حجتالاسلام حسن رمضانی
امام صادق(ع) می فرمایند: ستون و استوانه انسانیتِ انسان، عقل است؛ بر همین اساس است که حکما مراتب کمال انسان را با معیار عقل دستهبندی کردهاند، لذا عقل و انسانیت در گروی هم هستند. گرچه ما علوم را به عقلی و نقلی تقسیم میکنیم، ولی همان منقولیات نیز متأثر و در گروی عقلانیت میباشند، و تا زمانیکه نقلیات را عقل پشتیبانی نکند، برای انسان قابل پذیرش نخواهد بود. به همین جهت است گرچه اعمال را ما به تعقلی و تعبدی تقسیم میکنیم، ولی تعبد را نیز باید از پایگاه عقلانی، اثبات نماییم و تعبد کورکورانه و خالی از پایههای عقلانیت، از شأن انسان دور است.
در همین فضاست که احکام را به تکوینی و تشریعی دستهبندی میکنیم، ولی بر این باوریم که اگر تشریعیات نیز برخاسته از تکوین باشد، پیوند تشریع و تکوین، برای انسان قابل پذیرش خواهد بود. روزی از موسس حوزه علمیه قم پرسیده شد که شما معقول خواندهاید یا خیر؟ که ایشان با کنایه پاسخ دادند معقول نخواندهایم، اما عقل داریم. این فرمایش ایشان موید این است که منقولیات ما نیز باید از پشتوانه عقلی بهره مند باشد.
اینکه انسانها از عقل عادی برخوردارند، صحیح است، اما ما را از سامانبخشی به عقل، بیبهره نمیکند و این مهم، در علوم عقلی، از جمله در فلسفه انجام می شود. فلسفه با ابزار عقل و عقلانیت، بهدنبال حق و حقانیت است. از همینرو باید گفت که بدون فلسفه، حیات انسانیِ معقول و منظم، میسر نیست و این، حاکی از جایگاه مهم فلسفه و اهمیت پرداخت به آن است و حوزههای علمیه نیز میبایست در همین فضا به زیست خود تدوام بخشند.
حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه
خبرگزاریهایی که دغدغه انقلاب اسلامی دارند، لازم است مسائل مبتلابه و موضوعاتی که در حوزه مطرح میشود را دنبال کنند و از منازعات اندیشهای غفلت نکنند. امروزه در حوزه افرادی از تمایز حوزه سنتی و حوزه انقلابی، مرجعیت و حکومت و یا مرجعیت و ولایت سخن میگویند و این نکته را مطرح میکنند که چون حکومت اسلامی به فتوای مرجعی بهنام امام خمینی بوده است، لذا باید حکومت، ذیل مرجعیت باشد. بنده الان در این مورد نمیخواهم صحبت کنم، ولی رسانهها نباید اجازه دهند که اینگونه مباحث در فضای مجازی و جامعه حوزوی مطرح شود و بعد از مدتی بخواهیم در باب آن، گفتوگو کنیم.
برخی از دغدغهمندان علوم عقلی بهگونهای اظهار نظر میکنند که گویا حوزه امروز در نیم قرنِ قبل سیر میکند و پیشرفتهای علوم عقلی در بعد از انقلاب اسلامی را نادیده میگیرند. البته از سوی دیگر نیز تهدیدهای جدیای وجود دارد و این نشانگر نیاز به یک توصیف جدی از جایگاه علوم عقلی در حوزههای علمیه است.
برای توصیف یک واقعیت عینی نیازمند این هستیم که از آن مقوله شناخت داشته باشیم. توصیف ما از علوم عقلی در حوزههای علمیه در دو ساحت بیان میشود؛ یکی ساحت عمومی و تخصصی از حیث آموزش و پژوهش و دیگری، ساحت موضوعی. در حیث عمومی و تخصصی، وضع حوزه اینگونه است که در ساحت عمومی، هر طلبهای مقدماتی از منطق و کلام را میخواند، گرچه اخیراً کتابهای درسی کلام که در سطح اول حوزه تدریس میشوند، بهسمت کلام نقلی گرایش یافته است. بعد از این، طلبهها مخیّر هستند که بدایهالحکمه یا کشفالمراد بخوانند و البته این دروس، اجباری برای حضور در کلاس ندارند.
در ساحت تخصصی در حوزه کنونی، هم درسهای آزاد علوم عقلی ـ بهمعنای عام ـ فراوان شده است و هم گروههای آموزشی مختلفی در مراکز حوزویِ صرف، مراکز حوزوی- دانشگاهی و نیز مراکز پژوهشیِ حوزوی شکل گرفته است که طلاب در آنها آموزش میبینند و به فعالیت علمی و پژوهشی مشغول اند و به تولید آثار فلسفی میپردازند، که البته برخی از این آثار ـ بهخصوص آثاری که در دو دهه اخیر منتشر شده است ـ در تاریخ تشیع و حوزهها، کمنظیر و یا حتی بینظیر هستند. مهمتر از همه مراکز حوزوی، تأسیس مجمع عالی حکمت است که به توصیه رهبر انقلاب انجام شد.
از حیث ساحت موضوعی باید گفت که در گذشته ـ سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی ـ حوزهها بیشتر مباحث فلسفه اولی ـ با مکاتب سهگانهاش ـ را دنبال میکردند. این آثار البته اکنون در حوزه علمیه موجود هستند و در دروس آزاد و برخی از موسساتی که در حوزه وجود دارند، پیگیری میشوند. اتفاق جدیدی که در دو دهه اخیر در حوزههای علمیه شاهدیم، تأسیس و گسترش فلسفههای مضاف ـ یعنی فلسفههای تخصصی ـ میباشد و حتی میتوان ادعا کرد، اینگونه فلسفهها از حوزههای علمیه به دانشگاهها شیوع پیدا کرده است. فلسفههای تخصصی یعنی کاربست فلسفه اولایی در علوم و امور مختلف.
بهعنوان مثال در حوزههای علمیه به فلسفه علوم انسانی پرداخته شده و مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناختی علوم انسانی را مورد تدقیق قرار می دهند. اینکه علوم انسانی- اسلامی در مجامع دانشگاهی نیز تقریباً پذیرفته شده است، حاصل همین مباحث می باشد. مثال دیگر، فلسفه فقه است که قبلاً چیزی تحت این عنوان نداشتیم، ولی امروزه در حوزههای علمیه، رایج است. این امر حاکی از آن است که در حوزههای علمیه به لحاظ موضوعی، مباحث فلسفه کاربردی پا گرفته است و حتی نگاههای درجه دو نسبت به فلسفه نیز در حال بسط است. در ساحت عمومی حوزه علمیه، در علوم عقلی، اتفاق چشمگیری رخ نداده است، اما در ساحت تخصصی، حوزه شاهد تغییرات چشمگیر و رو به تکامل است.
در حوزه دچار نگاه افراطی یا تفریطی هستیم. در بین طرفداران فلسفه چنین قانون نانوشتهای وجود دارد که همه باید فلسفه بخوانند و در مقابل هم عدهای بر این باورند که کسی نباید فلسفه بخواند و حتی برخی از این افراد بر این باورند که خواندن فلسفه، حرام است. مستحضرید که سنت حوزوی این بوده است که فلسفه را به افراد باهوش و علاقهمند میآموختهاند. لذا نمونههایی از برخی افرادِ بیظرفیت و یا کمظرفیت وجود دارند که به حوزه فلسفه پا گذاشتهاند و کارشان به الحاد کشیده شده است.
رشد عقلانیت در حوزه، نیاز است ولی این، به معنای لزوم آموزش فلسفه به تمام طلبههای حوزه نمیباشد. آسیب دوم این است که در حوزههای علمیه، گاهی دیده میشود که فلسفه، برای فلسفه ارزش دارد، در حالیکه در گذشته، فلسفه در حکمت عملی حضور داشت. آسیب سوم نیز این است که دنیای امروز دنیایی نیست که دور حوزههای علمیه حصاری بکشیم و بگوییم ما اهل فلسفه، با دنیای بیرون کاری نداریم.
امروزه در دنیای واقعی با سه جریان عقلی معارض، مواجهیم. یک جریان، جریانِ مکاتب فلسفی غرب است که از آن جمله میتوان به مکتب فلسفه اگزیستانسیالیسم و مکتب فلسفه تحلیلی و فلاسفه نئوکانتی اشاره کرد. علیتی که چنین فلاسفهای تبیین میکنند، در تعارض با تحلیلی است که ما از علیت، در حکمت متعالیه یا حکمت مشاء داریم. جریان دوم، فلسفههای مضافی است که در غرب وجود دارد و از آن جمله میتوان به فلسفه پول و یا فلسفه سینما اشاره کرد. چرا عدهای از سیاستمداران ما نمیخواهند از راهبردهای تعلیم و تربیت اسلامی استفاده کنند و علاقه مند هستند که از سند ۲۰۳۰ استفاده کنند؟ یا چرا حاضر نیستند از راهبردهای اقتصاد اسلامی بهره ببرند و برای حل مشکل پولشویی، بر تبعیت از CFT تأکید میکنند؟ نمیتوان گفت این افراد، مخالف دین هستند. علت، در این مستتر است که عدهای از اساتید دانشگاه که به این سیاستمداران جهت میدهند، ذهنشان مملو از فلسفههای مضاف به همین علوم است. جریان سوم نیز عبارت است روشنفکران جهان عرب و ایران که از آن جمله میتوان به محمد ارکون و یا نصر حامد ابوزید و حسن حنفی اشاره کرد که دغدغه تمام این افراد، جمع بین اسلام و تجدد است و بر روشنفکران ما تأثیر گذاشتهاند. اساساً روشنفکری دینی ما، عمدتاً متأثر از جریانهای جهان عرب بوده است که این اعراب، مبانی فلسفی دارند.
دنیای امروز دنیایی نیست که دور حوزههای علمیه حصاری بکشیم و بگوییم ما اهل فلسفه، با دنیای بیرون کاری نداریم.
اولین راهکار برای آسیب های مطرح شده این است که در ساحت عمومی حوزه، در راستای عقلانیسازی علوم اسلامی و احکام تلاش کنیم، نه اینکه صرفاً دغدغه این را داشته باشیم طلبهها دیسیپلینی بهنام فلسفه را بخوانند. دومین پیشنهاد این است که تلاش کنیم فضلای علوم عقلی، این علوم را فقط برای این علوم نخواهند و بلکه این علوم را معطوف به نیازهای امروز دنبال نمایند.