در روزهای اخیر چند اتفاق جالب توجه در فضای حوزه علمیه رخ داد که از نگاهی متفاوت پیام مهمی دارد.
- تعدادی از طلاب معترض به برنامههای مدیریتی حوزه علمیه اصفهان بازداشت شدند.
- درپی اعتراض برخی کانالهای حوزوی به برنامه سخنرانی آیتﷲ اعرافی در یک نشست علمی، وی از حضور در این برنامه صرفنظر کرد.
- یکی از طلاب مدرسه علمیه حقانی در اعتراض به حضور استاد علیدوست و برخی انتقادها به نشست دورهای اساتید – و به روایتی معمم شدن بدون مجوز و برخی رفتارها- از این مدرسه اخراج شد.
این سه اتفاق اگرچه شاید ماهیتی متفاوت داشته باشد، چراکه طرفین ماجرا از جهت سیاسی کاملا متفاوت یا متناقض از همدیگر هستند و در هریک جای آن دیگری نشستهاند، اما یک اشتراک به چشم میخورد.
آنچه که در این ماجرا ذهن بنده را درگیر کرده است، عدم وجود و تحمل اصل مهم «گفتوگو» و «شنیدن نظر متفاوت و مخالف» است. به نظر میرسد متاسفانه هنوز فضای فکری حوزههای علمیه نمیتواند بین اندیشه و نظر و مسائل سیاسی تفکیک قائل شود. کسی که از نظر سیاسی موافق نظر یک طیف نباشد به صورت مطلق از طریق ابزارهای فشار مانند حمله و ارعاب رسانهای یا قدرت مدیریتی و دادگاهی کنار زده میشود.
واقعا چرا نباید انتقاد یا گلایه -حتی نادرست- یک طلبه درباره عملکرد یک تشکل شنیده و تحمل شود؟ چرا مدیر حوزههای علمیه اجازه حضور در یک نشست علمی را نداشته باشد و نتیجه این شود که هنوز مدیر حوزه بلوغ کافی برای فهم و تصمیمگیری برای یک برنامهی ساده را ندارد! و از همه بدتر طلاب معترض به امور مدیریتی با رفتارهای قضائی و حتی بازداشت مواجه شوند؟
همهی اینها نتیجهی کمرنگ شدن فرهنگ گفتوگو و تحمل نظر مخالف است. البته در این بین یکی با بهانهی حفظ حوزه انقلابی و آن یکی در اصفهان با توجیه زیر سوال رفتن ارزشهای انقلاب و به هم ریختن نظم حوزه اقدامات خود را توجیه میکنند.
از همه مهمتر اینکه در یکی دو سال اخیر اتفاقاتی که ممکن بود به صورت موردی رخ دهد تبدیل به یک «رویه» میشود. چنانچه این اقدامات یک رویهی مطلوب و موفق برای طیفهای مختلف فکری و سیاسی قلمداد شود، باید فاتحهی آزاداندیشی و تضارب آراء در حوزه را خواند؛ فاتحهی آنچه که دغدغهی همهی بزرگان از جمله رهبر معظم انقلاب است.
از سوی دیگر زمانی هم که زمینهی بیان نظرات مختلف پیش میآید فرهنگ رعایت آداب و هنجارهای حوزوی کمرنگ است. نمونهی بارز آن سخنان به دور از شان حوزوی یک طلبه خطاب به اعضای شورای عالی حوزه در تریبون آزاد مدرسه فیضیه است که سخن در این باب مجال خود را میطلبد.
وقتی از فرازی فراتر به جامعه بنگریم دانشگاه و حوزههای علمیه فرهیختهترین بخش جامعه هستند. چنانچه در این بخش از جامعه تحمل شنیدن نظر مخالف و نقد آن نباشد و هر کس با هر ابزاری که در توان دارد سعی در خارج کردن فیزیکی مخالف نماید، دیگر از سایر بخشهای جامعه که به گونهای غیرنخبه و اصطلاحا عوام تلقی میشوند چه انتظاری میتوان داشت؟
دیگر عجیب نیست که عدهای تحت تاثیر تبلیغات رسانههای معاند قرار بگیرند و در روز روشن روحانیون را مورد حمله قرار دهند. به هرحال گفتوگو جای خود را به استفاده از ابزار فیزیکی داده است؛ در حوزهی علمیه بهگونهای و در کف جامعه گونهای دیگر!
ناشناس
حکومتی شدن حوزه در بعد از انقلاب اسلامی، بزرگترین ضربهای بود ک میشد ب آبرو و اعتبار یک نهاد دینی زد
حوزویان ب دلیل نا آگاهی و نیز وسوسهی داشتن قدرت، آزموده رو آزمودن و اشتباه علمای مسیحی رو تکرار کردن
البته یک روز و بزودی روحانیون شیعه نیز با تحمیل و تحمل هزینههای کلان جانی و مالی، از قدرت کنار زده خواهند شد و مثل روحانیون مسیحی، ب کنج دعا و نیایش خواهند رفت
محمد حسن آخوندا
اگر حوزه حکومتی شده بود الان شما میتوانستبد هر اراجیفی را با هر برداشت و تفکری تحت لوای حوزه به خورد مردم دهید آیا. انقلابی بودن باعث ترور وحمله به طلاب شده یا وادادگی امثال شماها؟
ناشناس
اگر حوزه حکومتی نبود، مجلس خبرگان، مجلسی متشکل از طیفهای فکری متنوع حاضر در حوزه میبود و نظارت جدی و واقعی بر رهبری داشتند و انسداد موجود در وضع کنونی کشور، رخ نمیداد
حمیدنعیمی
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر رهبر طبق قانون اساسی بیشتر از اینها نمیتونه کاری بکنه اگر راست میگید برید حرفاشون رو ببینید اگر درست بهشون عمل میشد این مسایل رو نداشتیم
ناشناس
مگر مجلس خبرگان رهبری را حکومت انتخاب کرده؟ از طیف های مختلف کاندید وتایید شدند ومردم هم آزادانه انتخاب کردند الان هم نظارت کامل بر رهبری دارند مگر شما چه اشکالی در رهبری سراغ دارید که از دید خبرگان مخفی مانده یا مخفی کردند مثلا اگر یک نفر از اصلاح طلبان رهبر بود چند درصد از آرمان های امام خمینی باقی مانده بود؟ اینها که با اصل ولایت فقیه مخالف هستند. مطمئن باشید تابحال جمهوری اسلامی به سرنوشت مشروطیت گرفتار شده بود. و علی الاسلام السلام
ناشناس
نهاد رهبری در ایران، نهادی پاسخگوی اختیاراتِ مطلقش نیست.
لازمه که این مشکلات، بدون تعصب رفتار بشه و جمهوری اسلامی، پالایش بشه و به زیستش، ادامه بده. هر نظای باید بهصورت مستمر پالایش بشه تا زنده بمونه. لطفن متعصبانه ب قضایا نیگاه نکنید چون منم موافق تدوام این سیستم هستم با این تفاوت که شما فکر میکنید با همین فرمون که داره این نظام میره، بقاش، تضمین شدس اما من میگم این راهی که الان سیستم داره میره، راه سنجیدهای نیس.
ضمنن ذهنتون رو از دستهبندی مبتذلِ اصولگرا ـ اصلاحطلب، رها کنید. الان دیگه این دستهبندیها خریدار نداره و مردم فهمیدن، همشون در نهان، سر و ته یه کرباسن
ناشناس
چه اشکالی داره که دورهی تصدی رهبری، محدود باشه و آدمای مختلفی در دورههای محدود، رهبری نظام رو به عهده بگیرن؟ چه تعصبی روی افردا دارید؟ چرا فکر میکنید کسی که معتقد به چرخش قدرت هست، شخص محترم کنونی رهبری نظام رو داره نفی میکنه و یا حتی مخالف نظامه؟
بهنظرم اگه این تعصبات رو کنار بذارید، عمر جمهوری اسلامی، یقیناً بیشتر خواهد بود چون مردم برای ایجاد تغییر در کشور و حریان یپدا کردن مدیریت جدید در وطنمون، دیگه لازم نیس سی سال منتظر بمونن و حوصلشون سر بره و در نهایت هم کلیت نظام رو نفی کنن و فکر کنن آمریکا میتونه بیاد مشکلات رو رفع کنه و آزادی رو به ایرانیا هدیه کنه. بیتعارف و دلسوزانه بگم: تا زمانی که چرخش واقعی قدرت نفی بشه و نظام رو به افراد، فروبکاهیم، تهدید، جدی خواهد بود و نظام از خشم مردم در امان نخواهد بود. من احساس میکنم افرادی مثل بنده که نقادانه اما دلسوزانه نظام رو قبول دارند، آخرین نسلی هستن که با این نظام، حاضر به تعامل سازنده میباشند و بعد از این با نسلی موجه خواهیم بود که اصلِ خیلی از چیزا رو قبول نخواهند داشت.