و استنباط همارز هستند یا نه؟ افرادی نظیر شیخ محمدمهدی شمسالدین به نتیجه رسیدهاند که ادله را به دو دستۀ مرجع و عادی تقسیم کنند تا بدین وسیله موتور اجتهاد به حرکت درآید. ادلۀ فرعی ادلهای هستند که اگر همزمان به دلیل مرجعی که با آنها متضاد بود مواجه شدند، در هم میشکنند و به نفع دلیل مرجع کنار میروند. از جملۀ ادلۀ مرجع که مؤلف بر آن تأکید کرده، عدالت و کرامت است.
در مورد کرامت، من بسیار به این پرسش میاندیشیدم که تجدّد اروپایی از کجا شروع شد؟ جان لاک -کسی که دربارۀ او میگویند که اگر مشروطۀ انگلستان متأثر از او نباشد، نظام سیاست ایالات متحده قطعا متأثر از اوست- در مورد کرامت انسان استدلالی کاملا دینی میکند. این یعنی بحث بنیادی تجدد به مفهوم کرامت بازمیگردد. کرامت یعنی انسان بماهو انسان، از آن حیث که مخلوق برتر خداوند است و از آن حیث «خلق علی صورته»، واجد کرامت است. نه مذهب و نه نژاد و نه جنسیت و نه سنت و نه هیچ چیز دیگری نمیتواند معارض این کرامت باشد. هر ادلهای که با این اصل تعارض پیدا کرد، آن است که میشکند، نه مفهوم کرامت.
از نظر میرزای قمی، کافری که مورد عذاب خداوند قرار میگیرد، تنها کسی است که از سر عناد دین حقه را نپذیرد و باقی غیرمسلمانان تنها کافر فقهی هستند.
این ایده، پیامدهای عظیمی برای ما داشته و دارد. مثلا اینکه در دورهای، تاریخ ما توانست مفهوم امت را به مفهوم ملت تبدیل کند، انسان مسلمان و غیر مسلمان با ذیل یک عنوان تعریف شدند. پیامد دیگر، برابری در حقوق بنیادین نظیر حق تعیین سرنوشت، حق اعتراض به عصیانگر و… است.
علی ططری، پژوهشگر تاریخ و سندپژوه، نیز به عنوان یکی از سخنرانان این جلسه، به لحاظ تاریخی جایگاه آخوند خراسانی را مورد بحث قرار داده و اظهار داشتند: در حوزۀ تاریخ، آخوند جایگاه خاص و مستقلی دارد. اما یکی از مشکلات ما در این زمینه کمبود منابع است. مکتوبات آخوند حاکی از این است که او مجتهدی آگاه به مسائل اقتصادی و اجتماعی است؛ بهطوری که اگر آخوند مکتب اجتهادی نوینی دارد، مکتب سیاسی جدیدی هم داشتهاست. دو نگاه در میان فقها به امور سیاسی وجود داشته است: یکی منع کامل دخالت در امور سیاسی، و دیگری دخالت کامل در امور سیاسی. آخوند خراسانی آغازگر یک جریان سوم بود.
درحوزۀ اقتصادی، آخوند حامی تاسیس بانک ملی در مشروطیت بود؛ بهطوری که خودش مهیج علما و مردم برای این هدف شد. از دیگر حوزههایی که آخوند در آنها ورود کرد، تقویت ارتش است. ایشان معتقد بود که بهواسطۀ موقعیت سوقالجیشی ایران، باید برنامۀ مشخصی برای تقویت ارتش داشت. توجه به نظام آموزشی، نظارت بر عملکرد مجلس و دولت، تذکر به حاکمان محلی از شمال تا جنوب ایران، همه از نشانههای مشی نوین آخوند در حوزۀ سیاسی و اقتصادی بود. آخوند نه تنها خود وارد عمل شد، بلکه علما را نیز مورد تخاطب خود قرار داد، که چرا سکوت میکنید؟ مگر از تکالیف شما نیست که بر اعمال حکومت نظارت کنید؟
در اثر استاد محقق داماد نیز سه گفتار از مجموعۀ گفتارهای کتاب، بررسی تاریخی است. هر یک از این گفتارها براساس پرسشها و پیش فرضهای مشخصی می باشد. فصل نخست، بررسی سیر تاریخی اجتهاد شیعه، مکتبها و روشها؛ و مقایسۀ آن با مشی و مکتب اهلسنت، که سه مکتب قم، نجف و سامرا در این زمینه مورد بررسی قرار گرفتهاند. در دومین فصل، عوامل مؤثر بر نهضتهای فکری جهان اسلام بررسی شدهاند، تا تأثیر هر یک از آنها بر اجتهاد شیعه مشخص شود. فصل سوم نیز به شاگردان و سیرۀ آخوند اختصاص دارد.
برخی تفسیرها از شریعت چنان با آموزۀ عدالت در تضادند که روان یک جوان مؤمن را نیز اقناع نمیکند. به بند کشیدن بندگان خداوند به نام دین، درد بزرگی است.
در پایان این جلسه، آیتﷲ محقق داماد، مولف کتاب نیز در سخنانی پیرامون علت نگارش این اثر، با وجود آثاری شاخص در معرفی آخوند خراسانی گفت: ما در کشوری زندگی میکنیم که در قانون اساسی آن، ده چهرۀ مهم ذیل عنوان «مجتهد» مشخص شدهاند. این یعنی مملکت ما باید با اجتهاد اداره شود؛ این درحالی است که هنوز در کشور ما مشکلات فقهی کوچک برای ما دردسرهای بزرگ ایجاد کردهاند.
من دیدم که صد سال قبل، یک شیخ فقیه، از پیشروترین دموکراسیهای منطقه در عصر خودش دم زده، که این کار، کار «فقیه» بوده است. فقیه در ایران دموکراسی آورد. من این کتاب را نوشتم تا نشان دهم بعد از ۱۰۰ سال هنوز هم روحانیت است که به دنبال دموکراسی است. حرف من این است که ما امروز به یک آخوند خراسانی نیاز داریم. کسی که از بُعد فقهی سخن بگوید، تا اِنقُلتی بر سر آن نیاید.