دکتر شریعتمداری
مفهوم بصیرت که در ادبیات سیاسی ما به کار میرود، ریشه در تعالیم قرآنی و روایی داشته و معنایی دقیقتر از بَصَر و سایر منابع کسب علم و آگاهی برای آن متصور است و مرحلهی بالاتری از کسب آگاهی محسوب میشود. تعابیر و مفاهیم مختلفی برای بیان کسبِ بالاترِ آگاهی وجود دارد که از آن جمله میتوان به تعابیری همچون فواد اشاره کرد که در قرآن نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
همچنین در فرمایشاتی همچون«علیکم بالدرایات لا بالروایات» عنوان درایت را آوردهاند. یکی از این تعابیر و مفاهیم، مفهوم بصیرت است و قدیمیترین منبعی که از آن یاد کرده، حارث محاسبی است که در قرن سوم، یکی از کارکردهای عقل را بصیرت عنوان میکند. در مجموع میتوان گفت بصیرت، درکی است عمیقتر نسبت به دریافتهای معمولی که ما از راه حواس بهدست میآوریم. آنچه که از طریق حواس بهدست میآید را تعبیر به علم کردهاند، در گام بعد نوبت به عقل میرسد، لازمهی عاقل بودن، عالم بودن است و تعابیری همچون «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ»، نشانگر این میباشد که جهل، در مقابل عقل قرار میگیرد و انسان میتواند هم عالم و هم جاهل باشد. در مجموع باید گفت بصیرت، درایت و عقل، حاکی از فهمهای عمیقتری است که در گروی ژرفنگری، غایتاندیشی، نگاه به گذشته و آیندهی موضوعات، عمل نکردن براساس حب و بغضها و تعصبات و عبور از ظاهرنگری است.
بصیرت، همچون مفهوم عقل و درایت، در منابع دینی ما، دارای یک قید است که در ادبیات به آن ـ و یا مفاهیمی همچون درایت عقل که همتراز با آن هستند ـ افزوده شده و آن قید، «عن ﷲ» است؛ یعنی تعبیر عقل، به همراه این قید، در روایات ما، مکرر بهکار رفته است.
همانطور که ما امروزه در کاربرد بصیرت، علاوه بر بهکار گرفتن عقل، دیانت و ولایت را نیز در نظر میگیریم، با کاربرد اصیل این تعبیر کاملاً انطباق دارد. بنابراین، وقتی صحبت از تعقل میکنیم دو عنصر را با هم در نظر میگیریم، یکی اینکه این تعقل ما نسبت روشنی با خدا و دین و وحی داشته باشد و دیگر، واقعاً تعقل باشد؛ یعنی نتوانیم جای واژهی تعقل و یا بصیرت، واژهی دیگری همچون تعبد را قرار دهیم. لذا، واژهی بصیرت، ولایتمداری و عقل را میتوان به دینداری و ولایتمداری عاقلانه تعبیر کرد. این به معنای تعبد نیست و البته گاهی هم خود عقل، ما را به تعبد دعوت میکند، ولی این بدین معناست که ما فهم داریم و نقطهی عزیمت و مقصد ما عقل است، اما عقلی که دست پروردهی پیامبران، وحی، تقوا، تهذیب و اخلاق میباشد.
دکتر رهدار
این مکان، یعنی دانشگاه باقرالعلوم قم، دانشگاه طلاب بوده و حدود یک دهه است که از فتنهی ۸۸ گذشته میگذرد، ولی هنوز دانشگاه نتوانسته است جلسهای بهنام فتنه و درسهایی که طلبه و حوزه از آن میتواند بگیرد، برگزار نماید و نتیجه این شده که در کلاسهایمان، باید قبل از هر چیزی وجود فتنه را ثابت کنیم. واقعیت این است که در حال پاک کردن صورت مسئله هستیم. وقتی که به نظر خودمان لازم میشود، دم از ولایت و نظام میزنیم و نان ولایت و نظام را هم میخوریم، اما دقت نمیکنیم که در ده سال گذشته، رهبر انقلاب، از سال ۸۸، همیشه با عنوان فتنه نام برده است. سوال من این است که چند نفر از اساتید ما در حوزهی علمیه، این دانشگاه و بیرون از آن، حاضرند از عنوان فتنه استفاده کنند؟
ما بهخوبی بلد هستیم نان ولایت و نظام را بخوریم و در درون نظام، استاد و آقا بشویم، اما در بزنگاه، ادبیات ما با ادبیات رهبری متفاوت میشود و به بهانهی اینکه میخواهیم بحث علمی داشته باشیم، از این حرفها نمیزنیم که جلسه، سیاسی نشود. سوال این است که مگر سیاست، علم نیست؟ این دانشگاه، مدعی است که اولین دانشگاهی میباشد که رشتهی علوم سیاسی را وارد قم کرده، ولی باید پرسید در این ده سال گذشته، چند جلسه در این دانشگاه، با عنوان فتنه برگزار و به اصل ماجرا پرداخته شده است.
اصل ماجرا و مسئلهی فتنه و سال ۸۸، بحث تقلب و پیروز شدن فرد و جناحی بر افراد و جناحهای دیگر نبود، بلکه مسئلهی اصلی آن، برخورد فلسفهی سیاسی نظام اسلامی با فلسفهی سیاسی غرب بود. این درگیری در مقیاس تمدنی و فلسفهی تاریخ و فلسفهی انسان بود. مشکل این است که اگر ما بخواهیم در اینجا به این موارد بپردازیم، متهم به ارائهی مطالب سیاسی و غیر علمی میشویم. سوال این است که دانشگاه باقرالعلوم یا سایر مراکز علمی و دانشگاههای قم آیا جرأت داشتهاند تریبونی در سطح اساتیدِ صاحب موضع در سال ۸۸ برگزار نمایند. این از مظلومیتهای انقلاب است که در درون و خارج از حوزه، کسانیکه هیچگاه پای انقلاب و نظام نبودهاند، قانونها را مینویسند، ساختارها را تعریف میکنند، هژمونی میسازند و قبل از حرف زدنِ ما، به ما برچسب افراطیگری و بیسوادی میزنند.
نکتهی دوم این است که اواخر دههی شصت، مقام معظم رهبری بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند. پس از یک دهه، ایشان دوباره به این مسئله اشاره و تاکید میکنند. اینکه آقایان کتاب و مقاله در مورد تعریف لغوی و اصطلاحی تهاجم نوشتهاند، منظور رهبری این تعریفها که نبود. منظور ایشان این بود که سبک زندگی غربی در زندگی ما نفوذ پیدا کرده و لازم است ما چارهای برای آن بیندیشیم. اینکه ما یک دهه را بهنام دههی بصیرت نام نهادهایم، به این معنا نیست که در آن دهه، معنای لغوی و اصطلاحی بصیرت را کشف کنیم و مترادف آنرا از آیات و روایات، استخراج نماییم. اینگونه حرفها، مشکلی را از ما حل نمیکند. ما در دههی بصیرت، باید از برنامه و چشمانداز خود برای حرکت برای آینده صحبت کنیم. حرفهای من، نقد به آقای شریعمداری نیست، بلکه بنده این نقدها را نسبت به مسئولان جلسه و دانشگاه وارد میکنم. این تنها برنامهای است که این دانشگاه در دههی بصیرت برگزار کرده و آن هم با عنوانی که خواستهاند صرفاُ بحثی علمی را ترتیب و شکل داده باشند.
بهنظرم چند ساحت وجود دارد که میتوان در بستر آنها به درسآموزی و بصیرت و عبرتگرفتن پرداخت. اولین بستر «دین» یعنی آیات و روایات است. در این بستر درسآموزی به دو شکل محقق میشود؛ یکی صراحت متنیِ آیه و یا روایت، به ما میگوید که چه رویهای را در مواجهه با یک فتنه اتخاذ کنیم و دیگری اینکه معصوم در مواجهه با یک رخداد تاریخی با رفتارش، به ما نشان میدهد که چگونه به بصیرت دست یابیم. در مورد متونی که به بصیرت اشاره میکنند میتوان به فرمایش پیامبر اشاره کرد که اندیشیدن، آگاهی به ماهیت زمانه و دانشآموختن، بهعنوان عوامل بصیرتزا اشاره داشت؛ همچنین میتوان در همین راستا به فرمایش حضرت امیر که مردم کوفه را غیر قابل اتکا در بزنگاه معرفی کرد، اشاره نمود.
بستر دوم «تاریخ» و مطالعهی آن است که البته به تعبیر دکتر داوری اردکانی، ما ایرانیها در آن، ضعیف عمل کردهایم. در همین انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) از بستر تاریخ معاصر، درسهایی برای تحقق و تداوم انقلاب آموخت و لذا در همین راستا و با درسآموزی از نهضت مشروطه تلاش کردند که با سایر علما اختلاف عمدهای نداشته و یا به سفارتخانهها و روشنفکرانی که دل در گروی غرب دارند، اعتماد نداشته باشند.
دانشگاه باقرالعلوم، مدعی است اولین دانشگاهی میباشد که رشتهی علوم سیاسی را وارد قم کرده، ولی باید پرسید در این ده سال پس از فتنه۸۸، چند جلسه در این دانشگاه، با عنوان فتنه برگزار و به اصل ماجرا پرداخته شده است.
از همین تاریخ میآموزیم که هر جریانی که از روحانیت فاصله گرفته، به بیراهه رفته است، هر گاه از دو رهبر این انقلاب فاصله گرفتهایم، ضربه خوردهایم، چرا که امام خمینی و رهبر انقلاب، شاخصهای این انقلاب هستند و لازم است ما خودمان را با این دو منشور تطبیق دهیم و توجه داشته باشیم که متابعت از آنها، حجیت در عمل را ـ حتی اگر ولی و رهبر، ناخواسته دچار خطا شود ـ برای ما تمام میکند و خودش نیز بهعنوان یک مجتهد، معذور و دارای اجر است. درس تاریخی دیگری هم که از انقلاب میتوانیم بگیریم این است که آمریکا، و غرب و اسرائیل مطلقا دوست ما نخواهد بود، ولو اگر لباس دوست بپوشند.
دکتر شریعتمداری
برای اینکه درک مشترکی از موضوع جلسه با آقای رهدار داشته باشیم، بهنظرم لازم بود متصدیان جلسه، پیشنشست کوتاهی را برگزار میکردند. ضمن اینکه بحث سیاسی منافاتی با مباحث سیاسی ندارد و البته این را هم مد نظر داشته باشیم که ما کنشگران سیاسی، به معنای خاص آن نیستیم و همچنین فضای کلی کشور، فضای طرح چنین مسائلی نیست، ولی این را از ایشان میپذیرم که باید مسائل را طوری طرح کنیم که به اصل بحث، نزدیکتر شویم.
واژهی فتنه، در منابع دینیِ ما دو کاربرد دارد؛ گاهی فتنه بهمعنای مجموعهای از درگیریها و آشوبها است که همه چیز در آن، نمایان بوده و گاهی هم این واژه در مواردی بهکار رفته که انسان در آنها، مفتون میشود؛ یعنی انسان چیز یا کسی را حق میپندارد که در واقع حق نیست. در این صورت، با مراجعهی به منابع دینی، این برداشت را خواهیم داشت که میتوان دو گونه مواجهه با فتنه داشت، یک. بهگونهای رفتار کنیم که گروه و شخصی نتواند هیچگونه بهرهبرداریای از ما داشته باشد. دو. منفعل نباشیم و در صحنه حضور پیدا کنیم.
بنده هم قبول دارم که آنچه در انتخابات سال ۸۸ رخ داد، فتنه ـ در هر دو معنای آشوب و التباس حق و باطل ـ بود و در چنین شرایطی آنچه که به کمک افراد میآید، بصیرت است که بنده هم معنایی از آن را ارائه کردم و لازم است افراد با فهم عمیقتری، مسائل را مورد کنکاش قرار دهند و مرکزیت این فهم نیز دین، ولایت، مرجعیت و رهبری باشد. آنچه در سال ۸۸ رخ داد، در کنار تلخیهای فراوانش، دستاوردها و درسهای مهمی نیز برایمان داشت.
سوال: به نظر شما اگر هدف فتنهی ۸۸ را براندازی نظام در نظر بگیریم، جایگزین متصدیان آن برای جمهوری اسلامی، چه بوده است؟
دکتر شریعتمداری
یکی از مهمترین درسهای فتنهی ۸۸ این بود که در طرح دعواهای درونی و داخلی خود، باید بسیار دقیقتر رفتار کنیم و به این توجه داشته باشیم که کشاندن مردم به خیابان این خطر را در پی دارد که بازیگردانان دیگری، ماجرا را بهدست گیرند. لذا هدف کسانیکه اعتراضات بعد از انتخابات را شروع کردند، کنار زدن رقیب سیاسی و برنده شدن در انتخابات بود و دنبال معارضه با رهبری و نظام و یا زمینهسازی برای دخالت بیگانگان نبودند، اما در عمل فضا بهگونهای پیش رفت که براندازی نظام و معارضه با اصل و شخص ولایت فقیه و حتی مخدوش کردن تمامیت ایران پیش آمد. اینها هدف معترضین عادی و یا کسانیکه در آغاز کار، اعتراضات را سردمداری میکرند نبود. لذا، لازم است که این درس را بیاموزیم و دقت داشته باشیم معارضهی با قوا و دامن زدن به دعواهای شدید جناحی و سیاسی موجب تبدیل شدن به معارضه با کل نظام گردد.
اصل ماجرا و مسئلهی فتنه ۸۸، بحث تقلب و پیروز شدن فرد و جناحی بر افراد و جناحهای دیگر نبود، بلکه مسئلهی اصلی آن، برخورد فلسفهی سیاسی نظام اسلامی با فلسفهی سیاسی غرب بود.
دکتر رهدار
اگر رهبر انقلاب از تعبیر فتنه برای وقایع سال ۸۸ بهکار نمیبرد، بنده نیز از این تعبیر استفاده نمیکردم. فتنه مربوط به وقایعی است که امر برای ما مشتبه میشود. در سال ۸۸ یک طرف ماجرا رهبری قرار داشت و در طرف مقابل، رسانههای معرض غربی قرار گرفته بودند. ماهیت فتنه، نیازمند یک بستر تاریخی و نیز بهانهای همچون انتخابات است. واضح است که رهبری از مردم معترضی که امر برای آنها مشتبه شده بود، گلایه نداشتند. استفاده از واژهی فتنه نیز نشانگر بزرگواری رهبری است و سطح ماجرا، نه فتنه، که خیانت آشکار بود.
سردمداران این وقایع که خودشان هم در دورههای مختلفی مسئولیت انتخابات را بهعهده داشتند، دچار خیانت آشکار گردیدند و حرف از تقلبهای آنچنانی زدند و گلایههای رهبری نیز خطاب به آنها بود. ماجرای دیگر، نسبت حوزهی ما با این مسائل بود و این، همان درسی است که ما باید آنرا مورد تدقیق قرار دهیم و به این بیندیشیم که چرا حوزهای که از دل آن، انقلاب برآمده بود، نتوانست آنچنان که باید در سال ۸۸ همپای رهبری به سطح تحلیل برسند. این گلایه مستقیماً خطاب به آن دسته از اساتید حوزه است که پای درس آنها مفهوم ولایت و ولیفقیه را آموخته بودیم. لذا لازم است به حوزه، مرجعیت، قم و عملکرد خودمان نمره دهیم. حوزه حتی نتوانست مرجعی را که در دل فتنه از دنیا رفته بود را بهسلامت تشییع نماید. قم لازم است از فقدان تحلیل و بصیرت تاریخیِ خود، ناراحت باشد.
ناشناس
آقای رهدار ول کن این حرفا رو. بذارید کینهها بره کنار. بذارید ذهنامون آروم باشه. بذارید زندگی کنیم. خستهایم از مشکلات بیپایان. بذارید پول و سرمایه مملکت به جای حرفهای تو خالی برای مردم خرج بشه. یکبارم ک شده مردم رو آدم حساب کنید
ناشناس
هر چی می کشیم از دست همین فتنه گراست