مهدی نصیری از فعالان فکری جریان های انقلابی، با معرفی عصر غیبت به عنوان عصر ضلالت سردرگمی وحیرت، با استناد به تعدادی از احادیث، امکان تحقق تمدن اسلامی در غیاب امام معصوم را منتفی میداند.
وی سردبیر سابق کیهان و فعال فرهنگی جبهه انقلابی با انتشار کتابی با عنوان عصر حیرت، با استناد به روایت غیرموثق وضعیف السند، در صدد اثبات این ادعاست که تمدن اسلامی در دوران غیبت به دلیل نبود امام معصوم و نپرداختن به موضوع سقیفه و سیطره مدرنیته منتقی است. او نوشته است :«اکنون دیگر نمی توان به سهولت و بساطت سال های قبل وآغاز انقلاب، سخن از تحقق آرمان ها ارزشها و ساخت جامعهای با محوریت موازین واحکام دینی به نحو مطلوب و رضایت بخش گفت. غیبت امام معصوم بویژه وقتی که با تمدن فراگیر جدید همراه می شود، مانع تحقق دولت و جامعه و تمدن تراز دین است و حتی در صورت استقرار یک حکومت دینی با محوریت ولایت فقیه، امکان تحقق چنان تمدنی در حد مطلوب و قابل قبول وجود ندارد». نصیری در تبیین مدعای خود به روایاتی استناد میکند که پیشتر گروههای مخالف نظام مانند انجمن حجتیه با استناد آن، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را باطل اعلام میکردند.
نصیری در توضیح روایتی از پیامبر که در آن اشاره میشود که او ظهور میکند و زمین را از عدالت دادگری سرشار میکند، آن گونه که از انحراف وستم پر شده بود. ضمن اشاره به مملو بودن فساد در زمین، مینویسد: «اگر انقلاب اسلامی رخ میدهد و نظامی دینی مانند جمهوری اسلامی در ایران مستقر میشود، اولا در مقایسه تباهی و فساد جهانی، بخشی اندک محسوب میشود و ثانیا شاهد بسیاری از کاستیها، تباهیها و بیتعادلیها در درون همین نظام اسلامی و جامعه ایران هستیم که حاکی از فاصله عظیم وعمیق آن با یک جامعه و نظام تراز آرمان ها وارزش های دینی است. »
مهدی نصیری با اتکاء به باور اخباریون در رد اجتهاد و فقه، مراجعه مردم به راویان احادیث و فقها را امری ثانوی دانسته و نوشته است :«مرجعیت و ولایت فقها که عاری از خطای درفهم و تفسیر آیات الهی نیستند نمیتواند جایگزین کمال و تمام معصوم در تبیین و تحقق آیات و مقاصد قرآنی باشد و تنها در حدی نسبی ومحدود، چنین مقصد و مقصودی را تامین و محقق میکند.» منطوق همه ادله این است که بدون عصمت امام و رهبر و رییس جامعه، امکان وصول به سعادت مادی و معنوی برای بشریت وجود ندارد. به باور نصیری قرآن و احادیث بدون وجود معصوم، نمیتواند منشأ رفع اختلاف و دسترسی به الگوهای روشن هدایتی و مدیریتی در ابعاد گوناگون باشد. او در ادامه تاکید می کند :«عصر غیبت به دلیل عدم حضور امام وحجت معصوم خداوند وفقدان حاکمیت او، عصر حیرانی وسرگردانی است. بدیهی است با چنین وضعیتی که در روایات معتبر فراوانی توصیف شده، نمی توان مدعی تحقق دولت و تمدنی تراز دین و ساخت جامعه ای اسلامی و ایمانی در حد مطلوب و رضایت بخش شد و بلکه تنها میتوان در سطحی محدود به تکلیف اصلاح گری فرد وجامعه پرداخت.»
نصیری در تبیین چرایی عدم تحقق دولت و تمدن اسلامی داشتن الگو و نقشه راه شرط اصلی میداند وعنوان میدارد: «با غیبت امام که برطرف کنندهی اختلافات و ارجاع دهنده آرا و اقوال به قول حق است چنین الگو و نقشه راهی دست یافتنی نیست وآنچه فقها در عصر غیبت ارائه میکنند تکافوی چنین هدفی را نمیکند وتنها برای رهایی از حیرانی وسرگردانی مطلق واصلاح امور در حدی محدود، مفید و کارآمد است».
ایشان برای شاهد بحث خود شاهدی خاص سخنرانی امام در جمع کارکنان رادیو را با فتوای ایشان را همسنگ قرار داده و با استناد به سخنرانی امام رضوان ﷲ در سال۵۸ که درآن توصیه شده بود این موسیقی حذف و عوض آن چیزی آموزنده بگذارید و فتوای رسمی امام که حرمت موسیقی را منوط به مفسدهآمیز و مناسب با مجالس لهو و لعب بودن میکنند، همردیف قرار داده و چنین نتیجهگیری میکند: «این که اگر فتوای دوم امام درست و منطبق با حکم واقعی خداوند بوده، نتیجهاش این است که با فتوای اول، مقلدان ایشان از یک امر مباح محروم شده بودند؛ و اگر فتوای دوم خطا بوده، نتیجه ای بس گرانتر داشته و آن این که مقلدان ایشان به موسیقیای که حرمت مطلق داشته و به تعبیر خود امام منشا مفاسدی چون بردن جوانان به خلسه داشته و از مصادیق خیانت بوده است،گوش فرا داده اند وهمچنان گوش فرا می دهند وصداو سیما بر اساس فتوای ایشان، انواع و اقسام موسیقی البته غیر مطرب را پخش میکند…. وتصور کنید اگر تمدن تاسیس شده اسلامی بر اساس حیلت موسیقی غیر مطرب در عرصه موسیقی عمل می کند با فرض این که در حکم واقعی خداوند، مطلق موسیقی حرام باشد، ناخواسته چه مفاسدی رخ داده است.»
مهدی نصیری علاوه بر غیبت امام معصوم، نوع نگاه به سقیفه را عامل محقق نشدن جامعه وتمدن تراز تشییع و دین می داند. او که زیرکانه و تلویحا اندیشه تقریبی نظام را مردود دانسته، به گفتمان انقلاب اسلامی میتازد که چرا استعمار ستیزی داشته است، اما سقیفهستیزی نداشته و می نویسد: «در اینجا باید به این نکته نیز اشاره شود که یکی از اشکالات اسلامشناسی معاصر که از ممیزات و نقاط قوت آن، اندیشه انقلابی وضد استعماری وتلاش برای حفظ اسلام از تعدیات و تجاوزات نظام سلطه غربی است عدم توجه به عمق و ابعاد ویرانگر سقیفه وبه تبع آن، غیبت امام معصوم و تاثیر آن بر همه چیز از جمله بحران در نظر و عمل در کل بشریت و از جمله جامعه شیعی بوده است».در واقع او خواستار اولویت دادن به مساله سقیفه بعد از استعمار ستیزی است وخروجی آن به جز تفرقه و جنگ های شعیه و سنی چه دستاوردی میتواند داشته باشد.
نگاه نصیری به مدرنیته، گرایش سلفیگری را در وی آشکار میکند. او مدرنیته را بدعتی بزرگ میداند که در برابر سنتهای دینی و درخلا، حاکمیت امام معصوم ایجاد شدهاست و سپس به آثار مدرنیته و جامعه ایران اشاره میکند و مصادیق آنرا خروج جامعه روستا محور به جامعه صنعتی و شهرنشین، استقرار آموزش پرورش به جای مکتبخانههای سنتی، استقرار نظام سیاسی مبتنی بر انتخابات، بیرون آمدن زنان از خانه و حضور در اجتماع بر خلاف سیره متشرعه،…میشمارد. به باور مهدی نصیری در چنین شرایطی، مساله حفظ کیان دین و مذهب مطرح است که همه فقها به ضرورت مقابله با آن و دفاع از اسلام فارغ از آن که قائل به ولایت مطلقه فقیه یا ولایت در امور حسبیه باشند فتوا میدهند و برای حفظ این هدف، داشتن دولت برای حفظ این هدف ضروری میشمارد اما در ادامه مخاطب را مردد میکند و مینوسید: «این خطر وجود دارد که {حکومت دینی} بر ضد فلسفه وجودی خود عمل کرده وعامل دین گریزی ویا حتی دینستیزی جامعه شود». درواقع نویسنده اشعار میدارد که برای دسترسی به امکانات حکومتی برای حقظ دین مردم، میتوان از حکومت استفاده کرد و اما حکومت دینی به عنوان هدف، را رد میکند و در اینجاست که ردپای سکولاریسم در باور او آشکار میشود. »
نصیری درباره انقلاب اسلامی نیز برخلاف نظریه مشهور، انقلاب اسلامی را نه اسلامی بلکه حرکتی ناشی از الگوگیری از نگاه چپ مارکسیستی می داند. نصیری خوب میداند که مرحوم امام رضوانﷲ از شارحین و استوانههای فلسفه اسلامی در حوزهای معاصر هستند اما بدون ذکر نام ایشان، ضمن حمله به جریان فلسفه در حوزههای علمیه، فلسفه اسلامی را بخاطر اشتراک با مدرنیته و باور به عقل خود بنیاد طرد میکند و غیر مستقیم فلاسفه اسلامی را به دلیل قائل شدن به نظریه پیشرفت خطی و تکامل که نافی ربوبیت است را ملحد میخواند. او مینویسد:
«مدرنیته حوزههای علمیه سنتی را نیز متاثر از خود ساخت و به خصوص آنان که اهل فلسفه یونانی وصدرایی بودند، به دلیل اشتراک فلسفه با مدرنیته در باور به خود بنیادی معرفتی وعقلی، در ابعاد گوناگونی جذب وجوهی از مدرنیته مانند علوم و تکنولوژی وساختارهای مدرن شدند و با پذیرش نظریه تاریخی فوقالعاده موثر وسکولار سیر تدریجی و خطی پیشرفت تاریخ بشر از جهالت به پیشرفت وتمدن که نقش ربوبیت خداوند و انبیای الهی را از تاریخ وتمدنسازی حذف میکرد. بر توسعهی غربی مهر تایید زدند از بسیاری از لایههای عمیق الحادی و اومانیستی و خود بنیادانه مدرنیته غفلت ورزیدند و همچنان اغلب در غفلت به سر میبرند». نصیری در جاهای مختلف با حمله به شهید مطهری به خاطر باور به نظریه تکامل، فرآیند تاریخ را به دلیل دور شدن از عصر ظهور امام معصوم رو به انحطاط دانسته و همانند «ابنتیمیه» تاریخ صدر اسلام را مدینه فاضله وجامعهای مشابه آن، درابعاد اقتصادی، کشاورزی، سیاسی وفرهنگی را آرزو میکند».
نصیری ذیل همین نگاه اندیشه انقلاب اسلامی را بخشی از مدرنیته(بدعت) میداند و می نویسد: «بسیاری از تلاشهای فکری دهه چهل و پنجاه که منجر به انقلاب اسلامی شد، در سپهر مدرنیته جای داشت، اما از نقد جامع و بنیادین مدرنیته در ابعاد گوناگون غفلت شد. نظریه مشهور وغالب بر حوزههای علمیه و متدینین و انقلابیون یعنی تفکیک وجوه مثبت ومنفی مدرنیته، وخنثی ولابشرط دانستن علوم وتکنولوژی مدرن، از نتایج همین فقدان نقد بنیادین و جامع و عدم رسوخ به نقطه کانونی و محوری آن بود» و درباره ی انقلاب اسلامی چنین نتیجهگیری میکند:«در جمع بندی نهایی، این مدرنیته است که همچنان به سیطرهی خود و بعضا تعمیق آن توسط دستگاهها وسیاستهای جمهوری اسلامی ادامه داده است».
پینوشت:
۱- مهدی نصیری از فعالان فکری و فرهنگی حزبﷲ تلقی میشود او با سه دهه کار رسانهای وفعالیت مطبوعات نام خود را بر پیشیانی جریان انقلابی حک کرده است. سردبیر سابق روزنامه کیهان، نشریه صبح و سخنرانی در مجامع بسیج دانشجویی وگروههای موسوم به لباس شخصی را در کارنامه خود دارد. او بر تریبونی نشسته است که ارتفاع صدا و مطالبات او از صدای دلسوزترین افراد به اسلام در جامعه مانند ولی فقیه و مرجعیت، بلندتر بوده است. انگاره او نسبت تحولات اخیر جامعه ایران در قالب نقد مدرنیته به عنوان بدعت دینی، نگاهی است که در بخش هایی از مدیریت حوزه علمیه و موسسات حوزوی وجود دارد. تلاش برای بازگشت به جامعه سنتی از طریق ترویج طب اسلامی، تلاش های وافر برای تاسیس مکتبخانهها به سبک قدیم تحت عنوان محلات مسجد محور در قم و مشهد و رد صددرصدی نظام آموزشی کشور، بخشی از اشتراکاتی است که نصیری دربارهي آن مینویسد. جریانهایی که متاسفانه متکی به نهادهای نظام نیز هستند و به آن عمل میکنند.
۲-گفتمانی که مهدی نصیری درکتاب عصر حیرت از آن رونمایی کردهاست قریب دو دهه است به صورت خزنده و آرام در مراکز مختلف رسوخ کرده است. تا جایی که تفکیک عناصر انقلابی با این جریان فکری به سختی صورت میگیرد. با این وصف اگر کار فکری ونظاممندی در کشور صورت نگیرد همواره شاهد بروز و ظهور جریانهای انحرافی با ورژن های جدید خواهیم بود.
در همین زمینه:
سجاد
مطلب بیشتر به بولتن نویسی می ماند تا تا یک طرح بحث علمی در یک سایت وزین.
ناشناس
اين مزخرفات را بدليل نداشتن مطلب منتشر مى كنيد؟
ناشناس
به نظر می رسد جدای از همه حواشی باید با نصیری همدلی کرد. حضرات انقلابی خودشان را جای نصیری و و امثال او بگذارند و شرایط فعلی که بسیاری از اندیشه ها توان و یارای حل مسائل را ندارد را رصد کنند.
به ادامه حیات اصل دین با چه راهبردی می خواهیم ادامه دهیم؟ یک ذره احتمال بدهید که ایشان و امثال ایشان هم دغدغه دین دارند.
gilak
سلام. بالاخره باید روزی جدی شویم و سیر تحولات فکری مسلمانان اعصار را چه تحت عنوان اسلام و یا عنوان تشیع و عناوین فرقه های دیگر اسلامی مطالعه کرد. کاری که شاید نوعی شروع ابتدایی آن را مرحوم شهابی در مجلدات منابع فقه خویش شروع کرده بود که البته باقتضای شروع و سایر اقتضائات زمانه و قدرتهای حاکمیت و حوزه چندان جامع و کافی نمی توانست باشد.
اگر روزی بدین ترتیب علمی و معتبر نگریسته شود، همگان متوجه خواهیم شد که آنچه داریم مشتی التقاط اندر التقاطات متعدده است که به خصوص دستگاههای قدرت حاکمه و انبوه متفکران وابسته تحت نام اسلام تدوین و ترویج می کرده و می کنند… و این بحث کوچکی نیست که بتوان در این حاشیه نویسی حتی به آن نزدیک شد و هرگاه آغاز شود نیازمند روحیات مجددانه و طاقتهای مجاهدانه ای است که البته انتظار نمی رود ارتزاق کنندگان از سفره های دینی موجود ظرفیت و توانایی چنین رسالتی را داشته باشند
طلبه تهرانی
با سلام
امام خمینی فرمودند «اقل سعادت خواندن یک دور فلسفه است»
پس از شنیدن این سخن حکیمانه از امام جانم، دیگر به کسانی که ضد فلسفه هستند هیچ یعنی هیییچ اهمیتی نمی دهم، بخصوص نصیری…
لطفا شما هم انقدر در پی کسانی که به «اقل سعادت» نرسیده اند و نروید و سطح سایتتان را بالا بیاورید
اصیل تر، با شکوه تر بیندیشید، همان راهی که گذشتگانتان رفته اند نروید، به مسایل سطحی اگر اهمی بدهید، آن مسایل سطحی به دست شما بزرگ می شود
امثال نصیری و کذا جایی در بین اهل اندیشه ندارند، پس رهایشان کنید
ممنونم
امیر
امثال نصیری و افرادی که طوری دیگر فکر می کنند برای حرکت حوزه مفید خواهند بود. ما نیازبه جامعه متفکر و نقاد داریم.البته خطا بخش جدایی ناپذیر از یک سیستم هست فقط باید بهره وری به شکل محسوس بالا بره. حوزه نباید جامعه را از شکل آرمانی مد نظر و پیاده سازی نهایی بخشهای مختلف به شکل محسوس محروم کند و بسنده به نظریه نکند. مخصوصا که در طبقه حاکم هست و قدرت اجرایی دارد.
رهگذر
سلام
دردِ ما دوری از خداست و درمان ملت ما هم بازگشت به خدا و دین خداست. در این میان نقش رهبران دینی و حاکمیتی مهم تر است. باید بخاطر خدای تعالی از وضع موجودشان صرف نظر کنند. رسالت هر مدیری و هر صاحب منصبی، رسالتی عظیم و تاثیرگذار است، خدامحوری، آخرت گرایی، ساده زیستی، و در یک کلام شهیدانه زیستن و گمنام کار کردن.
امروزه تبغیض، بوروکراسی وحشتناک، سودپرستی، تکاثر افسانه ای بیداد میکند. از صدا و سیما بگیرید تا نظام اخلاقی در سربازخانه ها و روابط ظالمانه و تفرعنانه بعضی از فرماندهان نظامی با زیردستانش.
اما باز هم با امید زندگی میکنیم، رهبر حکیمی داریم که از جایگاه ولایت فقیه به امور کشور و جهان آشناست، امید داریم همانطوریکه در طول دوران ولایت و زمامداریشان، کشور ما با رهبری ایشان و با همت مردان و زنانش در زیرساخت ها و بنیانهای نظامی و علمی و صنعتی به درجه شایسته ای رسیده است، در بُعد اقتصاد و عدالت و تربیت معنوی و الهی فرزندان این کشور به موفقیت های بزرگ برسند.
ناشناس
وقتی انقدر سطحی و بی پایه و اساس به کتبی علمی همچون عصر حیرت می تازید برای شما همین بس است که بگویم جریان انحرافی باباته …
حمیدرضا
هرکسی که با سمت و سوی شما نباشه دچار انحراف فکری شده
دوران این جقنگیات گذشته
من پسر یک جانباز هستم و اصلا مباحث شما رو قبول ندارم
اگر هاشمی رفسنجانی نبود الان اقای خامنه ای رهبر نمیشدن از همون بعد فوت امام خمینی،سیتست ها شروع شد
واقعا شستشوی مغزی شدین شماها…
حسن
رفسنجانی که لقب سردار سازندگی را یدک می کشید و بیشترین تورم را بنا نهاد!!! اگر بودید و می دیدید با چه دبدبه و هیبتی در کنفرانس غیر متعهد ها در سال ۶۰ در دهلی آمد ایشان حتی ماشین ضد گلوله اش را با خود آورده بود ، همان وقتی که رهبر انقلاب در جبهه نماینده امام بودند بی انصافی است که این دو نفر با هم مقایسه شوند!!!