امروز (۱۴ آذر۹۷) حسن روحانی، رئیس جمهور لطیفهای را در میان همشهریان سرخهای خود گفت. همین لطیفه را با تغییر کلمهٔ «زنوناوین» به «استقطس فوق استقطسات» دربارهٔ میرداماد میگویند. پایان این لطیفه این است که «خدا گفت اینها چیزهایی میگویند که من هم نمیدانم». بخشی از این طنز، استخدام اطلاق علم الهی برای تبیین مبالغه در ابهام کلمات سرخهایها و میرداماد است. انگار به طنز گفته است که خدا همه چیز را میداند، مگر زبان سرخهایها و میرداماد را.
طنزهایی که مایهشان باورهای دینی است، در میان خود متدینان و حتی روحانیان گفته میشود؛ اما معمولاً مکتوب نمیشوند و در مجامع عمومی گفته نمیشود. شاید به این دلیل بود که حسن روحانی بخش پایانی را نمیگوید.
در ادبیات فارسی و عرب، گاه طنز از متن قرآن مدد میگیرد. سعدی در گلستان میگوید:«می گفت این چه طلعت مکروه است و هیأت ممقوت و منظر ملعون و شمایل ناموزون؟ یا غراب البین یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین»
سعدی دربارهٔ همآغوشی مردی سیاه و زنی سپید میگوید:
«چنان تنگش آورده اند کنار
که پنداری اللیل یغشی النهار »
و مثل این فراوان است. از صاحب بن عباد نقل شده، در نقد تقلید العقد الفرید ابن عبدربه از کتاب عیون الاخبار گفته است «هذه بضاعتنا ردت الینا».
بابا افضل برای بیان وسعت رحمت الهی، به طنز از اغراق در گناه میگوید:
«صد بار به امتحان گنه خواهم کرد
تا جرم من است بیش، یا رحمت تو»
و شبیه این را قاآنی دارد:
«شرمنده از آنیم که در روز مکافات
اندر خور عفو تو نداریم گناهی»
محمدتقی بهار، شعر طنزی دارد که دختری ضاد را دال میگفت و «ضلال مبین» را «دلال مبین» میخواند و استاد هِی این را تکرار میکرد. این طنز را سید احمد شبیری زنجانی در الکلام یجر الکلام نیز آورده است.
«گفتم به شیخ راه ضلال اینقدر مپوی
کاین شوخ منصرف نشود از خیال خویش
بهتر همان بودکه بمانید هر دوان
او در دلال خویش و تو اندر ضلال خویش»
همین طنز را در ادبیات عامیانه متدینان و حتی در میان روحانیان بلندپایه میبینیم. طنزی که معمولاً مستور میماند و از رسانهای شدن اِبا دارد. چند وقت پیش سعید قاسمی خطاب به حسن روحانی میگفت: «ان ربک لبالاستخر». فارغ از درستی و نادرستی سخن قاسمی، از آیهای قرآنی برای بیان طنزگونهٔ خود بهره برده است. در لطیفهای شنیده شده میان متدینان آمده است که فردی برای توجیه فُرادا نمازگزاردن خود به آیهٔ «ان الصلاة تنهی» استناد میکند و «تنهی» را به معنای «تنها» تغییر میدهد و در پاسخ به او با بیانی طنز «تنهی» را به «تنها» جمع تن تغییر میدهند.
سیوطی در الاتقان، در «فصلی دربارهٔ اقتباس و مانند آن»، نقلی را از حکیم بن سعید نقل میکند که مردی از خوارج خطاب به امام علی(ع) که نماز صبح میگزارد، میگوید: «لئن اشرکت لیحبطن عملک» و امام در نماز پاسخ میدهد: «فاصبر ان وعد ﷲ حق ولا یستخفنک الذین لا یوقنون». سیوطی در این فصل اقوالی را دربارهٔ اقتباس از آیات قرآن میآورد. او حرمت اقتباس را به مشهور مالکیان نسبت میدهد و از سکوت دیگر مذاهب عامه با وجود شیوع اقتباس در میان متدینان میگوید. آنگاه قول ابنحجة را نقل میکند و خود آن را میپذیرد. ابنحجة اقتباس را به قسم مقبول، مباح و مردود تقسیم میکرد. یکی از اقسام اقتباس مردود را اقتباس آیه در معنای «هزل» میداند. سیوطی پس از این تقسیم، چند مورد از اقتباسهای طنز را از علما نقل میکند.
در میان فقها و علمای شیعه، کتابهای طنزی چون «زهر الربیع» تألیف سید نعمتﷲ جزایری و «رساله کلثوم ننه» تألیف آقاجمال خوانساری؛ و در کشکولها نیز حکایات طنز فراوان دیده میشود. مضمون بسیاری از این طنزها، باورها و متنهای دینی است.
نکتهای که در این طنزهاست، مرزبندی آنها با توهین است. «تنهی» در آیه را در لطیفهای به «تنها» و «تنها» معنا کردن، اگر چه برداشتی طنز از آیهای از قرآن است؛ اما عرف متشرعه آن را توهین به حساب نمیآورد؛ بلکه متدینان آن را میگوید. اگرچه این مرز، مرز باریکی است و باید با احتیاط در آن گام برداشت؛ اما میتوان گفت که هر طنزی با مایهٔ باورهای دینی توهین نیست و مصداق توهین به مقدسات نیست. تشخیص این مسئله به عهدهٔ عرف متشرعه است. عرف متشرعه گاهی با باورهای دینی برخوردی طنزآمیز دارد؛ اما مرز با توهین به مقدسات را میشناسد و از آن کناره میگیرد و حتی سعی میکند این طنزها را در میان خود نگهدارد
«این یادداشت لزوما به منزله دیدگاه مباحثات نیست.»
رضا
من مخالفم روحانی هستم,ولی بعنوان یک روحانی قبول دارم درجمع طلبگی شوخی هایی این چنینی داریم,ولی خیلی کم
شایدخیلی ازمردم فکرکنندطلبه هاشادنیستن وچون موسیقی گوش نمیدهند وروضه میروندغمگینن,ولی اینطورنیست بااینکه ازنظرمالی درسطح پایین جامعه هستیم ولی شادترین افرادماییم,طلبگی دنیایی داردکه نمیشه ازبیرون قضاوت شود
شهروند ایرانی
اگه همین جمله را احمدی نژاد گفته بود, شما حکم ارتداد براش صادر میکردین !!!
موسوی
من تا حالا حکم ارتداد صادر نکردم.