در حال حاضر به طور عمده با سه گروه از مدعیان مهدویت مواجه هستیم: دستهی اول کسانیاند که خودشان را به مهدی بودن، معرفی کردهاند. این دسته، اغلب از میان اهلسنت بودهاند.
دستهی دوم، کسانیاند که خودشان را مهدی معرفی نکرده و دیگران ایشان را مهدی دانستهاند، اما آنها در مقابل این تفکر ساکت بوده و اعتراضی به آن نداشتهاند. این دسته، غالباً از بین شیعیان ـ البته از بین شیعیان ۱۲ امامی چنین افرادی کم بودهاند و اکثر آنها از میان فرقههای انحرافی شیعه ـ بودهاند.
دستهی سوم، کسانیاند که نه ادعای مهدی بودن داشتهاند و نه دیگران آنها را مهدی پنداشتهاند، بلکه اینها ـ با عناوینی همچون سید حسنی، یمانی، سید خراسانی و مدعیان بابیت و زمینهسازی ـ ادعای زمینهسازی فرهنگی و نظامی برای ظهور امام زمان(عج) را داشتهاند. از بین اهلسنت و شیعیان، افراد فراوانی هستند که متعلق به دستهی سوم میباشند. دستهی سوم، غالباً جریانساز بوده و فضا را برای مدعیان مهدویت، فراهم ساخته و منتسبین به آن، نسبت به دو دستهی دیگر، موفقتر بودهاند، زیرا میدانستند فضای ذهنی شیعه، متأثر از فضای ذهنی اهلسنت، به گونهای است که ما را به زمینهسازی ترغیب میکند.
اولین بار شیخ مفید ترغیب و تشویق به زمینه سازی ظهور کرده و تصریح نموده که تا زمانیکه اجتماع یاران وجود نداشته باشد، حضرت ظهور نخواهد کرد. ویژگی منتسبین به دستهی سوم این است که اولاً توانستهاند مردم را به صرف یک ادعا بفریبند، زیرا نیازی به معجزه و علم ندارند و در روایات هم ویژگی خاصی برایشان بیان نشده است، و ثانیاً برخی از آنها، در ادعاهایشان، سیر صعودی داشتهاند و از ادعای نیابت به نبوت و یا حتی الوهیت صعود کردهاند که از جملهی اینها احمد اسماعیل بصری، معروف به احمدالحسن است.
اولین ادعایی که احمد الحسن داشت، این بود که امام زمان(عج) به خواب من آمد و گفت: تو با چهار واسطه، فرزند من هستی و وظیفه داری که علیه فساد علمی و مالی حوزهی علمیه، قیام نمایی. لذا اولین ادعای احمدالحسن، با ادعای عصمت، نبوت و مهدویت همراه نبود، اما بعد از مدتی ادعا کرد که من همان مهدی هستم که در روایات آمده، و بعد هم ادعا کرد من همان قائمی هستم که در روایات ذکر شده، و من همان مهدیای هستم که باید بیایم و دنیا را پر از عدل و داد کنم. او در گام بعدی، با انکار ختم نبوت، ادعای نبوت را مطرح نمود و گفت مهدیان دوازدهگانهای که بعد از قائم خواهند آمد، مقام نبوت را دارند. احمدالحسن در گام نهایی هم خودش را به مقام الوهیت میرساند.
«احمدالحسن» متولد ۱۹۶۸ در جنوب عراق، در شهر بصره و در روستایی در حاشیهی شطالعرب میباشد. او در سال ۱۹۹۲ از دانشگاه بصره و در رشتهی عمران فارغالتحصیل و در سال ۱۹۹۹ وارد حوزهی علمیهی آیتﷲ محمدباقر صدر شد و بهمدت کمتر از یکسال در آنجا درس خواند و بلافاصله ادعای اولش ـ یعنی مبارزه با فساد مالی و علمی حوزه ـ را مطرح کرد.
حوزهی علمیهی آیتﷲ محمدباقر صدر، تحت برنامه نبوده است و هر شخصی که میخواسته، میتوانسته در آنجا مشغول به تحصیل شود. نکتهی جالب این است که در حوزهی آیتﷲ محمدباقر صدر، بهصورت همزمان چهار مدعی مهدویت وجود داشتهاند که یکی از آنها همین احمدالحسن است. نفر دوم فردی بهنام «احمد کاظم کرعاوی بصری» است که رئیس و بنیانگذار فرقه و سازمان تروریستی جندالسما میباشد و ادعا میکرد روح امیرالمومنین در من حلول کرده و من، قاضی آسمانها هستم. نفرات سوم و چهارم نیز عبارتند از «حیدر مُشَتَّت المُنشِداوی» و «سید محمود حسنی سرخی»، که نفر اخیر ادعا میکند همان سید حسنیِ مذکور در روایات است و امام زمان، شوهر خواهر اوست و میگوید با وجود من، تقلید از سایر مراجع، حرام است. نکتهی عجیب این است که وقتی این شخص، دو سال درس طلبگی میخواند، با حکم آیتﷲ محمدباقر صدر به امامت جمعهی شهر ناصریه میرسد و دو سال بعد که آیتﷲ محمدباقر صدر میخواسته آقای سرخی را امام جمعهی کربلا کند، به شهادت میرسد.
لازم است اشاره کنم که حیدر مُشَتَّت، بعدها نامش را به ابوعبدﷲ حسینالقحطانی تغییر داد و در حال حاضر عدهای در تهران، قم و خوزستان، اعتقاد دارند که این شخص، همان یمانی موعود است و قرار است روزی رجعت نماید و به قائم میپیوندد. این شخص، ادعای مهدویت را بههمراه احمدالحسن اعلام کرد و قرار گذاشتند که احمدالحسن فرزند و وصی امام زمان(عج) و حیدر مُشَتَّت نیز یمانی باشد. این افراد در سال ۲۰۰۰ مکانی مانند حسینیه را تأسیس کردند و نشریهی «القائم» را راهاندازی کردند وعلامت کنونی آنها نیز ستارهی داود است که شش پَر دارد. گرچه قبلاً ستارهای با پنج پر، علامت آنها بود و همین علامت را هم پای نامهای که به رهبر ایران نوشتند، زده بودند و در آن نامه از آیتﷲ خامنهای خواسته بودند قدرت را ترک کند و آنرا تسلیم احمدالحسن نماید. حیدر مُشَتَّت بعدها با احمدالحسن به اختلاف برخورده و یکدیگر را دجال نامیدند. البته با کشته شدن حیدر مُشَتَّت، فضا برای احمدالحسن، بازتر شد و تبلیغاتش را بیشتر کرد.
زمانیکه حیدر مُشَتَّت وارد ایران و منطقهی شادگان شد، همراه با شخصی بهنام عیسی المزرعاوی ـ معروف به حاج صالح ـ نامهای را در ۸ بند در راستای تبلیغ جریان احمدالحسن، خطاب به ۲۴ تن از مراجع تقلید و فضلا تنظیم کردند، که در نهایت نامهنگاریهای ایشان با شکست مواجه شد. آنها در سال ۱۳۸۱ از حرم حضرت معصومه(ص) تا جمکران را کفنپوشان و با جمعیتی ۵۰ نفره و با شعار «ظهر المهدی» پیادهروی کردند که عدهای از این افراد، از جمله حیدر مُشَتَّت دستگیر شدند.
اولین بار شیخ مفید ترغیب و تشویق به زمینه سازی ظهور کرده و تصریح نموده که تا زمانیکه اجتماع یاران وجود نداشته باشد، حضرت ظهور نخواهد کرد.
وقتی حیدر مُشَتَّت کشته شد، اولین معارضی که برای احمدالحسن بهوجود آمد، آیتﷲ سیستانی بود؛ زیرا ایشان دستور دادند موکبهای احمد بصری در مسیر پیادهروی اربعین جمع شود. بههمین خاطر احمدالحسن، ادعا کرد مصداق دجال سجستانی، آیتﷲ سیستانی است، در حالیکه میدانیم ایشان، اهل مشهد است و نه سیستان و انتصاب ایشان به سیستان، به این جهت است که جد ایشان، شیخالاسلام سیستان بوده است، وگرنه نه آیتﷲ سیستانی و نه پدر و یا جد ایشان، اهل سیستان نمیباشند.
از آنجاییکه آیتﷲ سیستانی نقشههای احمدالحسن را بر آب کرده بود، احمدالحسن تصمیم گرفت با احمد کاظم کرعاوی بصری متحد شود و در دهم محرم ۲۰۰۸ که مردم بهسمت کربلا میروند و نجف خلوت میشود، آیتﷲ سیستانی را ترور نمایند، ولی پلیس عراق، یک روز زودتر متوجه ماجرا شد و به محل استقرار آنها که در یک پادگان بود، حمله کرد و کرعاوی کشته شد، ولی هیچ نشانی از احمدالحسن وجود نداشت، گرچه قطعاً او در این پادگان، حضور داشته است. اسنادی وجود دارد که میگوید او در همان سال به استرالیا گریخت و در آنجا بههمراه سه نفر دیگر، شرکتی برای واردات و صادرات قطعات خودروهای سنگین راه انداخته است. اخیراً هم یکی از این شرکا با احمدالحسن به مشکل مالی برخورد و از همین رو اسناد احمدالحسن ـ از جمله پاسپورت او ـ را منتشر کرد. قرائن بیانگر این است که احمدالحسن، امتیاز نام خود را واگذار کرده است و الان هیچ ارتباطی با این جریان ندارد و هماکنون این شیوخ مکتب نجف ـ و یا سه شاخهی فرعی این مکتب ـ هستند که عهدهدار این جریان شدهاند.
سه روز بعد از ماجرای درگیری در این پادگان، عبدﷲ هاشم که مستند «بهسوی ظهور» را با هدف زمینهسازی پذیرش یمانی از سوی مردم را ساخت ـ و این مستند در سیمای جمهوری اسلامی هم پخش شد ـ پس از ترک ایران، خود را مرید احمدالحسن معرفی کرد و گفت، احمدالحسن پیش ما آمد و ۱۲ نفر از ما را انتخاب و نزد امام زمان(عج) برد؛ و امام فرمود شیوخ مکتب نجف، مال مردم را به باطل میخورند. متقابلاً شیوخ مکتب نجف هم گفتند احمدالحسن، چند نفر از ما را نزد امام زمان(عج) برد و ایشان، به ما گفت عبدﷲ هاشم و دوستانش، موشهای فاضلابند! این درگیری دامنهدار بود تا اینکه شاخهی سومی با نام «احلاس»، با توجه به روایت «كونوا احلاس بيوتكم» بهوجود آمد و ادعا کردند احمدالحسن واقعی نزد ماست و به ما گفته من میروم تا با پدرم ـ یعنی امام زمان(عج) ـ نزد شما برگردم و قیام کنم. شاخهی چهارم گروه «جیش الغضب» است که به روایتی که میگوید یمانی، امیر جیش الغضب است، استناد میکنند و اینها هم میگویند احمدالحسن، نزد ماست و قرار است ما علیه سفیانی بجنگیم و مرادشان هم از سفیانی، داعش است گرچه در عمل، با این گروه، هیچگاه نجنگیدند. نکتهی عجیب اینکه در همین قم، طلبههایی بودهاند که پولهایی را بهمنظور کمک به احمد الحسن، به این گروه فرستادهاند.
از جمله شیوههای تبلیغ جریان انحرافی احمدالحسن، دیوارنویسی، توزیع شبنامه، برگزاری نماز جمعه و بروشور است و جامعهی هدف این جریان ـ که در نجف، حوزهی علمیهی مستقل دارد و شبکههای ماهوارهای «المنقذ العالمی» و «رایات سود» و نیز یک دانشگاه را تأسیس کرده ـ حوزههای علمیه میباشد و هدف نهایی آنها هم تبدیل نیابت عامهی فقیه به نیابت خاصهی احمدالحسن است، تا از این طریق بتواند بهراحتی دست به نسخ شریعت بزند.
عوامل متعددی میتواند موجب سوق پیدا کردن برخی از طلبهها بهسمت این جریان باشد، از جملهی مهمترین دلایل، فاصله گرفتن حوزههای علمیه از روایات اهلبیت(ع) میباشد. طرفداران این جریان، یکدست نیستند و هر کدام با انگیزهی متفاوتی به حمایت از این جریان دست میزند که از جملهی این انگیزهها میتواند انگیزههای مالی، مخالفت با مراجع و یا مخالفت با نظام اسلامی و حوزهای علمیه باشد.
طلبهای بهنام آقای عباس فتحیه که مدتی هم در موسسهی اسراء کار پژوهشی انجام میداد، بهمنظور اعلام مخالفت با مراجع و نظام، وارد جرگهی طرفداران احمدالحسن شد و در برگزاری اغتشاشهای اخیری هم که در تربت حیدریه رخ داد، نقش عمدهای داشت. این جریان، بهدنبال این بود که حساسیت امنیتی نظام را بالا ببرد.
یاران و انصار ایرانی این جریان را میتوان در سه دستهی تندرو، مماشاتی و معتدل جای داد. طلبهای بهنام آقای عباس فتحیه که مدتی هم در موسسهی اسراء کار پژوهشی انجام میداد و مدرک ارشد فلسفه دارد، بهمنظور اعلام مخالفت با مراجع و نظام، وارد جرگهی طرفداران احمدالحسن شد و در برگزاری اغتشاشهای اخیری هم که در تربت حیدریه رخ داد، نقش عمدهای داشت و گویا چند وقت است که دستگیر شده است. این فرد را میتوان از جملهی طرفداران تندروی جریان احمد الحسن به شمار آورد. این جریان، بهدنبال این بود که حساسیت امنیتی نظام را بالا ببرد و در پسِ آنها انصار مماشاتی رشد و نمو پیدا کردند تا تلاشهای خود را نرم و اعتقادی ـ و نه مبارزهی سخت ـ نشان دهد؛ اینها میگفتند ما رهبر ایران را همان خراسانی ـ که یکی از یاران امام زمان(عج) و متحد یمانی است ـ میدانیم. سرکردگی این دسته، بهدست آقای حسین موسوی سرابی شیرجینی بود، و دو سال در مدرسهی حجتیهی قم تحصیل کرد و عضو سازمان مجاهدین خلق بود و وظیفهی نفوذ به بیت آقای شریعتمداری و انتقال اخبار آن به منافقین را داشت. او بعدها به عراق و ترکیه و سوئد گریخت و بعد هم ادعا کرد که به جریان احمد الحسن، ایمان آورده است و البته طی فرآیندی قانونی وارد ایران شد و توانست طلبههایی را در پردیسان قم، جذب این جریان و منحرف نماید و بعد هم دوباره به سوئد برگشت. متأسفانه گروه مماشاتیه توانست مقداری از حساسیتهای نظام و مردم به جریان احمد الحسن را بکاهد.
سرپرست گروه معتدل نیز طلبهای بهنام آقای علیاکبر جوکار است که در پردیسان زندگی میکرد و گویا هماکنون در زندان است، اخباری مسلک بوده و ضد فلسفه میباشد. این دسته، نه تندروی گروه اول را دارد و نه حاضر شده است مانند گروه دوم، امتیازی را به نظام بدهد؛ پخش بروشورها و دیوارنویسیهای موجود در شهر نیز، توسط این دسته انجام میشود و خطرناکترین دسته هم، همین دسته است و بدون ایجاد حساسیت بین موافقین و مخالفینش توانسته هدفش را پی بگیرد.
ادعاهای احمد الحسن در چهار حوزهی سیاسی، فقهی، اجتماعی و اعتقادی قابل دستهبندی است. او در حوزهی «سیاسی» ادعا میکند ما هیچ اعتقادی به دموکراسی و انتخابات نداریم و حکومت باید بهدست ولی خدا اداره شود و ولی خدا، باید وصی پیامبر(ص) بوده باشد و من، همان وصی پیامبر(ص) هستم. از همینرو نامههایی را به سران کشورهای اسلامی ـ از جمله ایران ـ نوشت و گفت باید حکومت را تسلیم نمایید. ذیل هدف سیاسی این جریان لازم به ذکر است که این فرقهی انحرافی از اغتشاشات اخیر بصره حمایت کرد و لذا حساسیت دولت عراق نسبت به این جریان برانگیخته شد و موکبهای این جریان در مسیر پیادهروی اربعین، توسط دولت، جمعآوری گردید. ذیل مدعای «اجتماعی» میگوید من همان مهدی هستم که خروج خواهم کرد و طبق حدیث پیامبر(ص)، زمین را در حالیکه پر از ظلم و جور شده است، از عدل پر میکنم .
همچنین ذیل مدعای «فقهی» ادعای نسخ شریعت را دارد، از جمله نسخهای ایشان این است که اگر به اندازهی یک عمر نماز قضا به عهدهتان باشد، میتوانید در شب ۲۳ رمضان تا میتوانید نماز قضا بخوانید و خدا، سایر نمازهای قضا را بر شما خواهد بخشید. از دیگر نسخها میتوان به جواز سرقت از مخالفین، بهمنظور کمک به انصار احمد الحسن اشاره کرد. ذیل مدعای «اعتقادی» نیز خود را یمانی، سفیر امام زمان(عج)، نبی، قائم و دارای مقام الوهیت میداند.
ناشناس
ایناحمد بصری رو الکی نباید گنده کرد
آدم بی ارزشیه و مزخرف زیاد میگه
سید هادی
بسمه تعالی
سلام علیکم
فرمایش شما-خواننده ناشناس- صحیح-البته با ادبیات شیوا-ولی این ملازمه ای با اطلاع رسانی ندارد بلکه مهم است بله باید پیرامون شیوه آن اندیشید
پیام محمدی
هرچی چاخان بود سر هم کردین ها . مثلا شما از کجا میدانید که او رفته استرالیا ؟ شما که حتی یک تصویر از او ندارید اگر او کنارتان هم بنشیند باز هم نمیفهمید که اوست . از کجا میفهمید که او کجا میرود وقتی اصلا هیچ کسی چهره اش را نمیشناسد ؟ احمد کاظم کرعاوی هم که رهبر جیش السما بود اصلا ربطی به جریان یمانی ندارد او اصلا شیعه نیست که شاگرد شهید صدر باشد . کلا آسمان و ریسمان را به هم دوختید . تازه احمد الحسن تمام ادعاهایش را در همان کتابهای اولش بیان کرد و اصلا روند صعودی نداشت یعنی اینجور نبود که اول بگوید من باب هستم بعدش بگوید یمانی بعدش بگوید مهدی بعدش بگوید تجلی …. از همان اول تمام ادعاهایش را با هم یکباره در کتابش نوشته . بجای اینکه چاخان بگویید واقعا یک کتاب را بردارید مثل آدم نقد کنید تا مردم قاطی نکنند اینجوری که شما پیش میروید مردم بدتر گمراه میشن وقتی یکی از چاخانهای شما کشف بشه
محمد شاملو
این احمد البصری حقیقتا حکمش اعدام است
ناشناس
احمق های پیرو احمد الحسن در این دنیای تکنولوژی میگویند عکس او معجزه شده از ادارات پاک شده ی جو عقل ندارن بگن کلی فامیل داره که عکس
اونو تایید میکنند وپسرعموهای او کاملا شبیه همین احمق هستن خوب ادم که خودش رو بخواب بزنه مگه کسی میتونه بیدارش کنه