مشارکت گسترده روحانیون در کمکرسانی به مردم سیلزده، ذهنیت بخشی از مردم را نسبت به آنان ترمیم کرد. این اتفاق مبارکی است. این اتفاق اما آنگاه مبارکتر خواهد شد که روحانیون را نسبت به جایگاهی که باید در جامعه داشته باشند و کارکردی که میتوانند در گرایش مردم به دینداری داشته باشند، آگاه کند.
چه خوب که روحانیون به این مهم توجه داشته باشند که رسالت آنها صرفا از جنس «حرف زدن» نیست! در واقع آنها صرفا وظیفه فرهنگی ندارند، بلکه یک رسالت عظیم اجتماعی نیز بر دوش میکشند و مادامی که به رسالت اجتماعی خود عمل نکردهاند، در پروژه فرهنگیشان هم موفقیت چندانی دشت نخواهند کرد. آنچه که زمینه را برای اقبال مردم به دغدغههای فرهنگی روحانیون فراهم میکند، کارکرد اجتماعی آنهاست. این همان نکته حیاتی است که عمده روحانیون ما تاکنون بدان توجه چندانی نداشتهاند.
اگر تجربه کمکرسانی در سیل این نکته را به روحانیون ما آموخته باشد که برای اقبال مردم به دین، قبل از تبلیغ آن، باید برادری اصحاب دین برای مردم اثبات شده باشد، انقلابی عظیم در جنس فعالیتهای این قشر به وجود خواهد آمد. در این صورت آنها دیگر خود را صرفا متولی منبر رفتن و سخنرانی کردن و کلاس برگزار کردن نمیدانند و در عوض به فعالیتهای اجتماعی ضریب بیشتری خواهند داد.
مشکل روحانیون و اصحاب دین این است که متوجه نیستند که یک پیش نیاز مهم را برای تاثیرگذاری فرهنگی در جامعه رعایت نکردهاند و آن اینکه هنوز برادریشان را بر تودهها اثبات نکردهاند! و اثبات برادری بر تودهها جز با پیگیری و حل مسائل و مشکلات عینی، واقعی و روزمره آنها اتفاق نمیافتد. فیالواقع تا مردم کارکرد مثبت اصحاب دین را در زندگی روزمره خود نچشیده و لمس نکرده باشند، دل و دماغی برای گوش سپردن به نصایح و پند و اندرزهای آنان نخواهند داشت و یا حداقل تاثیر چندانی از این نصایح نخواهند پذیرفت.
متاسفانه تاکنون عمده روحانیون ما فعالیتهای خود را در حیطههای انتزاعی و خارج از مسئلههای عینی و روزمره مردم سامان میدادند. گویی مشکلات مردم ربطی به آنها نداشت و وظیفه آنها صرفا کار کردن روی «اذهان» تودهها و وارد کردن مفاهیمی در مغز آنان بوده و بس! انگار پلههای بلند منابر سبب شده تا آنها نه روی زمین که در آسمانها سیر کنند و خبر نداشته باشند که روی زمین چه میگذرد! اما شاید وقت آن رسیده است که اصحاب دین پای روی زمین بگذارند و عینیتر و واقعیتر فکر کنند و عمل کنند.
کمکرسانی روحانیون در ایام سیل خیلی خوب است. اما بهتر آن است که خدمترسانی به جامعه به یک رویکرد دائمی تبدیل شود. این رویکرد نباید صرفا در مقاطع خاص بحرانی مانند سیل و زلزله در دستور کار قرار گیرد، بلکه باید روحی باشد در کالبد تمام فعالیتهای روحانیون.
مهمتر آن که این خدمترسانی باید وجهی بنیادی تر و زیربناییتر پیدا کند. به صورتی که فعالیتهای علمی روحانیون با رویکرد حل مسائل و مشکلات عینی تودهها به صورت ساختاری و ریشهای سامان یابد. باید تشکلهایی شکل بگیرد که به صورت بلندمدت و تخصصی روی این مسائل کار کنند.
فیالمثل در حالی که میلیونها کارگر در ایران زندگی میکنند، حتی یک تشکل طلبگی که در حوزه مسائل کارگری فعالیت کند نداریم! تشکلی که هم به لحاظ علمی درباره روابط کارگر و کارفرما از دل مبانی اسلام و تجربههای بشری، حرف نو و کاربردی تولید کرده و بتواند الگویی کارآ از یک نظام کارگری عادلانه ترسیم کند؛ و هم اینکه بتواند به صورت واقعی مشکلات کارگران را نه صرفا «فریاد» که «حل» کند. به طوری که اگر یک کارگر دچار مشکل شد اطمینان داشته باشد که اگر به این تشکل مراجعه کند مشکلش حل خواهد شد.
گروههای جهادی طلبگی زیاد داریم ولی چنین گروههایی تقریبا وجود ندارد. گروههایی که روی یک مسئله عینی خاص تمرکز کرده و به لحاظ علمی و عملی برای حل ریشهای آن فعالیت کنند.
امید که روحانیون به این ایمان قلبی دست پیدا کنند که مادامی که در خدمت جامعه درنیامدهاند، در خدمت مذهب هم نخواهند بود.
«الصَرخی» کیست و در پی چیست؟
اجلاسیهی جامعه مدرسین؛ در میان مردم یا پشت درهای بسته؟
عرصههای تحوّل در حوزه علمیه
روحانیت، حوزههای علمیه و اغتشاشات آبان 98