- در آستانهی چهمین سالگرد پیروزی انقلاب قرار گرفتهایم و به همین مناسبت معمولا نهادها و مراکز مختلف گزارشهای گستردهای از عملکرد خود ارائه میدهند، اما سوال اصلی این است که معیار سنجش موفقیت در هر نهادی از جمله امور تبلیغی و به طور ویژه روحانیون طرح هجرت چه آیتمهایی هستند؟ اغتشاشات دی ماه سال گذشته-۱۳۹۶-، شاید مانند اغتشاشات قبلی مربوط به سطوح بالای جامعه نبود و به طور ویژه هم نقطه حمله را به برخی حوزهها و روحانیت میبینیم. چطور میشود با کارهای تبلیغیای که روحانیت داشته، اتفاقاتی این چنینی پیش بیاید؟ در این راستا، عملکرد معاونت تبلیغ حوزه چگونه ارزیابی و سنجش میشود.
اواسط دهه هفتاد بود که مقام معظم رهبری در سفری که به اردبیل داشتند، فرموده بودند که صد نفر مبلغ به مناطقی که نیاز دارند اعزام کنید. بسیاری از سازمانها اظهار میکردند که طلبهها مایل نیستند و استقبال نمیکنند. در جلسه دفتر مقام معظم رهبری تصمیم بر این شده بود که این مسئولیت را به شخص بنده واگذار کنند. همان زمان بنده به آیتﷲ بوشهری عرض کردم که من موافق تکهتکه شدن حوزه نیستم و اگر قرار است این کار انجام شود، باید این مسئولیت با عنوان معاونت تبلیغ حوزه پیگیری شود. اینگونه بود که این مسئولیت به ما واگذار شد. از آن زمان تاکنون۱۰۴۰۰ نفر مبلغ از قم به سایر استانها اعزام شده و هم اکنون بیش از سه هزار مبلغ به همراه خانوادههایشان به مناطقی که حدود هزار نفر جمعیت داشته و هیچ روحانیای در آنجا نیست، در حال تبلیغ هستند. این اتفاق خود موفقیت بزرگی است که البته در کنار آن اتفاقات دیگری هم رقم خورد، از جمله تأسیس بیش از سه هزار مسجد، توسعه بیش از دوهزار مسجد و نیز تعمیر و مرمت تعداد قابل توجهی مسجد در نقاط مختلف در کنار احداث چند هزار خانه عالم.
همچنین، یک دورهای حضور در دانشگاه برای بسیاری از روحانیان با اهمیت بود و آن را امتیازی برای خود میدانستند. در این دوره ما به سمت آموزش و پرورش رفتیم، چرا که معتقد بودیم آموزش و پرورش مهمتر است. اکنون بیش از ۲۵۶۰ مدرسه تحت پوشش این اقدامات می باشد که در نوع خود بسیار کار مهمی بود.
- منظور همان بحث تفاهمنامه حوزه و آموزش و پروش است؟
خیر. این موضوع قبل از این تفاهمنامهها شروع شد، هر وزیری آمد تفاهمنامهای امضاء گردید، اما در مجموع از وزارتخانه هیچ کمکی نشد و همه اقدامات مربوط به حوزه است. در همین راستا، معاون آموزش حوزه گفته است مدارسی که با عنوان «مدارس امین» فعالیت میکنند، بیست برابر مدارس عادی افرادی از این مدارس آمدهاند و در حوزه طلبه شدهاند؛ اما در حالت عادی به طور متوسط از هر مدرسه در ایران یک نفر هم طلبه نمیشود. این امر نشانگر چند موضوع است، یکی علاقهمند شدن به روحانیت و دیگری علاقهمند شدن به دین.
ارزیابی موفقیت کار فرهنگی بسیار پیچیده است. ما در همکاری با آموزش و پرورش، طرح تربیتی داریم، در حالی که آموزش و پرورش بعد از چهل سال تازه متوجه شده است که طرح تربیتی ندارد، معاونت پرورشی آن، طرح ندارد، ولی حوزه علمیه طرح تربیتی تدوین کرده است. روحانیونی که به این مدارس میروند با طرح میروند. کما اینکه ما از استانها افرادی را برای آموزش طرح به آنها دعوت میکنیم. روش ارزیابی و سنجش میزان موفقیت آنها هم به این صورت است که بررسی میکنیم از زمان حضور روحانی در مدرسه میزان استقبال دانشآموزان از نماز چه قدر بوده است، البته ما اصلا نماز اجباری نداریم؛ یا در مدارس دخترانه بعد از حضور روحانی چه تعداد از دانشآموزان حجابشان کامل شده است. بسیاری نتایج شاید قابل سنجش نباشد، اما بروندادهای ظاهری قابل مشاهده و سنجش هستند. اخیرا هم به این نتیجه رسیدهایم که «مهد امین» راهاندازی کنیم. چون متوجه شدیم مهدهایی در حال راهاندازی است که در آنها موسیقی، رقص و غیره به کودک آموزش میدهند. در این راستا، با گذشت بیش از یک سال از طرح حاضر، بیش از ۱۲۰ مهد امین راهاندازی کردهایم.
در بحث فضای مجازی هم اقداماتی انجام شده، اما نکته این است که سایتهای ما اغلب حداقل به لحاظ ظاهری به گونهای نیستند که مخاطبانی که ما به دنبال آنها هستیم را جذب کنند. زمانی یک طرح گسترده وبگردی راه انداختیم مبنی براینکه مشخص کنیم در کدام بخشهای وب برعلیه دین تجمع کرده و فعالیت میکنند. موضوعات و بخشهایی را که بیشترین تجمع را داشتند شناسایی، و در آنها وارد میشدیم. استراتژی ما طرح سؤال است، به طور مثال یکی از کارشناسان ما به صورت ناشناس به یکی از سایتهای تبلیغ مسیحیت ورود پیدا کرده و از کشیشی که آن سایت را اداره میکرد، سؤالات متعدد پرسیدند. اینقدر سؤال کردند تا اینکه ایشان را از آن سایت حذف کردند. ایشان مجدد با نام کاربری و به عنوان یک مسیحی اهل منطق وارد این سایت شده و از حذف کارشناس ما انتقاد کردند، بگونهای که بلاخره تصمیم بر این شد که ایشان رئیس این سایت مسیحیت شود. ایشان قائم مقامی داشتند که پس از مدتی استعفاء دادند، وقتی از ایشان علت را پرسیده بودند، گفته بود که من کمکم به مسیحیت بیاعتقاد میشوم.
یا مورد دیگر، مربوط به دورهای است که بحث «من مسلمان بودم و مسیحی شدم» در فضای مجازی بسیار مطرح و داغ بود. در این مورد نیز کارشناسان ما وارد شدند و تصمیم بر این شد که از این افراد سؤال کنیم که چه شد مسیحی شدند؟ در این سؤال و جوابها یک سری مسلمان میشدند و دیگر اعلان اینکه ما مسیحی شدیم تقریبا برداشته شد.
ما در حال حاضر در فضای مجازی رویکردمان را تغییر دادهایم. زمانی ۱۲۰ مبلغ داشتیم که به یازده زبان فعالیت داشتند، اما الان رویکرد خود را محصول-محور کردهایم. هر مبلغی هر آنچه را که تولید میکند یعنی مقالهای که مینویسد، کلیپی که میسازد و غیره را از او دریافت می کنیم و حمایت مختصری از فعالیت او انجام می دهیم.
بحث دیگر مربوط به فرقهها و ادیان است که قبلا بخش خاصی برای آنها در حوزه وجود نداشت، صرفا پیرامون اهلسنت اقداماتی انجام میشد آن هم در حد محدود. اما با راهاندازی بخش فرقهها و ادیان، بخشهای تخصصی مرتبط با حوزه بهائیت، زرتشتیگری، یهودیت، وهابیت، صوفیه، اهلحق و عرفانهای نوظهور فعال گردید. هزاران طلبه را در قم و شهرستانها آموزش دادهایم، از میان این افراد هم تعدادی افراد شاخص هستند که فعالیتهای پژوهشی خوبی داشته و تدریس نیز میکنند. در فرقهها و ادیان، معیار سنجش ما مستبصر شدن است، البته آن را اعلام نمیکنیم.
در طرح هجرت فعالیتهای متنوعی انجام میشود، مثلا مجله «مبلغان» که ما ویژه مبلغین منتشر میکنیم، هرچه بیشتر خریدار داشته باشد – و نه اینکه رایگان دهیم-، این را یک موفقیت میدانیم. هزینه خرید این نشریه برای مبلغان را مرکز مدیریت تأمین میکند، اما برای سایر افراد و سازمانها خودشان باید هزینه آن را بپردازند.
رویهای را که رفتهایم، غلط بوده است. مدارس علمیه کشور به صورت خودکفا در حال فعالیت بودند، ما به آنها پول تغذیه، استاد و غیره دادیم. در برخی مدارس اقدام به پرداخت پولهای کلان به برخی اساتید شد، و این ایجاد تضاد کرد.
انتشارات ما کاملا خودکفا هستند. ما برای بحث انتشارات شورایی داریم مبنی بر اینکه کتابهایی که خریدار ندارد، منتشر نمیکنیم. در حال حاضر بخشی از کتابهای ما کتابهای درسی است و تعداد قابل توجهی از کتابهایمان به چاپ دوم یا بیشتر رسیده که همین امر یکی از مولفههای موفقیت است.
- در مورد معیارهای سنجش موفقیت طرح هجرت بفرمایید.
نگاهمان در بحث تبلیغ این است که ما متکفل هدایت نیستیم، ما متکفل بلاغ هستیم. مطالعه بسترهای فعالیت و رساندن پیام خیلی مهم است. زمانی ما پیام میدهیم و هیچ پارازیتی ایجاد نمیشود، در این صورت پیام منتقل میگردد. اما مواردی هست که وقتی میخواهیم پیام ارسال کنیم، با پارازیتهای بسیاری روبهرو هستیم. به طور مثال، وقتی که یک روحانی به منبر میرود، مخاطبان او ایشان را به عنوان یک قدیس و روحانی میدانند؛ اما زمانی آنقدر برعلیه ما هجمه وجود دارد که وقتی مخاطب به روحانی روی منبر مینگرد او را به عنوان یک آدم منحرف می بیند.
- دقیقا نکته همین است اگر گفته میشود فعالیتهای تبلیغیمان موفقیتآمیز بوده، پس چرا الان نگاه به روحانیت بالعکس شده است؟
دورهای معاندین و مخالفین روحانیت نمیتوانستند به راحتی به هم پیام دهند و خبری از این ابزارهای ارتباطی نبود، اما الان پارازیتهای پیامی که انتقال پیام روحانی به مخاطبانش را دچار اختلال میکند بسیار گسترش یافته و به شدت فعالیت میکنند، و در این میان فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بیشترین تأثیر را دارند.
نکته اینجاست که همه گروههای مخالف، به این نکته رسیدهاند که روحانیت، قویترین مجموعه مدافع نظام جمهوری اسامی ایران است – اینها کاری به دین ندارند و با شیعه هم مخالف نیستند- با نظام مخالفاند، چون نظام جمهوری اسلامی ایران منافع آنها را از بین برده و یک قدرت منطقهای شده است.
یکی از روشهای کار آنها به این صورت است که مثلا بررسی میکنند که کدام گروهها مدافعان اصلی نظاماند مانند ائمه جمعه، حوزه، سپاه، مجلس خبرگان و غیره. بنابراین، روی این بخشها آنقدر سرمایهگذاری میکنند که دیگر پیام آنها به مخاطب نمیرسد. البته این مشکلات در زمان پیغمبر(ص) هم بوده و در آن زمان هم که خبری از این امکانات نبود، قرآن به ایشان دلداری میدهد.
دوره کنونی قابل قیاس با ده سال قبل نیست. به نظر بنده در این شرایط و بستر موجود همینقدر که مردم کمی دیندار ماندهاند، خود موفقیت بزرگی است. اگر همین اقدامات نیز توسط روحانیون و طلبهها انجام نمیشد، اوضاع جور دیگری بود. روایتی از امام حسن عسگری(ع) داریم که اگر بعد از غیبت امام زمان(عج) علما نبودند که مردم را با احتجاج و غیره نگاه دارند، هیچ کس باقی نمیماند، مگر اینکه مرتد شده بودند.
اکنون طلاب با امکانات و بضاعتی محدود و با کمترین هزینه بیشترین بهرهوری را دارند. اگر مبلّغین ما موفق نبودند و نتوانسته بودند اعتماد مردم را جلب کنند، امکان تأسیس بیش از ۲۳۰۰ مسجد در نقاط مختلف و صرفاً با کمکهای مردمی امکانپذیر نبود. این را هم باید اشاره کرد که در همین زمینه هم ما ارزیابیهای مفصل داریم. اگر مبلغی راکد بوده و مخاطبان مسجد افزایش پیدا نکند، او را حذف یا جابجا میکنیم، تذکر و آموزش میدهیم. ما دورههای آموزشی بسیار زیاد و متنوعی را برای مبلّغان داریم، از روش سخنرانی گرفته تا جذب مخاطب و غیره؛ به گونهای که مسجد برخی از اینها شلوغتر از نماز جمعه آنها است.
در بحث فتنه سال۸۸ جلسهای در دفتر مقام معظم رهبری و با حضور جمعی از مدیران فرهنگی کشور برگزار شد و در آن گزارشی تحلیلی ارائه دادند مبنی براینکه صدا و سیما رتبه اول را در مقابله با فتنه دارد، و مثلا حوزه علمیه رتبه چهارم را داشت. در آن جلسه با این تحلیل مخالفت کردم و گفتم شاهکار صدا و سیما این بود که حمله به نمادهای عزاداری امام حسین(ع) را نشان داد و مردم هم ۹ دی را ایجاد کردند. اما آیا صدا و سیما این کار را در فرانسه میکرد، جواب میداد؟ زیرساختهای فکری و اعتقادی ایجاد شده و اعتقاد به امام حسین(ع) را چه کسی ایجاد کرده است؟ سوال این است که این زیرساختها را کدام گروه ایجاد کرده؟ به نظر بنده روحانیت این اعتقادات را ایجاد کرده است. روحانیت این زیرساخت فکری را ایجاد کرده و صدا و سیما میآید و گل آن را میچیند. این در حالی است که سالیان دراز آخوندها و مبلغان دینی تلاش کردهاند که این اعتقاد و عشق به امام حسین(ع) باقی بماند، بنابراین، اگر این زیرساخت نبود اقدام صدا و سیما نیز تأثیری نداشت.
در مجموع در بحث معیار سنجش، ما نمیخواهیم سنجش ریز اعتقادی و اخلاقی و عبادی داشته باشیم، چون به ریاکاری میرسیم، مثلا در مورد نماز شب خواندن طلبهها بنده هم خواستهام به این سمت و سو نرویم که طلبه نماز شب میخواند یا خیر!…
ما برخی حوزهها را میگوییم اصلا دخالت نکنید. مثلا اینکه این مبلّغ چقدر ایمان مخاطبان را تقویت کرده را ما نمیتوانیم اندازهگیری کنیم و قابل سنجش هم نبوده و بد هم است. اما چند چیز قابل سنجش است، از جمله علاقه مردم به روحانیت و افزایش حضور مردم در نماز جماعت، افزایش فعالیتهای عمرانی دینی مانند مسجد، کتابخانه و دارالقرآن و غیره.
ما مبلغی داریم که بیش از ۵۰ مؤسسه دارالقرآن راهاندازی کرده و همه هزینههای آن هم از طرف مردم تأمین شده است. اینگونه موارد را میتوانیم ارزیابی کنیم و برمبنای همین موارد هم سنجش میکنیم. وقتی وارد روستایی میشویم و از مردم سراغ روحانی را میگیریم، در پاسخ میگویند، کدام روحانی؟ این نشان دهنده عدم موفقیت مبلّغ است که مردم اصلا از وجود چنین فردی در روستا اطلاع ندارند. اما وقتی که در پاسخ میشنوید که حاج آقا را میگویید؟، خدا خیرش دهد و … ، اینطور متوجه میشویم که مردم از روحانی راضی هستند. مبلغین ما حداقل سه ماه یکبار از طرف شهرستان، شش ماه یکبار از طرف استان و به صورت تصادفی هم از طرف مرکز، ارزیابی میشوند. مجموع این ارزیابیها را نیز مجدد بررسی میکنیم، اگر تفاوت چندانی میان آنها نبود که از آن میگذریم، اما اگر متوجه شویم برخی ارزیابیها نسبت به سایر ارزیابیها بسیار متفاوتتر و ضعیفتر است، کل استان را ارزیابی میکنیم، این مدل طراحی بازرسی ما است. در مدارس آموزش و پرورش هم همینطور، وقتی وارد مدرسهای میشوید و میبینید بچهها اطراف مبلغ ما را گرفتهاند و شور و شوقی دارند، این نشان دهنده موفقیت مبلغ ما است.
- یکی از سؤالاتی که هر ساله در ایام تخصیص بودجهها مورد توجه قرار میگیرد، مسئله بودجههای دولتی حوزه است و واقعاً برای ما آزاردهنده میباشد که چرا نباید این مسئله بعد از چهل سال پیروزی انقلاب تعیین تکلیف شود. چراکه در همین حوزه هم موافقان و مخالفان جدی دارد.
بنده به شدت موافق استقلال حوزه هستم، به شرطی که کلیه عملکردها تأمین مردمی داشته باشد. ما رویهای را که رفتهایم، غلط بوده است. مدارس علمیه کشور به صورت خودکفا در حال فعالیت بودند، اما ما چه کار کردیم، به آنها پول تغذیه، استاد و غیره دادیم. بنده بیش از ۷۰ مدرسه سفیران در کل کشور داشتم که به صورت خودکفا توسط مردم تأمین میشدند. اما اتفاقی که افتاد این بود که در برخی مدارس اقدام به پرداخت مثلا پولهای کلان به برخی اساتید شد، و این ایجاد تضاد کرد. مدارسی که بنده به آنها مجوز میدادم از آنها تعهد میگرفتم که هیچ کمکی به آنها نمیشود و خودشان باید اداره کنند. به آنها میگفتیم سیستم شما را تحت نظر گرفته و اعتبار بخشی شما را به عهده میگیریم، مدرک هم به شما می دهیم، بقیه هزینهها با خودتان است.
همین بحثها وسیاستها را در بحث تبلیغ هم داریم. روش ما این است جایی را که مردم تأمین میکنند، ما وارد نمیشویم. بنده برای تحقق این بحث بسیار مقاومت کردهام. اما مناطقی داریم که مردم میگویند ما اصلا آخوند نمیخواهیم، یا مناطق فقیر که توان مالی زیادی ندارند را ما حمایت میکنیم و با هزینه خودمان به این مناطق مبلّغ اعزام میکنیم. معدل پرداخت ما به این گروه از مبلّغان یک میلیون و پنجاه هزار تومان است، به عبارت دیگر، در مناطقی خودمان هزینه میکنیم که اگر پرداخت نکنیم، دین تبلیغ نمیشود. براساس این مدل، اگر کمکم در همان مناطق کمکهای مردمی به سطح مشخصی برسد، دریافتی مبلّغ از طرف ما صفر خواهد شد.
آموزش و پرورش بعد از چهل سال تازه متوجه شده است که طرح تربیتی ندارد، معاونت پرورشی آن، طرح ندارد، ولی حوزه علمیه طرح تربیتی تدوین کرده است.
به معاونت تبلیغ شهرها و استانها گفتهایم که حوزه باید مستقل باشد و راه استقلال آن است که روحانی خودتان را خودتان تأمین کنید. نمیگوییم مبلّغ مستقیم به مردم بگوید پول بدهید، بلکه عملکرد مبلّغ و تعامل معاونت و مدیران با مردم باید زمینهساز این امر گردد. در حال حاضر به نظر بنده به جز پنج درصد مدارس علمیه، بقیه میتوانند کاملا مستقل اداره شوند، چرا که همین حالا در تبلیغ بیش از ۸۰ درصد مبلّغان ما به لحاظ مالی تحت پوشش ما نیستند.
- این مشکل چگونه باید حل شود؟
این مسأله یک فرد مقتدر میخواهد. ما در مدارس سفیران هدایت تعهد میگیریم که طلاب بعد از پنج سال تحصیل، پنج سال نیز باید در مناطقی که نیازمند مبلّغ هستند، خدمت کنند. اجرای این حرف خیلی سخت است، چرا؟ چون طلاب ما وقتی فارغالتحصیل میشوند شروع به نامهنویسی به افراد مختلف میکنند و دلایلی را مطرح میکنند که به این مناطق نروند، اما ما به هیچ وجه نمیپذیریم و برای هیچ کسی هم استثنائی وجود ندارد.
ما الان حدود ۶۵۰۰ مبلّغ داریم بدون اینکه پولی به آنها بدهیم، چون از طرف مردم تأمین میشوند. از این میان حدود ۳۰۰ مبلغ در طرح هجرت هستند. طرح هجرت مبلّغ را به مناطقی که کاملاً مورد نیاز است، اعزام میکند. اگر طلاب تعهد تبلیغ را عملی نکنند به آنها مدرک نمیدهیم و شهریه آنها نیز قطع میشود. بنده معتقدم همین مقدار بودجهای را که الان هزینه میکنیم را هم میتوان مردمی کرد. اگر تنها کمتر از ۱۰درصد موقوفات به این امر اختصاص پیدا کند، بنده یک ریال هم دیگر از دولت دریافت نمیکنم.
- این بحث موقوفات حوزه چندین سال است که مطرح میشود و همه میگویند اگر موقوفات حوزه احیاء شود، بسیاری مشکلات حل خواهد شد. بلاخره چه گروه یا افرادی باید پیشقدم شوند و این مساله را یکبار برای همیشه حل کنند.
گیر این مشکل در خود ما است. در زمان آقای نظامزاده رئیس وقت اوقاف، پیرامون بحث موقوفات حوزه با مقام معظم رهبری صحبت شد و آقا هم نوشتند که موقوفات حوزه را در اختیار ایشان قرار دهید، اما آقایان میگویند ما این کار را نمیکنیم. خود نیروهای ما در حوزه میگویند این کار سخت است، ما انجام نمیدهیم. این بحث را مقایسه کنید با بودجههایی که خیّرین مدرسهساز چند برابر بودجه کل حوزه در بحث مدرسهسازی هزینه میکنند.
بسیار تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار مباحثات قرار دادید.